در حال بارگذاری ...
نقد نمایش «مُزا مُزا» نوشته و کار سیروس همتی

این لذت هم برای خودش غنیمت است

رضا آشفته-مُزا مُزا می خواهد کمدی بشود، و کمدی هم می شود اما می دانیم که حرکت در فضای کمدی بسیار لغزنده است و گاهی نمی شود آن طور که باید و شاید آنچه مد نظر بوده است، سرانجامی بیابد که شایسته اثر هست. یعنی اگر نویسنده و بعد کارگردان قصد و غرضی داشته باشند، ممکن است بازیگران یا حتی یک بازیگر مانع از تحقق آن بشود و...

مُزا مُزا می خواهد کمدی بشود، و کمدی هم می شود اما می دانیم که حرکت در فضای کمدی بسیار لغزنده است و گاهی نمی شود آن طور که باید و شاید آنچه مد نظر بوده است، سرانجامی بیابد که شایسته اثر هست. یعنی اگر نویسنده و بعد کارگردان قصد و غرضی داشته باشند، ممکن است بازیگران یا حتی یک بازیگر مانع از تحقق آن بشود و یا اینکه خود کارگردان در زمان اجرا مرعوب حال و هوای ایجاد شده بشود، و نتواند خود را مهار کند که از بسیاری از نکات غلظت یافته پرهیز کند و این ناپرهیزی باعث همان لغزش های پیش روی می شود.

سیروس همتی می خواهد اتهام به تماشاگر را در یک کمدی و یا در یک مواجهه شبه کمدی مقابل دیدگان مان قرار دهد. این خود ایده جالبی است اما می دانیم در واقعیت، آن هم در تئاتر هرگز چنین نخواهد شد که یک تماشاگر و همسرش را به جرم اینکه اعتراض کند و بپرسد چرا شروع نمی کنید؟ در تئاتر محکوم کنند و در یک صحنه واقعی و به شکل بداهه بخواهند او را مورد سین جیم قرار دهند و در نهایت هم ضمن تفهیم اتهام، او را محکوم به اعدام به شیوه مُزا مُزا یا مزایده برای تماشاگران دیگر انجام دهند که هر که در این مزایده پیروز بشود می تواند هر بلایی سر تماشاگر خاطی بیاورد... چنانچه در اینجا نیز س. ه (با بازی سیروس همتی) در دادگاهی به قضاوت یک قاضی (سامان دارابی) محکوم به اعدام می شود و به وکالت یک وکیل (سروش طاهری) این حُکم بازگردانده و در دادخواهی مجدد محکوم به تبعید می شود و برای این تبعید نیز جزایر هاوایی در نظر گرفته خواهد شد.

این نمایش در جاهایی که در این بعید بودن رو به بسیط شدن اصرار می ورزد دارای نوعی فانتزی قابل باور است، هر چند در آن واقعیت وجود ندارد یا دارد اما با صراحت دارد تحریف می شود چون یک بازیگر زن و یک بازیگر مرد که تازه نامزد شده اند، در این واقعه مقصرند و در دیرکرد اینان است که گروه نمایشی بداهه پردازانه ریسک می کند که این زن و مرد تماشاگر و خاطی را به صلابه بکشد... همین افراط در پیرنگ و روند رویدادهاست که فانتزی را تشدید می کند اما نوع ماجراجویی ها و نوع دادگاه و حکم دادن است که این وصعیت غیر واقعی را به سرانجامی بایسته نمی رساند مگر اینکه در آن نوعی شبه ابزرود همچون "اهانت به تماشاگر" (1966) اثر پتر هانتکه بخواهد در کلیت اجرا اعمال نفوذ کند که این هم در همان خطوط لغزنده از اصل و اساسش دور می شود و ما دچار بحران خواهیم شد. بحران باور و ناباروری... به هر تقدیر این سوژه باید سمت و سویی بیابد حالا در اتکای به واقعیت یا در گریز و پرهیز از آن اما به هر روی تماشاگر باید که از دیدنش فرجامی بیابد و چیزی آرام جانش شود و در وجودش نکته ای ته نشین شود نه اینکه هاج و واج بماند که نداند دقیقا از کجا خورده است؟ یعنی از کجا دارد می رنجد که حس و حال یگانه ای از این کلیت نمی گیرد و در عین حال می داند که بازیگران تلاش زیادی می کنند که فقط بخندانند و البته زوائدی هم هست مثل بندری رقصیدن هیات منصفه که همان لغزندگی را رو به لودگی تشدید می کند و از آن حال و هوای شبه ابزورد کاملا دور می شود چون در ابزورد هدف غالب شدن تلخکامی هاست و در آن خنداندن و تشدید خنده اصلا رکن و اساس هیچ کاری نیست.

پریشانی ذهن ام در همین دقیق شدنی است که گنگ می نماید و از همه چیز به عناصر واحدی نمی رسد. هر چند می شود برایش پیرنگی نیز در نظر گرفت. بالاخره واقعیت یا فانتزی یا تلفیق این دو باید که ما را از چیزهایی متاثر گرداند. این سرگردانی فکری و این جعلی شدن حقایق راه به جایی نمی برد مگر دچار هراسی شویم که چیزی دستگیرمان نشده است و فقط از آن به لحاظ کمدی بودن لذت برده ایم چون برای لحظاتی خندیده ایم و این لذت هم برای خودش غنیمت است و در دقایقی نسبت به آن جبهه گرفته ایم که این دیگر چرا در برخی لحظه ها زیادتر دارد می خنداند؟! در حالیکه الزامی در این بسیاری خنداندن نیست مگر هدف ارائه یک کمدی محض است که بشود درآمدزایی کرد با جذب تماشاگر بیشتر و این با آن هدف غایی و شاید پنهان در زیر سطرهای این متن همخوانی ندارد و به همین دلیل امکان دارد ذهنیت ما جنبه معکوس به خود بگیرد که دیگر با آن موافقتی نداشته باشیم و این سیر واژگون ما را مقابل مُزا مُزا قرار دهد که این دیگر چه بود؟! 

رضا آشفته- عضو کانون ملی منتقدان تئاتر ایران




نظرات کاربران