در حال بارگذاری ...
نقد نمایش "دپوتات" به کارگردانی اتابک نادری

به یک دروغگو نیازمندیم!

امید طاهری- جامعه تئاتر طی سالیان گذشته و اکنون، مورد بی مهری های فراوانی قرار گرفته. چه از جانب دولت، چه تماشاگران و چه خود دوستان تئاتری. در این میان، آنها که کمدی کار می کنند، بیش از دیگران هدف بی مهری هستند. خصوصا از جانب هم صنفان خود چرا که اغلب ما جماعت تئاتری، گاهی احساس می کنیم، تئاتر فقط آن چیزی است که ما می شناسیم، یا اینکه فقط همان درست است که ما کار می کنیم. این تلقی، گاه تا جایی پیش می رود که برای مثال اگر در تراژدی فعال باشیم، کمدی را کفه ی سبک و بی مغز تئاتر می دانیم و اگر در کمدی فعال باشیم، تراژدی را اشک و آهی حوصله سربر و ملال آور می خوانیم. این طرز فکر کم و بیش در برخی از همکاران وجود دارد و بر همین اساس، آگاهانه یا ناخودآگاه، در برابر اجراهای دیگران واکنش نشان می دهیم.

جامعه تئاتر طی سالیان گذشته و اکنون، مورد بی مهری های فراوانی قرار گرفته. چه از جانب دولت، چه تماشاگران و چه خود دوستان تئاتری. در این میان، آنها که کمدی کار می کنند، بیش از دیگران هدف بی مهری هستند. خصوصا از جانب هم صنفان خود چرا که اغلب ما جماعت تئاتری، گاهی احساس می کنیم، تئاتر فقط آن چیزی است که ما می شناسیم، یا اینکه فقط همان درست است که ما کار می کنیم. این تلقی، گاه تا جایی پیش می رود که برای مثال اگر در تراژدی فعال باشیم، کمدی را کفه ی سبک و بی مغز تئاتر می دانیم و اگر در کمدی فعال باشیم، تراژدی را اشک و آهی حوصله سربر و ملال آور می خوانیم. این طرز فکر کم و بیش در برخی از همکاران وجود دارد و بر همین اساس، آگاهانه یا ناخودآگاه، در برابر اجراهای دیگران واکنش نشان می دهیم.

بسیار پیش آمده که عزیز و بزرگی از جامعه تئاتر را دیده ام که سر یک اجرای کمدی، چنان اخم هایش را در هم فرو کرده و منقبض نشسته که نکند یک بار لبخندی بر چهره اش بنشیند و بر شان استادی اش خدشه ای وارد شود.

در آخر هم هر چقدر که اثر در ژانر خودش ( کمدی )، دارای اسلوب و اصول باشد، باز هم نگاه از بالا به پایین بر این ژانرِ ستمدیده در طول تاریخ، از بین نمی رود و نوازش زِبر و خشنی مبنی بر اینکه _ تئاتر ما پر شده از کمدی های بی خاصیت _ بر پیشانی گروه بینوا می چسبانند و همین که از در سالن بیرون می روند، عضلات منقبض و دردناک خود را رها می کنند و پرغرور به راه خود ادامه می دهند!

کمدی گونه ها و شکل های مختلفی داشته و دارد و احتمالا خواهد داشت. از کمدی رمانتیک شکسپیری، کمدی رفتار، کمدی فارس، کمدی شخصیت تا کمدی موقعیت و ... ، و گاهی تلفیق برخی یا همه ی این نمونه ها در یک اثر، همواره مورد توجه نویسندگان و کارگردانهای این ژانر تعریف گریز، پیچیده و دشوار، بوده است.

کمدی چه در ساحت تکنیک و فنون اجرا، و چه در ساحت های معنایی تری مانند فلسفه، روانشناسی، جامعه شناسی و ...، سالهای سال است که با تعاریف و رویکردهای متنوع و گاه حتی متضادی بررسی و مورد بحث قرار گرفته است. یونانیان برای نخستین بار کمدی را در یک قالب هنری و دارای اسلوب خاص، ابداع کردند اما ژانر کمدی طی سده هایی که از دوران یونان باستان می گذرد، در هر فرهنگی، به اندام تکینه ای دست یافته و همچنان چندان تابع قراردادهای خشک و تعاریف پیشین نیست و جسورانه و هنجار شکن، پیش می تازد و خود را با لحظه ی اکنون زمانه اش در می آمیزد. و دقیقا به همین دلیل است که کمدی همواره مورد توجه مردم است و اگر چه به لحظه های هجوش خنده های بلند سر می دهند اما این خنده ها لزوما از سرِ بی دردی و بی توجهی به نیش ها و کنایه هایش نیست.

