در حال بارگذاری ...
نقد نمایش «پکیج» به کارگردانی شوساکو تاکتوچی از کشور آلمان

فرار از آرامش!

شهرام خرازی ها-درونمایه نمایش متوسط و کم بنیه «پکیج» به کارگردانی شوساکو تاکتوچی،کارگردان ژاپنی مقیم آلمان،اجتماعی - سیاسی است.نمایش به وضوح فاقد داستان مشخص و کاراکتر اصلی یا محوری است حتی خط داستانی هم در این نمایش مشخص نیست. آن چه بر صحنه اجرا می شود تداعی گر پرفورمنس های خیابانی و کولاژهای تبلیغاتی است.مضمون نمایش به ژورنالیزم نزدیک تر است تا به ادبیات به عبارت دیگر مجموع دستورهای صحنه این نمایش و طرح کم رنگ مضمون آن روی کاغذ به جای آن که نمایشنامه ای برای تئاتر فیزیکال باشد به چکیده مقاله ای شبیه است که برای سرویس سیاسی یک روزنامه نوشته شده باشد.

درونمایه نمایش متوسط و کم بنیه «پکیج» به کارگردانی شوساکو تاکتوچی،کارگردان ژاپنی مقیم آلمان،اجتماعی - سیاسی است.نمایش به وضوح فاقد داستان مشخص و کاراکتر اصلی یا محوری است حتی خط داستانی هم در این نمایش مشخص نیست. آن چه بر صحنه اجرا می شود تداعی گر پرفورمنس های خیابانی و کولاژهای تبلیغاتی است.مضمون نمایش به ژورنالیزم نزدیک تر است تا به ادبیات به عبارت دیگر مجموع دستورهای صحنه این نمایش و طرح کم رنگ مضمون آن روی کاغذ به جای آن که نمایشنامه ای برای تئاتر فیزیکال باشد به چکیده مقاله ای شبیه است که برای سرویس سیاسی یک روزنامه نوشته شده باشد. تاکتوچی با اتکا بر تئاتر فیزیکال،یکی از مهم ترین گونه های تئاتر و شاید یکی از خالص ترین تجلیات زبان بدن بر صحنه،به نقد مناسبات جامعه مدرن پرداخته و تلاش کرده تا مصیبت های انسان معاصر را روی صحنه بازتاب دهد.او به  بوروکراسی اداری،سیاست،نظم نوین جهانی و مدرنیسم،نگاهی انتقادی داشته است.اسم نمایش - «پکیج» - اشاره صریحی است به پاکت نامه ای که در «پیش درآمد» نمایش چون «جعبه پاندورا» از راه می رسد و تعامل آدمها را جهت بخشیده و دگرگون می کند.پاکت نامه یا همان پکیج،کلیدی ترین نشانه ای است که در بطن نمایش تعبیه شده است.با وصول پاکت،نظم هر روزه سازمانی به هم می ریزد. میزهایی که در صحنه چیده شده اند و ساعتی که عقربه های آن از حرکت باز مانده اند،آشکارترین نماد نظام کارمندی و اداری  در صحنه به شمار می آیند.سیم تلفن و کیف سامسونت مشتعل نیز از فروپاشی ارتباطات انسانی در نظام بوروکراتیک خبر می دهند.تاکتوچی از دل این نظام به عالم سیاست پل می زند تا به مقصد اصلی خود که همانا نقد سیاست روز است،برسد.نمود نمایشی این ارتباط مضمونی را می توان روی صحنه،در همسانی میزهایی که روی هم چیده می شوند و مدل کوچکی از یک آپارتمان/برج را ایجاد می کنند با ساختمان های چند طبقه ای که با همه عظمت شان فرو می ریزند،پیدا کرد.آشفتگی بی پایان بوروکراسی اداری به هرج و مرج سیاسی در صحنه ای پیوند می خورد که کاراکترها اعتراض خود را با پراکندن کاغذها فریاد می کنند،کاغذهایی که از قالب نامه اداری خارج شده و به شبنامه و اعلامیه تبدیل می شوند.شوساکو تاکتوچی در نمایش «پکیج» با حذف کلام و اتکاء بر قابلیت های بدن بازیگران،تلاش کرده تا به ترکیب مناسبی از رقص و تئاتر دست یابد.به نظر می رسد او رقص را به عنوان بستر مناسبی برای طرح مفاهیمی که در ذهن داشته،برگزیده است.تاکتوچی عمده تمرکز خود را بر حرکات موزون گروهی گذاشته و به رقص فردی مجال چندانی نداده است.این رویکرد با درونمایه سیاسی «پکیج» نیز منطبق است بالاخص در لحظاتی که بازیگران به جای رقص،رژه می روند و حرکات نیروهای ارتشی را تقلید می کنند.شخصیت های نمایش به واسطه حرکات موزون گروهی به یون ها،اتم ها و مولکول هایی شبیه می شوند که تحت تأثیر یک نیروی پنهان،مدام در حال جا به جا شدن هستند.شاید بارزترین نشانه این قدرت مخفی در صحنه ،منبع نوری باشد که فقط یک بار پشت پرده ای سفید دیده می شود،منبعی که همچون «ارباب بزرگ» در رمان «1984» نوشته جورج اورول همه آدم های پراکنده در صحنه را دور هم جمع نموده و با اصواتی مبهم به آن ها دستورهایی می دهد.