در حال بارگذاری ...
نگاهی به نمایش "اپراتور نسل چهارم" نوشته و کار باقر سروش

سیر نزولی

وحید عمرانی- داستان نمایش در یکی از محله های تهران در خانه ای از طبقۀ متوسط می گذرد، خانه ای که یک خواهر (بهاره رهنما) با دو برادر (امیر مهدی ژوله و شهروز دل افکار) و همسر یکی از آنها (نسیم اسدپور) در آن زندگی می کنند و اشخاص بازی اکثراً متعلق به دهۀ شصت هستند. یک گروه از مهندسان ژاپنی به این محله می آیند تا مکان یا خانه ای قدیمی را برای نصب دکل مخابراتی (اپراتور نسل چهارم) خریداری کنند و حاضرند تا پول قابل توجهی را نیز برای تملک آن بپردازند. با خبر یافتن از این اتفاق برادر کوچک تر با پروراندن سودای یک شبه ره صد ساله طی کردن، تصمیم به جلب نظر آنها و به نوعی دلالی کردن می گیرد تا با راضی کردن خواهر و برادرش خانه را به مبلغ کلانی به ژاپنی ها بفروشد و از این طریق نمدی برای کلاه خود دست و پا کرده، اوضاع اقتصادی زندگی شان را زیر و رو سازد.

نمایش «اپراتور نسل چهارم»

نویسنده و کارگردان: باقر سروش

بازیگران: بهاره رهنما، امیرمهدی ژوله، شهروز دل افکار، نسیم اسدپور، یاسمن بهوندی، دانیال شاهسون

مکان اجرا: تئاتر مستقل

 

داستان نمایش در یکی از محله های تهران در خانه ای از طبقۀ متوسط می گذرد، خانه ای که یک خواهر (بهاره رهنما) با دو برادر (امیر مهدی ژوله و شهروز دل افکار) و همسر یکی از آنها (نسیم اسدپور) در آن زندگی می کنند و اشخاص بازی اکثراً متعلق به دهۀ شصت هستند. یک گروه از مهندسان ژاپنی به این محله می آیند تا مکان یا خانه ای قدیمی را برای نصب دکل مخابراتی (اپراتور نسل چهارم) خریداری کنند و حاضرند تا پول قابل توجهی را نیز برای تملک آن بپردازند. با خبر یافتن از این اتفاق برادر کوچک تر با پروراندن سودای یک شبه ره صد ساله طی کردن، تصمیم به جلب نظر آنها و به نوعی دلالی کردن می گیرد تا با راضی کردن خواهر و برادرش خانه را به مبلغ کلانی به ژاپنی ها بفروشد و از این طریق نمدی برای کلاه خود دست و پا کرده، اوضاع اقتصادی زندگی شان را زیر و رو سازد.

هیئت و شکل ظاهری خانه در طراحی صحنه به صورت سه سطح شیب دار نزولی و یک سطح مسطح طراحی شده که حجم زیادی از چوب جهت ساخت آن اختصاص داده شده است. دکوری که علیرغم طول و عرض بسیارش نتوانسته تا برای این متن به صورت کاربردی عمل کند و کارکرد مفیدی را در جهت خلق فضای مزبور ارائه دهد. طراحی دکور در برابر متن و فضای اجرایی و جنس بازی ها پر از بی ربطی هاست و اینطور به نظر می رسد که بیشتر قصد بر پر کردن و برهنه نبودن فضای بزرگ و خالی سالن مستقل بوده تا طراحی یک دکور کارآ، مناسب و مرتبط با سایر عناصر این نمایش و در یک کلام می توان گفت ایراد اصلی در طراحی صحنه بر می گردد به عدم تناسب ظرف با مظروف که منطق حرکت ها، میزانسن ها و کنش های علت و معلولی را دچار اشکال می کند.

این نمایش تا حد زیادی دچار سطحی گرایی شده است و این حالت از طراحی ها گرفته تا بازی ها مشاهده می شود. نقش امیرمهدی ژوله با دیالوگ های پیش پا افتاده و شوخی های تکراری، کم ژرفا و ضعیف است. حالت های آیتمی تلویزیونی از فحوای سکناتش نمودار است و با صدایی ضعیف، حرکات بی جان و حس های کم عمق بر صحنۀ تئاتر حرفی برای گفتن ندارد. این مورد باز هم این نکتۀ تکراری را خاطرنشان می سازد که دعوت از بازیگران تلویزیونی به تئاتر می باید فیلتر و صافی دقیق تر و مطمئن تری داشته باشد چون بسیاری از کسانی که در سریال های تلویزیونی بازی می کنند یا کلاً تنها تجربۀ بازی جلوی دوربین را دارند، لزوماً از داشته ها و توانایی های لازم برای صحنۀ تئاتر برخوردار نیستند. دعوت و وارد کردن این دسته از بازیگران به تئاتر اگر به منظور کسب تماشاگر بیشتر از طریق چهره بودن آنها و در نهایت فروش بیشتر در گیشه باشد بی شک یک آسیب برای تئاتر ما به شمار می آید. حضور بازیگران تلویزیون و سینما در تئاتر فی نفسه هیچ ایرادی ندارد اما آن دسته از این بازیگران که به چنین کار و تجربۀ خطیری مبادرت می ورزند، لازم است تا ابتدا اسباب آن را نیز که عبارتند از صدای تربیت شده، بیان تمرین شده، فنون بازیگری ویژۀ صحنۀ تئاتر و ... فراهم کنند تا هنگامی که در کنار بازیگران کارکشته و باتجربۀ تئاتر بر صحنه قرار می گیرند، وجه تمایزشان همچون روشنایی روز و سیاهی شب به چشم تماشاگر نیاید.

