در حال بارگذاری ...
نقد نمایش «آنسوی آینه» نوشته «فلوریان زلر» به کارگردانی «علی سرابی»

طوری که رفتار می کنیم

مهدی نصیری-«علی سرابی» پیش از این «برنارد مرده است» و «خدای کشتار» را کارگردانی کرده بود. «خدای کشتار» که همین سال گذشته در تماشاخانه پالیز روی صحنه رفت، مورد توجه و استقبال تماشاگران هم قرار گرفت. سرابی در آن اجرا به خوبی توانسته بود فضای خاص نمایشنامه های «یاسمینا رضا» که در گستره ارتباط میان شخصیت ها و براساس یک مسئله ساده و پیش رونده شکل می گیرد را به درستی توسعه بخشد. «خدای کشتار» در اجرا موفق بود و اینبار به نظر می رسد که «آنسوی آینه» هم این موفقیت را یک سال بعد از «خدای کشتار» برای سرابی و گروه او تکرار کرده باشد.

«علی سرابی» پیش از این «برنارد مرده است» و «خدای کشتار» را کارگردانی کرده بود. «خدای کشتار» که همین سال گذشته در تماشاخانه پالیز روی صحنه رفت، مورد توجه و استقبال تماشاگران هم قرار گرفت. سرابی در آن اجرا به خوبی توانسته بود فضای خاص نمایشنامه های «یاسمینا رضا» که در گستره ارتباط میان شخصیت ها و براساس یک مسئله ساده و پیش رونده شکل می گیرد را به درستی توسعه بخشد. «خدای کشتار» در اجرا موفق بود و اینبار به نظر می رسد که «آنسوی آینه» هم این موفقیت را یک سال بعد از «خدای کشتار» برای سرابی و گروه او تکرار کرده باشد.

اتفاقا «آنسوی آینه» با وجود تفاوت هایش، در لحن، فضای داستان و ساختار بی شباهت به «خدای کشتار» نیست. نمایشنامه ای که در آن رابطه بین شخصیت ها محور روایت قرار می گیرد و اساسا داستان برپایه این روابط شکل گرفته است. در این ساختار نه چندان پیچیده یک مسئله ساده و کوچک اهمیت پیدا می کند. همه چیز بر همین مسئله متمرکز می شود و به مرور مسئله برجسته و مهم می شود و دنیای نمایش را در برمی گیرد.

تفاوت مهم «آنسوی آینه» این است که محوریت مسئله بر اهمیت یک شخصیت منطبق است. در واقع دنیای «آنسوی آینه» به تعداد شخصیت ها (مثل آنچه که در خدای کشتار وجود دارد) تقسیم نمی شود، بلکه براساس محوریت و ستون حضور یک شخصیت (دنیل) عمق و گسترش پیدا می کند.

«دنیل» دوستش «پاتریک» را که به تازگی با دختر جوان و زیبایی به نام «اما» ازدواج کرده برای شام به خانه دعوت کرده است. «ایزابل» (همسر دنیل) که دوست صمیمی همسر قبلی «پاتریک» است به شدت در مقابل «پاتریک» و زن جوانش موضع می گیرد. اما «دنیل» به شدت در مقابل زیبایی، جذابیت و جوانی «اما» تحت تاثیر قرار گرفته است.

دنیای «آنسوی آینه» جهان «دنیل» میانسال است که آرام آرام پا به سن می گذارد و زندگی روزمره و کسل کننده اش یکباره با جذابیت اغواگرانه «اما» مواجه شده است. در پرداخت نمایشنامه موقعیت «دنیل» به همان اندازه که کمدی خلق می کند و می خنداند، پرسش برانگیز و جدی هم هست. «اما» به یکباره زندگی ساده و آرام و فادارانه خانودگی «دنیل» را با شادابی و سرزندگی و البته زیبایی فریبنده اش به چالش می کشد. «دنیل» و مواجهه او با «اما» کمدی، مسئله و دنیای پرسشگر «آنسوی اینه» ار شکل می دهند. در این دنیای با چالش مواجه شده «پاتریک» تنها ابزار است. او فقط به این دلیل در داستان حضور دارد که کسی می بایست «اما» را با «دنیل» آشنا می کرد. اما «ایزابل» و «اما» دو راس مهم مثلث ارتباطی درام هستند. «ایزابل» زندگی آرام، وفادار و متعهد امروز «دنیل» است که وسوسه، هیجان و فریبندگی «اما» آن را به چالش می کشد. در میانه این دو وجه زندگی این «دنیل» است که محور و مرکز مسئله قرار گرفته است. اوست که این دو زندگی را در تقابل و مواجهه با هم قرار می دهد. حضور کمیک او در میانه این وجه ماجراجویانه و آرام زندگی است که درام ساده اما تامل برانگیز «فلوریان زلر» را روایت می کند.