شکل دیگری از سلطه و قدرت را می توان در رقص طنازانه مورچه غول آسا سراغ گرفت،مورچه ای که  با انبانی از پول به صحنه می آید و حاکمیت سرمایه بر همه ارتباطات و مناسبات انسانی را به رخ می کشد.الگوهای طراحی شده برای موقعیت مکانی رقصنده ها و فاصله آن ها با یکدیگر تداعی گر «Chaos theory»(نظریه آشوب) است.طبق این نظریه که شهرتی جهانی دارد،بی نظمی سرانجام به نظم می انجامد و از آشفتگی و پراکندگی،وحدت و انسجام پدید می آید.رد پای «Chaos theory» به وضوح بر صحنه «پکیج» هویداست.این نظریه در«پکیج» به بوروکراسی اداری تعمیم داده شده است.همسان سازی آشفتگی حرکتی آدم ها با پراکندگی کاغذها نیز در همین راستا است.این همسان سازی در اواخر نمایش به اوج می رسد آن جا که کاغذها در هوا به پرواز در می آیند.در جهان پرتنش و کائوتیک «پکیج»،آرامش از انسان معاصر باز ستانده شده است.تاکتوچی با نشان دادن مراحل ریلکسیشن(تن آرامی)،انسان سرگردان و ناراضی عصر مدرنیته  را به آزاد کردن ذهن،شل کردن عضلات و اندیشیدن به ساحل آرامش فرا می خواند.این بخش از نمایش از معدود بخش هایی است که در آن به کلام تا حدودی مجال خودنمایی داده شده است زیرا محتویات جملات بردستیابی به آرامشی تأکید می کنند که در جهان در هم ریخته نمایش کیمیاست.تاکتوچی تا پایان نمایش این آرامش را دنبال می کند مثلا در اواخر اجرا شاهدیم که چگونه یکی از بازیگران در حالت نشسته،یوگا کار می کند اما این آرامش لختی نمی پاید و در هیاهوی محیط گم می شود.اجرای «پکیج» از کورئوگرافی کامل و بسنده ای برخوردار نیست.هارمونی رقص ها و تطابق حرکات رقصنده ها با موسیقی و افه های صوتی قابل قبول است اما بهتر از این هم می شد رقص ها را اجرا و مفهوم سازی کرد به عبارت دیگر «کورئوگرافی» که اصلی ترین وجه اجرایی نمایش است و باید بی نقص باشد،نیاز به بازنگری و مفهوم سازی مجدد دارد از این منظر تناسب بین ظرف و مظروف در نمایش «پکیج» رعایت نشده است.شعارها و داعیه ای که نمایش دارد در ظرف محدود رقص ها نمی گنجد.شاید اگر حوزه انتقاد کارگردان محدود به همان نظام اداری می شد،حاصل کار پذیرفتنی بود اما دامنه نقد نمایش آنچنان گسترش یافته که عملا رقص ها از انعکاس تمام و کمال آن همه پیام های اعتراضی باز می مانند.کارکردهای مفهومی و زیبایی شناسانه نور و رنگ در رقص و  تئاتر فیزیکال غیر قابل انکار است.«پکیج» از این حیث نمایش ضعیفی است.کار با فقط سه نور تک رنگ سبز،آبی و قرمز روی پرده ای که در عمق صحنه نصب شده،بسیار ابتدایی و ضعیف است و بالفرض هم که رنگ ها واجد مفاهیمی نمادین باشند(مثلا رنگ قرمز به نشانه خونریزی و کشتار آدم ها در فصل بمباران هوایی) باز هم این گونه استفاده سمبلیک از رنگ تکراری است.رقص ها نیز از نور تک رنگ بی بهره اند و به همین خاطر بخشی از جلوه و تأثیرگذاری خود را از دست می دهند.آن چه نمایش را سر پا نگه می دارد بی شک آمادگی بدنی بازیگران و تسلط آن ها بر اجزای بدن شان است.حالت وارونه یکی از بازیگران به مدت طولانی از جمله اکت های بسیار دشواری است که انجام  و تحمل آن به لحاظ هجوم خون به مغز برای هر هنرپیشه ای دشوار است.اجرای حرکات مورچه غول آسا و کافکایی نمایش با «چوب پا» نیز از جمله حرکات دشواری است که خوشبختانه حاصل قابل قبولی داشته است.نمایش در حالی به پایان می رسد که صحنه با انبوهی از کاغذها فرش شده است و انسان معاصر در حالت معلق و وارونه همچنان به دنیای پیرامون خود می نگرد.موقعیت پا در هوای او پس از  آن همه تلاش برای گریز از ایستایی و رسیدن به نظم از دل بی نظمی،هشداری است به مخاطب تا خود و همنوعانش را در یابد. در رورانس نمایش بازیگران دو به دو همدیگر را در آغوش می گیرند تا تابلوی هولناکی که شوساکو تاکتوچی پیش چشم گذاشته با تابلوی خوشایند صلح و دوستی جایگزین گردد.«پکیج» با زبانی الکن و اجرایی متوسط،مخاطبش را به آرامش و نوعدوستی فرا می خواند.

شهرام خرازی ها-عضو کانون ملی منتقدان تئاتر ایران 




نظرات کاربران