اما اگر کمدی را تا به این حد، چهارچوب گریز و رها از تعاریف و اسلوب ها بدانیم، پس چگونه می توانیم آن را در بستر زیباشناختی، مورد نقد و تحلیل قرار بدهیم؟!

جواب این است که هر اثر کمدی، تابع قوانین، قراردادها و منطقی است که خود وضع می کند. در وضع این قوانین، ممکن است اثر مشابه کمدی های قبل خود شود و یا ممکن است اندامی جدید در ژانر خود به وجود بیاورد. چیزی که مخاطب آگاه و منتقد هنری از تعریف آن با رجوع به داشته های قبلی اش درمی ماند و یا کارش سخت می شود.

هر نمایش کمدی با منطق کمدی خودش پیش می رود. اگر تابع منطق کمدی خودش بود، می توان مشاهده کرد که اثر دارای اسلوب می شود و ابعاد زیباشناختی پیدا می کند. اما اگر هیچ گونه منطقی در اثر به وجود نیامد و اثر مدام از منطقی به منطق دیگر جهش کرد و هیچ ارتباطی در این جهش ها حاصل نشد، اینجاست که تئاتر آزاد شکل می گیرد. شاید عنوان تئاتر آزاد را از این منظر بتوان معنا کرد. یعنی تئاتری که به هیچ گونه منطقی حتی در دل خودش استوار نیست و اساسا همه چیز، از قصه گرفته تا کارگردانی و بازی ها در بی منطقی و بی ربطی پیش می رود.

از این منظر نمایش دپوتات هرگز نمی تواند یک تئاتر آزاد باشد. اگر چه در برخی لحظه های کمیک و برخی میزانسن های کوتاه و گذرا، شباهت هایی به وجود می آید اما کلیت اثر، از نمایشنامه گرفته تا کارگردانی، دکور و بازیها، همگی تابع منطق کمدی خودش هستند.

نمایشنامه ای که دپوتات بر اساس آن کار شده، ( به دنبال دروغگو، نوشته دیمیتری پساتهاس) صاحب داستانی است که در چهارچوب و منطق وضع شده خودش گنجیده و قصه هرگز از آن چهارچوب بیرون نمی زند. تمامی کاراکترها، ارتباط مستقیم با روند داستان دارند و در پیشبرد آن و رسیدن به نقطه پایانی، نقش مهم و اساسی ایفا می کنند. این در حالی است که در تئاتر آزاد معمولا چنین داستانهای یکپارچه و کاراکترهای کاملا مرتبط با سیر داستانی و دراماتیک اثر وجود ندارد. ممکن است برخی از کاراکترها در تئاتر آزاد صرفا با رویکرد ایجاد کمدی وارد اجرا شوند. عملا حلقه های زنجیر در تئاتر آزاد، منفک و از هم جدا هستند. طوری که به راحتی می توانید کاراکتری را حذف کنید، یا بخشی از قصه نمایش را بردارید. در دپوتات نمی توان چنین کرد. کولا، خدمتکار دفتر فیریکس، دختر خیالپرداز و ساده ای است که سخت دنبال جذب کردن مردی برای خود است. او و پرومته، تنها افرادی هستند در این نمایش که دروغ نمی گویند و عملا در بستر پلشتی که فیریکس و دیگران ساخته اند، عشق این دو از راستی و صداقتشان می شکوفد. پاپاتیاس، نماینده جامعه ای است که برای منافع شخصی خود به فیریکس رای داده و اکنون دنبال احقاق آن منافع است. تئودور، روزنامه نگاری است که از دروغ علیه خود دروغگویان استفاده می کند و فساد آنها را علنی می کند. دیگر افراد نمایش، جنی، دیمیتریوسِ کشیش نما، وارسیداس، همگی ساختارهای کج و معوج قدرتی را شکل می دهند که فیریکس در راس آن ایستاده. هیچ یک از این کاراکترها را نمی توان به راحتی از بستر اجرا و نمایشنامه جدا کرد. بنابراین در این بخش یک فونداسیون و زیرساخت منطقی وجود دارد و دیوارهای اجرا بر همین زیرساخت قرار گرفته اند.

