در حال بارگذاری ...
نقد نمایش «مانوس» نوشته ی لیلا حکمت نیا و کیوان سرشته و به کارگردانی نازنین سهامی زاده

روایتی مستند از وضعیت پناهجویان گرفتار در مانوس

سید جواد روشن- نمایش "مانوس" به کارگردانی نازنین سهامی زاده که بهمن ماه سال گذشته در تالار قشقایی اجرای عمومی داشت و همین اینک در سومین روز از سی و ششمین جشنواره تئاتر فجر با تغییراتی در گروه بازیگران نسبت به اجرای عمومی مجددا در تالار قشقایی به روی صحنه رفت است به موضوع پناهجویان گرفتار در مانوس می پردازد.

 موضوع مهاجرت و پرداختن به زندگی مهاجران و پناهجویان از جمله سوژه هایی است که برای نگارش نمایشنامه های مختلف در سراسر دنیا مورد استفاده قرار گرفته است. در همین جشنواره فجر امسال و در دومین روز جشنواره، نمایش "سندرم پای بی قرار" به کارگردانی عبدا.. برجسته از مشهد در تالار چهارسو نیز به موضوع پناهجویان گرفتار در مانوس پرداخت. سعید بهنام در نمایش "گتو" که در روزهای دوم و سوم جشنواره در تئاتر مستقل اجرا شد نیز به موضوع مهاجرت پرداخته است. البته قطعا هر نویسنده و کارگردان در مواجهه با این موضوع نگاه و پرداخت خودش را دارد. در نمایش "مانوس" به کارگردانی نازنین سهامی زاده که بهمن ماه سال گذشته در تالار قشقایی اجرای عمومی داشت و همین اینک در سومین روز از سی و ششمین جشنواره تئاتر فجر با تغییراتی در گروه بازیگران نسبت به اجرای عمومی مجددا در تالار قشقایی به روی صحنه رفت نیز به موضوع پناهجویان گرفتار در مانوس می پردازد.

به استناد صحبت های کارگردان این اثر  همه چیز از خواندن یک خبر در روزنامه شروع می شود و وضعیت پناهجویان گرفتار در مانوس ذهن نازنین سهامی زاده را مشغول می کند. او که در کار قبلی خود، نمایش "چشم در برابر چشم"  براساس زندگی آمنه بهرامی یکی از قربانیان اسیدپاشی به موضوع اسید پاشی پرداخته بود و نشان داده است به موضوعات اجتماعی- انسانی علاقه و به عبارت بهتر دغدغه دارد، این خبر را دنبال می کند و به مرور اطلاعات بیشتری به دست می آورد و مصمم تر می شود برای اجرای نمایشی با این موضوع. سهامی زاده در برخورد با این سوژه، نگاه تئاتر مستند را انتخاب می کند، یعنی نگارش و پرداخت نمایشی بر اساس واقعیات و اطلاعات موجود که از طریق مصاحبه با افراد مختلف حاضر در مانوس شکل گرفته است. مهمترین منبع و پل ارتباطی او نیز بهروز قوچانی، روزنامه نگاری است که چندین سال در مانوس زندانی بوده و اولین بار خبر وضعیت دلخراش پناهجویان در آنجا از طریق او رسانه ای می شود. حالا او تعدادی مصاحبه در اختیا دارد و اطلاعاتی در مورد وضعیت پناهجویانی که در راه رسیدن به استرالیا در مانوس گرفتار شده اند. سهامی زاده بدون خیال پردازی و تلاش برای تغییر در رخدادها و اطلاعات، با کمک نویسندگانش (لیلا حکمت نیا و کیوان سرشته) سعی می کند پرداختی نمایشی به اطلاعات گردآوری شده خود دهد. در نمایش "مانوس" بهروز قوچانی به عنوان روزنامه نگاری که در مانوس زندانی است و اولین نفری است که صدای پناهجویان را به بیرون منتقل کرده است، در حال مصاحبه و گفت و گو با برخی از پناهجویان گرفتار در کمپ است و به این بهانه هر یک از آن ها بخشی از زندگی و مسائل خود در مانوس را روایت می کنند. از این رو مخاطب با داستان هایی برخورد می کند که از سوی شخصیت های نمایش روایت می شوندو این روایت ها گزارشی از یک وضعیت هستند و نه الزاما همراه با تحلیل و پرداختن به چرایی. به لحاظ نمایشی چیزی نشان داده نمی شود بلکه همه چیز تعریف (روایت) می شود. تجربه نشان می دهد مخاطب به شنیدن داستان علاقه دارد و کماکان در سراسر دنیا آثاری که روایتی داستانی دارند – در سینما، تلویزیون و تئاتر- همواره مورد توجه مخاطبان هستند. آنچه در این میان مهم است جذابیت سوژه و نحوه روایت است و البته چرایی و چگونگی هر دو اهمیت دارد. به لحاظ شکل اجرایی نیز در چنین ساختاری، وظیفه بازیگران بسیار مهم و موثر است چون همه چیز برای باور پذیر کردن، دیده شدن و دنبال شدن به بازیگران بستگی دارد. به عنوان مثال و به لحاظ فرم اجرا، نگاه کنیم به نمایش "آبی مایل به صورتی" نوشته و کار ساناز بیان در تماشاخانه پالیز که در آن همه چیز به بازیگران بستگی داشت و انصافا نیز بسیار موفق و موثر بوده اند. با این تفاوت که در آنجا یک موضوع اجتماعی و بر مبنای واقعیت در نگارش، شکل نمایش گونه گرفته و الزاما تاکیدی ندارد که بر پایه مستندات پیش رود ولی در نمایش "مانوس" تاکید بر روایتی مستند است که به نظر باید در شکل بازی ها نیز یک نگاه مستند گونه رعایت شود. یعنی ایجاد فاصله بین نقش و بازیگر. با توجه به این نکته، در خصوص بازی های نمایش "مانوس" باید گفت علی رغم موفقیت نسبی بازیگران در ارائه نقش هایشان – و با این توضیح که با توجه به تغییر برخی بازیگران نسبت به اجرای عمومی، در مجموع معدل بازی ها کمی افت کرده است- هماهنگی و هارمونی در شکل بازی بر اساس روایتی مستند، چندان به چشم نمی خورد.

