در حال بارگذاری ...
نگاهی به نمایش «از خط زرد فاصله بگیرید» به کارگردانی «رضا رشادت»

از بی‌تفاوتی فاصله بگیریم!

منوچهر اکبرلو - در دومین روز از سی و هفتمین جشنواره بین المللی تئاتر فجر، نمایش «از خط زرد فاصله بگیرید»، نوشته « الهه مجلسی»، به کارگردانی «رضا رشادت» در سالن اصلی تالار مولوی، به روی صحنه رفت. این نمایش گزارش مجموعه آدم‌هایی است که اقدام به خودکشی در مترو کرده‌اند.


چه چیزی باعث علاقه‌مندی هنرمندان تئاتر در نزدیک شدن به تاریخ (آن‌گونه که واقعاً رخ‌داده) می‌شود؟ امکان ایجاد تکیه‌گاهی در جوهره واقعیت، لزوم اطلاع‌رسانی و تمایل به آموختن چیزهایی که پیش‌تر نمی‌دانستند. یا بدان توجه نمی‌داشتند. چیزی که آرنولد هاوزر از آن به‌عنوان عطش سیری‌ناپذیر برای شناخت حقیقت یاد می‌کند. این گرایش به امر واقعی و موثق، به سند و مدرک، برای اثبات عطش سیری‌ناپذیر برای درک واقعیتی (که ویژگی عصر حاضر است) و نه تنها مدرکی برای اشتیاق عصر حاضر به آگاهی کامل در مورد جهان با یک الگوی پنهان فعال است، بلکه سندی است برای فاصله گرفتن از پذیرش اهداف هنرمندانه سده‌های گذشته. اهدافی که به‌واسطه پرواز از داستان، فردیت و قهرمانانی استثنایی تعریف می‌شوند. گرایشی است نسبت به نمایش واقعیت صریح. حقیقت ناب و دست‌نخورده واقعیت‌های خالص که همانا زندگی اطراف ماست.

نمایش «از خط زرد فاصله بگیرید» از این منظر قابل‌بررسی است. آن‌هم در زمانه‌ای که گرایش به واقعیت مستند و معتبر (و نه برخاسته از تخیل صِرف هنرمند) در همه‌جا از هنرها گرفته تا رسانه‌هایی چون رادیو، تلویزیون و اینترنت دیده می‌شود.

نمایش «از خط زرد...» نوعی متافیکشن است. چیزی که می‌توان از آن به‌عنوان تخیل غیر خیالی نام برد. یعنی استفاده از متونی غیر خیالی برای بیان تخیل هنرمند. متونی همچون گزارش شاهدان عینی، زندگینامه‌ها، تاریخ، گزارش روزنامه‌ها، خاطرات و مانند آن. در خلق، استمرار و بازیابی واقعیت در نمایش «از خط زرد....» نویسنده (و در ادامه، کارگردان) بر این باور است که صحنه تئاتر معاصر می‌تواند پاسخگوی مفاهیم ضروری اجتماعی باشد. به‌عنوان ابزاری ارزشمند برای مطالعه مردمی که نمایش، دست به توصیف و تجسم آن میزند.

نمایش «از خط زرد...» ابزاری است برای تفسیر واقعیت اطرافمان در قلمروی خیالی صحنه نمایش. ابزاری برای دریافت بهتر تحرکات اجتماعی پیرامونمان: در اینجا انتخاب مرگ توسط برخی افراد جامعه با انگیزه‌های متفاوت. اینجاست که این نمایش باتجربه تئاتر تعلیمی نیز هماهنگ می‌شود.

نمایش «از خط زرد...» بیش از وفاداری به اقتضائات درام، به سندیت موضوع خودکشی می‌پردازد، چرا که گزارش دهنده است. خودکشی‌ها بدون تغییر در محتوا و انگیزه‌های شخصیت‌ها، و تنها با پرداخت در فرم بر صحنه نمایش بازسازی می‌شود.

