در حال بارگذاری ...
نگاهی به نمایش « شیرهای خان بابا سلطنه » به کارگردانی افشین هاشمی

تکیه بر شناخت و مهارت

امید طاهری- نمایش « شیرهای خان بابا سلطنه » در استفاده از شیوه های نمایش ایرانی، همچون تعزیه، نقالی، سیاه بازی و ... برخوردی سهل انگارانه ندارد. پیداست که با آگاهی و مهمتر از آن با توانش بالایی دست به چنین آمیزشی زده تا در پیوند نمایشنامه ای متکی بر اصول درام، و شیوه های اجرای نمایش ایرانی، اثری متولد شود که رنگ و بوی فرهنگ و موطن خود را دارد.

 

یک :

تئاتر، هر چه که باشد، و به هر سبک و شیوه ای تعلق داشته باشد، تا زمانی که چیزی در آن « وجود » نیابد و وجودی در آن « پدیدار » نشود، امر « شدن » در آن اتفاق نخواهد افتاد.

« شدن» در تئاتر یعنی عینیت یافتن طراحی ها و اندیشه های کارگردان از طریق تجلی اصولی که ریشه در بنیانهای زیبایی شناسی این هنر دارد.

« شدن» لحظه ی تولد یافتن است. جایی است که محصول با تمام اندام لازمش پدیدار می شود. « شدن » نیازمند فرآیند است، اما خود فرآیند، محصول هنر نیست. نکته اینجاست که اغلب اجراهای پیرامون ما پیش از آنکه به نقطه تولد و « تئاتر شدگی » برسند؛ به عنوان یک محصول ارایه می شوند و این زمانی است که اجرا همچنان نیازمند فرآیند است.

این اصطلاح درستی نیست که بگوییم تئاتر بر اساس ایده شکل می گیرد. ایده در تئاتر امری تکینه نیست. ممکن است یک ایده را در تولیدات متعدد ببینیم. ایده در فرآیند تولید در مسیر « شدن » قرار می گیرد و « شدن » برای هر ایده ای حتی تکراری، می تواند پدیداری تکینه به وجود بیاورد. بنابراین درست تر آن است که بگوییم تئاتر با ایده « آغاز » می شود و این نحوه ی تبدیل ایده به اجرای نهایی است که « تئاتر شدگی » را امکان پذیر می کند. از این منظر نمایش « شیرهای خان بابا سلطنه » به نویسندگی و کارگردانی افشین هاشمی، هم به مرز تئاتر شدگی رسیده و هم اینکه صرفا وابسته به ایده ی اولیه نیست.

 

دو :

طی دهه های گذشته تمنای رسیدن به فرمی از تئاتر که بتوان عنوان ایرانی یا ملی را بر آن اطلاق کرد، از سوی نهادهای متولی، باعث گرایش گروه های تئاتری به کاربرد شیوه های نمایش ایرانی در آثارشان شده. اگر چه معدود کارگردانهایی توانستند آثار موفقی در این مسیر تولید کنند، اما انبوه آثار متوقف شده در ایده یا مانده در میانه راه، همچنان فرجامی مطلوب بر تمنای ایجاد تئاتر ملی از سوی متولی، ایجاد نکرده است. به همین سبب مخالف خوانی ها پیرامون ماهیت شکل گیری تئاتر ملی هم آغاز شده و رفته رفته چرایی ها دارد بر تمایل ها چیره می شود.

اینکه چرا تجربه های فراوانی در این مسیر به شکست انجامیده، بخشی به دلیل سهل انگاشتن شیوه های نمایش ایرانی است.

این در حالی است که نمایش سنتی و آیین های نمایشی ایرانی، مانند هر کشور دیگری، بر اساس فرمول به وجود نیامده اند. هر شکلی از نمایش ایرانی، حاصل تجربه ای تاریخی و اندوخته ای فردی است. هر دوی این پشتوانه ها در سترگی آنچه مقابل دید تماشاگران شکل می گیرد و آنها را سحر می کند، نقشمند است. از همین روست که انتقال دانش و توانش اجرای انواع نمایش های ایرانی، همچنان با همان سنت آموزشی سینه به سینه امکان پذیر است و نهاد آکادمی با ساز و کار آموزشی که در حال حاضر دارد، هرگز نمی تواند این دانش و توانش را به دانشجویان منتقل کند.