زلر در «آنسوی آینه» رفتار ادمها را تحلیل می کند. او شخصیت نمایشنامه اش را در مواجهه با یک موقعیت جدید قرار می دهد و در این موقعیت تازه خواسته ها، رفتارها، واکنش ها و وسوسه هایش را مثل یک تحلیل گر ارزیابی می کند. در وضعیت موجود، «دنیل» در آرامشی پایدار زندگی اش را می کند. درام اما موقعیتی را فراهم می آورد تا او در برابر یک موقعیت متفاوت خودش را در خانواده و فضای اجتماعی پیرامونش یکبار دیگر بازتعریف کند. روانشناسی و جامعه شناسی فردی همزمان ژرف ساخت «آنسوی آینه» را در معرض ارزیابی و تحلیلی قرار می دهند. فرد و خانواده در این گستره به درستی مورد آزمون قرار می گیرند. محور و مرکز این آزمون روانشناسانه و اجتماعی هم «دنیل» است. «ایزابل» و «اما» ولی تنها متغییرهایی هستند که این آزمون انسانی را با چالش های متفاوت مواجه می سازند. 

تفاوت عمده «خدای کشتار»، «یاسمینا رضا» و «آنسوی آینه»، «فلوریان زلر» که تنها به بهانه انتخاب این دو متن در فاصله یک سال توسط «علی سرابی» می توان مورد توجه قرار داد، در همین است: «یاسمینا رضا» دو خانواده و چهار شخصیت را در برابر هم قرار می دهد و چالشی بزرگ از فرهنگ اجتماعی را به واسطه حضوراین چهار شخصیت در کنار هم به روایت می گذارد. اما زلر به واسطه مواجهه چهار شخصیت نمایش (دو خانواده) قصه اش را مورد پرسش و آزمایش قرار می دهد.

اما دو نمایشنامه با وجود تفاوت های بسیار، شباهت هایی در آهنگ روایت و سادگی بیان دراماتیک دارند. به علاوه «علی سرابی» که هوشمندانه این دو نمایشنامه تاثیرگذار را انتخاب کرده و در زمانی مناسب با شیوه ای شبیه به یکدیگر و با موفقی از بازیگران به روی صحنه برده است. «علی سرابی» در هر دو نمایش خودش هم به عنوان بازیگر حضور داشته است. در «خدای کشتار» او و «ستاره پسیانی» حضور کاملا موفقی در کنار هم داشتند و تناسب قابل قبول حضور "مارال بنی آدم» و «نوید محمدزاده» در کنار آنها نیز گروه کامل و خوبی از بازیگران را در کنار هم قرار داده بود.

در «آنسوی آینه»، باز هم زوج «علی سرابی» و «ریما رامین فر» در بازی موفق تر هستند. بخشی از این موفقیت بدون شک به اهمیت نقش و شخصیت پردازی نمایشنامه زلر مربوط است. اما ظرافت های بازی و جزییات درست رفتار که رامین فر و سرابی به نمایش می گذارند در تمام مدت زمان اجرا درست و خوب است. در کنار این دو «مارال بنی آدم» هم به همان اندازه که انتظار می رود نقش «اما» را خوب بازی می کند.

«آنسوی آینه» نمایش یکدست و روان و ساده ای است که خوب روایت و اجرا می شود. با روایت ناگفته ها تحلیل درستی از رفتار را ارایه می دهد و البته به خاطر لحن کمیک روایت اش هم هست که تماشاگر آن را بیشتر دوست دارد.

مهدی نصیری- عضو کانون ملی منتقدان تئاتر ایران




نظرات کاربران