از سوی دیگر در نمایش «از خط زرد...» از نوعی فاصله‌گذاری در فرم اجرایی نمایش استفاده می‌شود. چرا که فاصله‌گذاری، یکی از راه‌های باز کردن و پرداختن به یک واقعه است. این فرم است که مضمون موجود را به محتوا تبدیل می‌کند. مضمون خودکشی را که بر اساس فشارهای روانی، عاطفی، اجتماعی، سیاسی و ... ایجاد می‌شود.

در این نمایش مضمون خودکشی بهانه‌ای است برای یک هشدار بزرگ‌تر و فراگیرتر: بی‌تفاوتی. سر در لاک خود، و منافع خود فروبردن و خود را از معرکه‌ها رهانیدن. چنین است که در هر قطعه شاهد رفت و امدهای پرشتاب آدمیان هستیم تا آن‌که، کسی دست دیگری را بگیرد و به مرز خط زرد پرتاب کند. هر بار یکی، کسی را. هر بار که دستی کسی را پرتاب می‌کند به‌سوی خط زرد، از خود می‌پرسم آیا دستی خواهد بود، که دستی را بگیرد و به‌جای پرتاب به‌سوی خط زرد، او را به‌طرف خود بکشاند، در آغوش بگیرد یا چشم در چشم او بایستد و با گوشی شنوا در انتظار شنیدن آنچه باشد که در دل او می‌گذرد؟
 هشدار نمایش آنجا شدت می‌گیرد که این خواسته هیچ‌گاه اجابت نمی‌شود تا هولناکی واقعیت، لخت و بی‌پروا به ما نشان داده شود.
شاید بشود توقع داشت که از بین این همه پرتاب‌ها و گزارش دادن‌ها، کاش بشود فقط یکی را برگزید، آن را دراماتیزه کرد، قصه‌ای با پیشینه و میانه و پسینه برای آن ساخت، تا آنچه پیش رو داریم دراماتیک‌تر باشد. گیریم که بی‌شک تکثر و تنوع این انتخاب‌های هولناک، پوشیده می‌ماند.

کمی پیش، از مشابهت اهداف این نوع نمایش با تئاتر تعلیمی سخن گفتیم. این شباهت در سرگرم‌کننده بودن آن نیز هست. به‌عبارت‌دیگر زمانی که نام تعلیم و هشدار به میان می‌آید نباید فراموش کرد که درهرحال با یک تئاتر روبرو هستیم و هر تئاتری با هر رویکردی، در ذات خود، نمی‌تواند که سرگرم‌کننده نباشد. شوخی‌های لابلای این هولناکی ازاین‌رو بنانهاده شده‌اند. این شوخی‌های همزمان‌که تفنن ایجاد می‌کنند، به مخاطب اجازه می‌دهند که در میانه این واقعه دهشتناک، تاب بیاورد. روانش آزار نبیند تا بتواند در آنچه می‌گذرد، بهتر اندیشه کند.

همچنین است ریتم پرشتاب اجرا که با فضای واقعی هماهنگ است. دنیای پرشتاب اطراف ما که فرصت درنگ و تأمل را بر آنچه می‌کنیم یا اطرافیانمان می‌کنند از ما می‌گیرد. و همزمان یقه ما را می‌گیرد و نمی‌گذارد آسوده باشیم و از تماشای آنچه واقعیت اطراف ماست سر بچرخانیم.

از طراحی صحنه نیز یادی کنیم که بی‌نیاز از حجم برای القای محیط است. هم به دلیل آن‌که مکان‌ها پی‌درپی تغییر می‌کنند و نیز به این سبب که صحنه تهی است تا فقط شاهد حضور عنصر اصلی ماجرا یعنی آدم‌ها باشیم. آدم‌هایی که حتی در این فضای خالی، پرشتاب راهی هستند و فضا هرچه تنگ‌تر، کمتر یکدیگر را «می‌بینند».

 

منوچهراکبرلو

عضو کارگروه نقد سی و هفتمین جشنواره تئاتر فجر




نظرات کاربران