از این منظر نمایش « شیرهای خان بابا سلطنه » در استفاده از شیوه های نمایش ایرانی، همچون تعزیه، نقالی، سیاه بازی و ... برخوردی سهل انگارانه ندارد. پیداست که با آگاهی و مهمتر از آن با توانش بالایی دست به چنین آمیزشی زده تا در پیوند نمایشنامه ای متکی بر اصول درام، و شیوه های اجرای نمایش ایرانی، اثری متولد شود که رنگ و بوی فرهنگ و موطن خود را دارد.

این اتفاق در موسیقی این نمایش نیز نمود پیدا کرده. موسیقی نقش مهمی در نمایش مذکور دارد و گروه « ولشدگان» پیش از پیدایش نمایش «شیرهای خان بابا سلطنه » به تلفیق طنازانه ای از موسیقی ردیفی و سنتی ایران با اشعار عامیانه و گاها اصطلاحات کوچه بازاری امروزی دست زده بودند که اکنون در همنشینی با نمایش افشین هاشمی، حسن همجواری پیدا کرده و با پیکره کلی نمایش ارتباط هارمونیکی دارد.

 

سه :

هنرمند بارور از خاطرات خود و نحوه زیست خود است. زیست هنرمند در گذشته، نقش مهمی در اندوخته ذهنی او در اکنون دارد. خاطره، آنچیزی است که از زیست گذشته ما در ذهنمان باقی مانده. هر هنرمندی اگر به دنبال محصول ارزشمندی باشد، باید از خاطرات خود و نوع زیست خود بارور شود.

کار هنری نوعی زنده زایی است. اما در بیشتر موارد، آنچه امروزه به عنوان آثار هنری می بینیم، اندام مرده و بی جانی است که روح ندارد. در شیرهای خان بابا سلطنه، روح نمایش ایرانی وجود دارد. این می تواند حاصل برآمدن اثر از شکل زیست خالق آن و دغدغه هایش باشد. افشین هاشمی جزو معدود بازیگران ایرانی است که طی سالهای اخیر با بیضایی در ارتباط بوده و در نمایشی از این استاد سفر کرده ایران زمین نیز حضور داشته است. مراوده با بزرگ مردی چون بیضایی، به تنهایی کافی است تا دغدغه مند شوی. آنچه در شیرهای خان بابا سلطنه نمود پیدا کرده، حاصل دغدغه های سالهای اخیر کارگردان اثر است. از همین روی شکل محصول بی شباهت به شکل زیست هنری خالق اثر نیست. و اینجاست که زنده زایی اتفاق می افتد و مخاطب می تواند شاهد اجرایی باشد که هم به مرز شدن رسیده و هم روح و جان دارد.

شیرهای خان بابا سلطنه یک بار دیگر به داشتن تئاتری با شناسنامه ایرانی و نشانه های قومی و فرهنگی خودمان، امیدوارمان می کند. خلاقانه از شیوه های نمایش ایرانی بهره می برد و در روزآمد کردن آنها دچار سطحی نگری و خام اندیشی نمی شود.

نه داعیه فرم نو دارد و نه ترس متهم شدن به کهنگی. به اندازه از داشته های پیشین خود بهره می برد و به اندازه اندام خود را به لباس زمانه اش می آراید. اجرا به سادگی حاصل نشده و پیداست که برای شدنش، سخت کوشیده شده. در اغلب بخش های آن، مهارت در اجرا موج می زند. نحوه استفاده از تعزیه و بازی خود افشین هاشمی که با شناخت دقیق از کمدی، صدای رسا، تمرکز کامل و مسلط بر صحنه، نبض کار را در اختیار می گیرد. همه ی اینها نشان می دهد نمایش ایرانی را صرفا با علم و آکادمی و به واسطه فرمایش جشنواره ها نمی توان کار کرد. دانش و مهارت اجرای اندوخته های ذهنی، در شکل گیری نمایش ایرانی نقش تعیین کننده ای دارد.

 

امید طاهری ( عضو کانون ملی منتقدان تئاتر)

 

 




نظرات کاربران