در حال بارگذاری ...
نگاهی به نمایش «چشمان بسته از خواب» به کارگردانی یوسف باپیری

آب کوفتن در هاون صحنه

وحید عمرانی- این نمایش آخرین اثر از گروه تئاتر «تازه» است که مدتیست در سالن استاد انتظامی خانۀ هنرمندان بر صحنه می باشد. ماجرا در فضای کوچکی اتفاق می افتد. مکانی که به یک کمد لباس جادار بیشتر شبیه است تا به اتاق یک خانه. یک در ورودی واقع شده در انتها و وسط صحنه می بینیم. کاراکترها عبارتند از یک مادر با پسر و دختر جوانش و پدری که تنها نامی از او برده می شود و با اینکه در صحنه نیست اما سایۀ سنگینش بر فضا حکمرانی می کند. این سه مدام از پدر می گویند و بیش از همه نامش ورد زبان پسر است. پسر تعادل روانی ندارد، آشفته حال است و اطوارش به بیماران بستری در تیمارستان می خورد. او اعتقاد دارد که پدرش دائم مراقب اوست و کاری جز پاییدنش ندارد. پدر زندگی او را مختل کرده و تک به تک حرکات او را زیر نظر دارد. این جریان زندگی پسر را از روال معمولی خارج کرده و او را دچار بی تعادلی ساخته است.

چشمان بسته از خواب

نویسنده: محمد چرمشیر

کارگردان: یوسف باپیری

بازیگران: پاوان افسر، مهران مرادی، افسون یدملت

مکان اجرا: خانۀ هنرمندان، سالن استاد انتظامی

 

این نمایش آخرین اثر از گروه تئاتر «تازه» است که مدتیست در سالن استاد انتظامی خانۀ هنرمندان بر صحنه می باشد.ماجرا در فضای کوچکی اتفاق می افتد. مکانی که به یک کمد لباس جادار بیشتر شبیه است تا به اتاق یک خانه. یک در ورودی واقع شده در انتها و وسط صحنه می بینیم. کاراکترها عبارتند از  یک مادر با پسر و دختر جوانش و پدری که تنها نامی از او برده می شود و با اینکه در صحنه نیست اما سایۀ سنگینش بر فضا حکمرانی می کند. این سه مدام از پدر می گویند و بیش از همه نامش ورد زبان پسر است. پسر تعادل روانی ندارد، آشفته حال است و اطوارش به بیماران بستری در تیمارستان می خورد. او اعتقاد دارد که پدرش دائم مراقب اوست و کاری جز پاییدنش ندارد. پدر زندگی او را مختل کرده و تک به تک حرکات او را زیر نظر دارد. این جریان زندگی پسر را از روال معمولی خارج کرده و او را دچار بی تعادلی ساخته است. دختر نیز به نوعی دیگر بی تعادل است، او کلمات و جملات خود را موقع صحبت کردن تکرار می کند و اغلب سه بار. در ابتدای نمایش می بینیم که باردار است و در جهت گیری احساساتش متزلزل، گاه از مادر طرفداری می کند، گاه از برادر. گاه نیز صحبت از شوهرش به میان می آورد اما هیچ احساسی خاصی نسبت به او ندارد و تنها او را جنس نری می بیند با کارکرد تولیدمثل و بس. مادر در این میان بیشتر تمایل دارد تا برای به تعادل رساندن اوضاع تلاش کند که حداقل شرایط خانه از چیزی که هست وخیم تر نشود. او این کار را به طور نمادین با تا زدن، مرتب کردن و آویزان کردن لباس ها انجام می دهد.

 لباس در این نمایش به عنوان ابزار اصلی صحنه مورد استفاده قرار گرفته و در تمامی مدت نمایش، این سه نفر با لباس ها که فقط هم مردانه هستند درگیرند، لباس هایی که در سمت چپ بر رگال آویزانند و بیشتر مادر است که با آنها کار می کند. لباس هایی که در سمت راست بر روی سکو مانندی قرار داده شده، تا شده اند و خواهر در آنجا مستقر و مشغول است. لباس هایی که توسط پدری که بر صحنه نیست از بالای دیوار اتاق، در اواخر نمایش سریع، بی وقفه و انبوه به داخل پرتاب می شوند، پسر را در زیر خود دفن می کنند و گویی او را در زیر بار خود له می گردانند. ور رفتن با لباس ها به عنوان کنش اصلی و عمل صحنه ای مدام شخصیت ها از سوی کارگردان در نظر گرفته شده است؛ تا می زنند، مرتب می کنند، آویزان می کنند، بسته بندی می کنند و در پایان با جلو آمدن در عقبی و ترسیم فضای خارج از خانه، لباس ها را به بیرون انتقال می دهند.

در طراحی صحنه فضا کوچک گرفته شده تا حس بسته بودن و خفگی و اسارت در تنگنایی سلول مانند که اشخاص بازی در آن گرفتارند را انتقال دهد. رنگ خاکستری مرده و سردی نیز برای پوشش کف و در و دیوارها انتخاب شده تا به این حس ها بیشتر دامن بزند. گویی شاهد تُنگی تَنگ و کوچک هستیم که سه ماهی سرگشته مدام در آن می چرخند، حرکت می کنند و به در و دیوارش می خورند، اما این حرکت ها اسارت آنان را به پایان نمی رساند و تنها حول خود می گردند و دور باطل می زنند.

