در حال بارگذاری ...
نقد نمایش «29 مهر 96» نوشته دیانا فتحی به کارگردانی میلاد نیک آبادی

ریشخند مرگ

سعید محبی-ماجرای هولناکی که بیست و نهم مهر ماه در اصفهان رخ داده بود را نمی دانستم. برای اولین با دیدن این نمایش بود که موضوع را با برخی جزییات آن فهمیدم. مدتی است که تعداد زیاد کانالها و گروههای اجتماعی را از روی گوشی پاک کرده بودم. دلیل آنهم حجم بالای اخبار و حوادث دردناک و تلخی بود که در این کانالها منتشر می شد. به همین خاطر صدای دو دختر جوان در حال صحبت کردن را که در نمایش شنیدم، از دوستم سوالی پرسیدم که در پاسخ آن گفت: «مگر فیلمش را ندیدی؟ همه جا پخش شده!»

ماجرای هولناکی که بیست و نهم مهر ماه در اصفهان رخ داده بود را نمی دانستم. برای اولین با دیدن این نمایش بود که موضوع را با برخی جزییات آن فهمیدم. مدتی است که تعداد زیاد کانالها و گروههای اجتماعی را از روی گوشی پاک کرده بودم. دلیل آنهم حجم بالای اخبار و حوادث دردناک و تلخی بود که در این کانالها منتشر می شد. به همین خاطر صدای دو دختر جوان در حال صحبت کردن را که در نمایش شنیدم، از دوستم سوالی پرسیدم که در پاسخ آن گفت: «مگر فیلمش را ندیدی؟ همه جا پخش شده!»

دلخراش و هولناک، کمترین چیزی است که می توان در مورد حادثه تلخ 29 مهر 96 که نمایش «میلاد نیک آبادی» آن را روایت می کند، گفت. نه فقط به خاطر خودکشی که شوربختانه اتفاق می افتد و پیر و جوان و نوجوان هم نمی شناسد. آنچه این حادثه و مرگ پس از آن را دراماتیک و تلخ تر کرده فیلمی است که دو دختر جوان پیش از اقدام به خودکشی با شوخی و خنده و هیجان برای خداحافظی با دوستانشان ضبط کرده اند. آنها می خندند، از کنار پارکی که برایشان پر از خاطره است رد می شوند، از لذت هایشان می گویند، از عشق شان و... می روند تا چند بعد خودشان را از روی پل به خیابان بیندازند.

تلخی این فیلم کوتاه و صحبت های چند دقیقه ای در فاصله کوتاهی است که میان همه نشانه های زندگی و بلافاصله مرگ پس از آن وجود دارد. این حادثه هولناک و غم انگیز، تراژدی است؟ این نوع مواجهه با زندگی و مرگ و خندیدن و سخره گرفتن زندگی کمدی است؟ چطور می توان با جهان این دو دختر و تلخی هولناک دنیایشان مواجه شد. زندگی ای که در حد یک شوخی نشان داده می شود و مرگی که به تمسخر گرفته گرفته می شود را می گویم.

نمایش «29 مهر 96» نوشته «دیانا فتحی» با کارگردانی «میلاد نیک آبادی» در نتیجه یک کارگاه آموزشی بازیگری و توسط هنرجویان این کارگاه تولید شده است. نمایش نگاهی کلی به این حادثه دارد. در نتیجه تنها نگاهی کلی به جامعه پیرامون حادثه انداخته است. «29 مهر 96» در بخش فجر پلاس سی و ششمین جشنواره تئاتر فجر اجرا شد و روایتگر حادثه ای بود که به خاطر انتشار فیلم خداحافظی دو دختر نوجوان 15 ساله و نوع مواجهه شان با زندگی و استقبال از مرگ واکنش های عاطفی را صد چندان برمی انگیزد و ماجرا را تلخ تر می کند. چه چیزی تلخ تر از اینکه چند دقیقه بعد از همه خنده ها و دهن کجی و لجاجت با سختی های عاطفی زندگی قرار است این لبخندها برای همیشه بمیرند!؟

نمایش «میلاد نیک آبادی» اما آگاهانه یا ناآگاهانه از بعد عاطفی و تاثیربخشی احساسی حادثه فاصله گرفته است. آگاهانه، اگر نمایش واقعا قصد تحلیل یا واکاوی زندگی براساس دشواری ها و مشکلات آنرا داشته باشد، که از مرگ همسر و مادر، اعتیاد برادر، ازدواج دوم مرد پولدار، مشکلات مالی تکنیسین برق، اختلافات خانوادگی و... را شامل می شود. و ناآگاهانه اگر برای روایت حادثه ساده ترین راه ممکن را برگزیده باشد که خلاصه ای از یک گزارش ژورنالیستی است.