در خصوص اجرا و کارگردانی اثر، مهمترین نکته ای که وجود دارد، به روز بودن شوخی ها، طنزپردازی ها و کمدی های رفتار و گفتار، با شرایط امروز جامعه است. اتابک نادری به خوبی نمایشش را برای مخاطب امروز تنظیم کرده و از همین روست که نام کشور مفروض در نمایشنامه به راحتی تعمیم پذیر می شود و مخاطب در جریان اجرا، از نقدی که به یک فرد فاسد و پیرامونش، وارد می شود، در واقع گفته ها و نگفته های خودش را می شنود. نادری سعی کرده نمایشش بی تکلف باشد، دکور و میزانسن را جوری طراحی کرده که مخاطب همگانی به راحتی بتواند با اجرا ارتباط بگیرد. برای این جنس کمدی، بی تکلفی یک ضرورت است. اگر برخی معتقدند شوخی های جنسی اثر زیاد است اما در مقایسه با بسیاری از کمدی های دیگر، و با توجه به بافت کمیک اثر، برعکس آنچه می گویند این جنس شوخی ها کاملا به اندازه است و حداقل در اجرایی که من شاهدش بودم، هیچ کجا نبود که در تماشاگر احساس بدی ایجاد کند یا از حد فراتر برود.

گذشته از همه اینها، در اجرای دپوتات چند بازی خوب و درخشان می بینیم. بازی کردن در کمدی، به اندازه نوشتنش و کارگردانی کردنش سخت است. اگر بازیگر لحظه ی کمیک را به موقع اجرا نکند، همه چیز از دست می رود. غزاله جزایری بسیار حضور راحت و موثری در اجرا دارد. جنس کمدی کاراکترش به خوبی ایجاد شده و روی صحنه بی آنکه تلاش بیش از حدی داشته باشد، نقشش را ایفا می کند. یاشار نادری نیز حضور راحت و تاثیر گذاری در لحظات کمیک اجرا دارد. به اندازه انرژی می گذارد و سرضرب کمدی ها را شکل می دهد. وحید نفر، کشیش نمای خوبی را جان می بخشد و اگر چه همیشه نقش کشیش برای ایجاد کمدی های بیشتر، وسوسه انگیز است، اما وحید گرفتار این وسوسه نمی شود و کشیش را به اندازه لازم در ظرف اجرا چیدمان می کند. دیگر بازی خوب نمایش، محمد هادی عطایی است. به اندازه کافی بامزه و دلنشین است و به خوبی سادگی و صداقت این کاراکتر را در کنار وجوه کمیکش قرار می دهد.

دپوتات هم در نمایشنامه و هم در اجرا، تابع قراردادهای خود است و از منطق کمدی خودش بیرون نمی زند. نمایش بی تکلفی است که با یک متن خوب و دارای مضمون انتقادی، یک کارگردانی خوب با ریتمی مناسب و بازیهایی خوب موفق می شود در طول یکساعت و نیم اجرا، تماما بر پایه کمدی پیش برود و تماشاگر را دچار ملال نکند. آن قشر از مخاطبان عزیز یا همکاران تئاتری که به صورت صد در صدی معتقد به تئاتر روشنفکرانه و متعلق به طبقه ای خاص هستند، باید توجه داشته باشند که تئاتر گونه های مختلف دارد و متعلق به خیل عظیم تری از جامعه است. ضمن اینکه باید توجه داشت، کارکرد ضروری کمدی، تفریح و خنده است. جایی یک اجرای کمدی را می توان عنوان تئاتر داد که مضمونی انتقادی و شکلی هارمونیک و منطبق بر منطق وضع شده ی خودش داشته باشد. که خوشبختانه دپوتات هر دوی اینها را داراست.

امید طاهری ( عضو کانون ملی منتقدان تئاتر ایران)




نظرات کاربران