«چشم های بسته از خواب» سعی می کند تا کاری مدرن و نو باشد اما توفیق آن در ارتباط یافتن با مخاطب جای گفتگو و بررسی دارد. بد نیست تا اوضاع این نمایش را با مثال زدن در مورد هنر دیگری شکافته و آشکارسازی کنیم. هنر ملی ایران؛ شعر در دوران و ازمنۀ دراز تاریخی که پشت سر گذارده تغییرات بسیار کرده و مکاتب و سبک های مختلفی را از سر گذرانده است. پس از چهار قرن میان قرون هفتم تا دهم که اوج رواج و بالندگی سبک عراقی در شعر است با ظهور شاعری قدرتمند و نوآور به نام صائب تبریزی متوطن در اصفهان، گونۀ جدیدی با نام سبک اصفهانی (هندی) در شعر ایران به وجود می آید. از خصایص این سبکِ نو این بود که به مفاهیم دقیق و باریک اندیشی ها در خلق معانی تازه توجه ویژه ای می شد. صائب موفق عمل کرد و بر سر زبان ادیبان و شاعران زمانه افتاد و این جریان موجب گردید تا پیروان بسیاری نظیر بیدل دهلوی، کلیم کاشانی، عرفی شیرازی، طالب آملی، حزین لاهیجی و ... بیابد. اما هر چه این سبک به عمر خود ادامه داد شاعران بعدی پیروِ آن بیشتر در خلق مفاهیم تازه و باریک اندیشی ها پیش رفته و زیاده روی کردند تا اینکه شعرهای آنان به قدری پیچیده، مبهم و نامفهوم گردید که تبدیل به معما شد. یعنی شما برای فهمیدن یکی از ابیات این شاعران گویا در حال حل کردن معمایی پیچیده هستید.

حال این جریان می تواند در هنر تئاتر نیز اتفاق بیافتد. حرکت به سوی پیچیده شدن، لزوماً حرکت مثبتی نیست. چه بسا سهل و ممتنع کار کردن اما قوی بودن و ماندگار شدن بسیار سخت تر از پیچیده کار کردن است. کاری که سعدی در ادبیات ما انجام داد و جاودانه شد اما حتی نام برخی شاعران مطرح سبک اصفهانی به گوش کسی هم نخورده و در کتاب های تاریخ ادبیات قفسۀ کتابخانه ها در حال خاک خوردن هستند. مطرح کردن مفاهیم مغلق و دربسته، شیوع بی ربطی ها، پیچیده و پنهانی کردن اثر و ... را لزوماً نمی توان به خلق اثر نو و مدرن تعبیر کرد، اتفاقی که در این نمایش می افتد و به زعم بنده جز این اثر در نمایش «این یک پیپ نیست» به کارگردانی محمد مساوات نیز اخیراً تا حدودی رخ داده است. این که نمایشنامه نویس طوری بنویسد و کارگردان طوری کار کند که کار تماشاگر مدام بخواهد به آیاها، چراها، شاید، لابد، احتمالاً، ممکن است یا تعبیراتی که در توبرۀ هیچ عطاری پیدا نمی شود برای تفسیر و فهمیدن اثر آنان بکشد، بیشتر یک آسیب به شمار می آید تا نوآوری و کار مدرن انجام دادن.

در جاهایی از این نمایش شاهدیم که عامدانه ذهن و اعصاب مخاطب آزار داده می شود. مثلاً جایی که صدای بلند جاروبرقی یا شاید ماشین خیاطی پخش می شود، لباس ها مدام به داخل صحنه پرتاب می شوند و سه بازیگر شروع می کنند به گفتن دیالوگ هایشان با داد و فریاد و جیغ زدن؛ اما باید دید که آیا این آزار دادن ها کارکردی نیز دارد یا خیر؟ چه چیزی در این بین دست تماشاگر را می گیرد یا چه ادراکی نصیب او می شود جز اینکه اعصاب و روانش که بیرون از سالن تئاتر و در شهر آلوده، پر سر و صدا و پر ترافیک تحلیل رفته، می آید و در تئاتر هم آزرده تر و نابود تر از پیش می گردد؟! اینجاست که گمان بر این می رود که بیشتر شاهد یک سری به اصطلاح ژستهای هنری گرفتن هستیم تا مدرن کار کردن بر اساس آگاهی از هنر نمایش و پیشرفت های تئاتر مدرن که در کشورهای جهان اول صاحب تئاتر همواره اتفاق افتاده و همچنان نیز ادامه دارد.

با این اوصاف نمایش «چشم های بسته از خواب» در حد یک تجربه باقی می ماند آن هم بیشتر یک تجربۀ شخصی برای کارگردان اثر و نه تماشاگران یا جامعۀ تئاتری، اتفاقی که در دهۀ گذشته برای بسیاری از تئاترهای تجربی و کارهای جوانان در این زمینه رخ داده؛ یعنی همان آزمون و خطا که می توانند با بهره گیری از نظرات مخاطبان خود و همچنین استادان و آگاهان این رشته به اصلاح راه و سیاق هنری خود بپردازند، روند خود را تکامل بخشند و مسیری رو به رشد را در پیش گیرند.

 

منتقد: وحید عمرانی (عضو کانون ملی منتقدان تئاتر ایران)




نظرات کاربران