در طراحی صحنه، امیر حسین دوایی ایده و انتخابی موفق دارد. استفاده از تعدادی گالن (پیت) نفت یا بنزین به رنگ قرمز، استفاده و انتخابی نمادین و هوشمندانه است. این گالن ها به لحاظ فرم، همانند چمدان هایی هستند در دست اشخاص نمایش، که هر یک به دلیلی کشور خود را ترک کرده اند و در آرزوی رسیدن به مکان و کشوری دیگر و آغاز یک زندگی متفاوت، راهی سفر شده اند ولی این سفر برای آنها تبدیل به کابوسی وحشتناک شده است. انگار آنها دست به عملی انتحاری زده اند و راهی سفر مرگ شده اند و چنان که در خود نمایش نیز گفته می شود متاسفانه برخی از آنها اقدام به خود سوزی می کنند. انتخاب و نحوه استفاده از این گالن های فلزی قزمز زنگ به عنوان ایده طراحی صحنه، انتخابی موفق و کاربردی است. ایده های تصویری و نحوه استفاده از پروجکشن و پخش تصاویر نیز از جمله امتیازهای خوب نمایش است و همان قدر که در راستای نگاه مستند گونه اثر و استفاده از تصاویر واقعی است، از طرف دیگر همراه با یک نگاه زیباشناسانه و نمایشی است و توانسته است به لحاظ طراحی بصری، تصاویر خوبی خلق کند.

در طراحی لباس نیز رنگ خاکستری به عنوان رنگی خنثی که با خود بی تفاوتی و یاس را به همراه دارد مورد استفاده قرار گرفته که هم به لحاظ معنایی کارکرد مناسبی دارد و هم به لحلظ تکنیکی برای پخش تصاویر روی لباس ها به خاطر زمینه روشن، انتخابی مناسب است و از طرف دیگر کمک می کند تا رنگ قرمز گالن ها برجسته تر به چشم آید.

در بخش طراحی نور، با اینکه علی کوزه گر، طراح جوان و خلاقی است ولی شخصا معتقدم این میزان تاریکی، باعث خستگی و عدم ارتباط مناسب مخاطب با اثر می شود و بهتر بود تا نورپردازی فضایی را ایجاد می کرد که چهره بازیگران بهتر دیده شود.

در پایان باید به نازنین سهامی زاده برای انتخاب و پرداختن به موضوعات اجتماعی و مرتبط با جامعه خودمان تبریک گفت. قطعا تئاتر ایران به چنین نگاه و رویکردی نیازمند است. انتخاب شکل اجرایی تئاتر مستند نیز از جمله فرم های اجرایی است که در تئاتر ما کمتر مورد استفاده قرار می گیرد و از همین رو استفاده از این شکل اجرایی نیز اقدامی درخور است. در مجموع باید گفت نمایش" مانوس" در کنار برخی ضعف هایش، اثری صدقانه است که ارزش دیدن دارد.  

سید جواد روشن – عضو کانون ملی منتقدان تئاتر ایران 




نظرات کاربران