بهاره رهنما با برخی شخصی سازی ها و مال خود کردن دیالوگ ها منتها نه در جهت متن و نمایش، بخش اعظمی از نقش آفرینی صحیح را در این کار از دست می دهد. شهروز دل افکار که از بازیگران با تجربۀ تئاتر است نتوانسته تا آن ظرف لازمی را که برای شناگری و غوطه وری به آن نیاز دارد در قالب این نمایش بیابد، گرچه می توان گفت که بهترین واکنش ها، حس ها و بازی را در بین بازیگران این نمایش از او می بینیم؛ اما در کلیّت ناقصِ این نمایش به تنهایی نمی تواند کاری از پیش برده و راه به جایی برد. در مورد بازیگران تیم ژاپنی اشتباهات، بسیار بیش از اینهاست. یکی از این نقش ها که کاملاً اضافی است؛ منظور نقش پسری است که دختر ژاپنی را همراهی می کند. با حذف این نقش هیچ اتفاق خاصی در نمایش نمی افتد و کمبودی احساس نمی شود، بنابراین از اساس لزومی به اضافه کردن چنین نقشی نبود و در اتفاقی که افتاده بیشتر شاهد نقش تراشی هستیم تا خلق یک کاراکتر و شخص بازی که جایگاه مورد لزوم و بایسته ای در متن داشته باشد. نقش دختر ژاپنی نیز بیشتر برای شیرین کردن فضا به کار گرفته شده تا چیز دیگری. در صحنه ای که او در بخش پایینی و زیرزمین خانه مثلاً به زبان ژاپنی صحبت می کند، هیچ کارکرد خاص و اتفاق دراماتیکی مشاهده نمی شود و تماشاگر تکلیف خود را نمی داند که در این صحنه چه چیزی قرار است ببیند یا چه مفهومی قرار است نصیبش شود. این صحنه بسیار پرداخت نشده و از دست رفته است و به وضوح از اشتباهات کارگردانی و نویسندگی است، البته با احتساب اینکه اساساً از ابتدا در متن وجود داشته باشد و سپس توسط کارگردان یا پیشنهاد شخص دیگری به اثر باسمه نشده باشد.

«اپراتور نسل چهارم» به وضوح یک سر و گردن یا بیشتر از تولیدات قبلی تئاتر مستقل پایین تر بوده و در کارنامۀ این سالن سیری نزولی ایجاد کرده است. از آنچه در نمایش قابل توجه «رویای یک شب نیمه تابستان»، نمایش خوش پرداخت «شب دشنه های بلند»، «نامه های عاشقانه از خاور میانه»، «باد شیشه را می لرزاند» و حتی طراحی صحنه متفاوت «رومئو و ژولیت» می بینیم در این اثر اجرایی خبری نیست و تا حدودی دچار بلاتکلیفی در متن و اجرا گردیده است.

در متن برخی از خرده روایت ها به حال خود رها شده و ابتر مانده و جایگاه عملی آنها در داستان دچار ابهام است، به طوری که در شاکلۀ کلی نمایش، تعبیه و کارکرد ویژۀ خود را نمی یابند. برای مثال می توان به قضیۀ پیدا شدن شیر در مترو که توسط خواهر مطرح می شود اشاره کرد. نمایشی که به قول تهیه کنندۀ آن دغدغۀ محتوا آن هم در بستری از اجتماع را دارد، لازم است تا بیش از اینها به تدقیق در وجود ارتباط و هماهنگی در ساختارهای نمایشی توجه داشته و دچار چند جهتی گردیدن نشود. وحدت موضوع، نکتۀ ویژه و لازمی است که قدری در این زمینه به آن بی توجهی شده است. متن بیشتر به سمت بازیگران برده شده و تأکید بر ویژگی های فردی و شخصی آنها دارد تا اینکه بخواهد اثری حاصل جوششی مستقل بوده یا ادبیاتی مجزا ویژۀ خامۀ خود نویسنده را در فحوای سطورش داشته باشد که این روند موجب پدید آمدن نوعی چند صدایی در کلیّت اثر گردیده است. در این نمایش سعی بر این شده تا بار تراژیک بر بار کمدی بچربد اما در نهایت آنچه از آب درآمده به این مقصود نزدیک نیست و می توان گفت که نتیجه برعکس است. بخش تراژدی نمایش که نقطۀ اوج آن را در تنهایی و یکه ماندن برادر بزرگتر (امیرمهدی ژوله) در بخش پایانی بر صحنه می بینیم به دلایلی که ذکر آن در فوق رفت و همچنین عدم رعایت ساختارهای لازم در متن و تمهیدات مورد نیاز در اجرا نمی تواند تا وجهه ای بارز و موجه از یک تراژدی بیابد، بلکه بخش بزرگ تر به خلق و پروردن کمدی هایی باز می گردد که از روزمرگی ها ناشی شده اند و بر محور مسائلی کم ژرفا نظیر اتفاقات روزمره و کشمکش های معمول خانوادگی می گردند.

 

منتقد: وحید عمرانی (عضو کانون ملی منتقدان تئاتر ایران)




نظرات کاربران