کنجکاوی ام در مورد حادثه خودکشی اصفهان باعث شد تا جستجوی کوتاهی در میان صفحات اخبار و حوادث خبرگزاری داشته باشم. جالب است که کل اطلاعاتی که در نمایش ارایه می شود را می توان در یک گزارش منتشر شده در یکی از خبرگزاری ها خواند. روایتی که نمایش انتخاب کرده ساده ترین شیوه ای است که می تواند اطلاعات بدهد و حادثه و شرایط پیرامون آنرا با یک رویکرد مشترک نسبت به آسیب های اجتماعی در مورد همه اشخاص پیرامون این حادثه (حتی آنهایی که چندان ارتباطی با موضوع ندارند) مورد شناخت قرار دهد.

نمایشنامه ای که «دیانا فتحی» نوشته در مورد وضعیت نمایشی و خود حادثه نیست. بلکه گزارشی از مشاهدات و اصلاحات پیرامون اتفاق است. کاری که او به عنوان نویسنده به خوبی انجام داده اینست که بین قطعات این گزارش روایی ارتباطی شبه داستانی ایجاد کرده است. نگاه او به حادثه، ابعاد جامعه شناختی دارد. حتی اگر در این گستره چندان عمیق نشده باشد. اما او جامعه را به بهانه اتفاق پل چمران اصفهان به روایت می گذرد. مثلا مردی گوشی تلفن دخترها را پس از خودکشی برداشته و پسر عموی او به خاطر همسایه گی مغازه اش با پل وارد ارتباط روایی نمایشی می شود و پیش مرد، همسر دوم اوست که خودش را با فیلتر اجتماعی به تماشاگر معرفی می کند و می شناساند.

در واقع «29 مهر 96» نگاهی جامعه شناختی به مسئله دارد و اگر چه مدعی تحلیل و ریشه یابی نیست، اما به دلایل و انگیزه ها نزدیک می شود و از همین طریق هم تاثیر می گذارد. هر یک از شخصیت های این گزارش از جایی از صحنه بر می خیزند رو به تماشاگر می نشینند و قصه شان را روایت می کنند. قصه ای که در جایی و مکانی یا موقعیتی به دو دختر، خانواده آنها یا پل ارتباط دارد.

خط ارتباط و اتصال این موقعیت ها و قصه ها هم دو پسر و یک دختر جوان هستند که درباره حادثه تحقیق می کنند (چرایش را نفهمیدم). گهگاه شوخی های بی مزه ای هم در مثلث ارتباط میانشان اتفاق می افتد و جاهایی با خواندن خبر یا خوانش گزارش کیفیت دراماتیک روایت را تا اندازه ای پایین می آورند.

به واسطه نوع مواجهه اجرا با حادثه و تمایل روایت برای گسترش رویداد در سطح اجتماع، می توان روایت های گزارشی تک به تک شخصیت ها را به هر طریق پذیرفت و آن را در سایه قدرت تاثیرگذاری و کنش های عاطفی ای که خود واقعه بر می انگیزد، در اجرا قابل قبول دانست. اما واقعا گزارش گری این سه جوان، خواندن روزنامه توسط آنها و شکستن و بر هم زدن لحن هماهنگ روایت را نمی توان به لحاظ کیفی مثبت ارزیابی کرد.

"29 مهر 96" در بخش فجر پلاس جشنواره تئاتر فجر در تئاتر باران اجرا شد و همانگونه که در ابتدای یادداشت اشاره شد، حاصل کار یک کارگاه آموزش بازیگری با مدیریت «میلاد نیک آبادی» در تئاتر باران  است. نکته دیگر در مورد اجرا اینکه، بیشتر بازیگران جوان این نمایش برای نحستین بار روی صحنه اجرا داشتند و از این منظر باید حضورشان را در اجرا مثبت و مطلوب ارزیابی کرد.  

سعید محبی_ عضو کانون ملی منتقدان تئاتر ایران




نظرات کاربران