در حال بارگذاری ...
گزارشی از نشست نقد و بررسی نمایش "آناکارنینا"

پرداخت مناسبات اجتماعی به بهانه روابط سلبریتی ها

نشست نقد و بررسی نمایش «آناکارنینا» با حضور منوچهر اکبرلو، عرفان پهلوانی، آرش عباسی، بهنام شرفی و جمعی از هنرمندان و علاقه‌مندان این اثر توسط کانون ملی منتقدان تئاتر ایران در دانشکده خبر برگزار شد.

عرفان پهلوانی: آرش عباسی از آن دسته هنرمندانی است که بیشتر سیر صعودی داشته و در ایتالیا تحصیل و کار می‌کند و یکی از نمایش‌هایی که به تازگی کار کرد، «نویسنده مرده است» بود که لادن مستوفی در آن بازی کرد. داستان «آناکارنینا»، داستان یک مجری تلویزیونی است که در پانصدمین برنامه اش مهمان اش یک خانم سوپر استار سینماست که اتفاقا همسر این مجری بوده و دو سال است که از هم جدا شده اند و یک سری اتفاقات حاشیه ای برای آنها افتاده و کلی مسائل درخور درنگ و اندیشه در این میان به وجود می آید. البته همانطور که از نام نمایش بر می آید، نمایش اشاراتی دارد به «آناکارنینا» نوشته لئو تولستوی.

منوچهر اکبرلو: نمایش «آناکارنینا» به مسائل رسانه می‌پردازد و هر کسی که به حوزه سینما و تلویزیون علاقه مند است، باید این تئاتر را ببیند. آرش عباسی نویسنده و کارگردان این کار در این اثر، به نوع روابط سلبریتی ها می‌پردازد. در کارهای او شخصیت زن ها خیلی محوری و پررنگ هستند. در این اثر خیلی سخت است که بگوییم شخصیت اصلی زن است. به نظرم او به چیزهایی می‌پردازد که مسائل جامعه است و خیلی بهتر از آثاری است که گویی هنرمند در آن زمانه زندگی نمی‌کند، هر چقدر هم که خوب باشد. در حالی که می گویند هنرمند باید فرزند زمان خودش باشد.
اما چرا زن؟ یک بخش از علم نمایش اقتباس است که آرش هم بنا به سلیقه ای که دارد، از بخشی از آن اثر استفاده کرده است اما فکر می کنم چون زن بخش مهمی از جامعه را تشکیل می دهد و بسیاری از آثار ما در تئاتر زن محور هستند.

آرش عباسی: نوشتن این کار، شاید به علاقه ام به دنیای زنانه بر می گردد که کار یک سبد فحش برای شمسی خانم و ورود آقایان ممنوع از این دست هستند. من در کارهایم خودم را جای شخصیت های زن گذاشته ام و به همین خاطر این کارهای من بهتر هم شده است. اصولا کارهایی هم که می خوانم، بهترین نویسندگانش زن هستند. دنیای زنانه برایم دنیای شگفت انگیزی است و فکر می کنم حرف زدن در مورد زنان سرزمینی که در آن زندگی می کنم، برایم لذت بخش است.

اکبرلو: شاید به این دلیل کارهایت به چشم می آید که با وجود نویسندگان زن زیادی که داریم، کسی که بتواند کارهای زنانه بنویسد، کمتر باشد.

عباسی: کار «پدران، مادران و فرزندان» که در ایتالیا اجرا کردم، همین طور زنانه بود. در اینجا خیلی با آن ارتباط برقرار نکردند در حالی که تماشاگران اروپایی خیلی با آن ارتباط برقرار کردند. شاید برخی گفتند که من جنس زن اروپایی را می شناسم، در حالی که من ذات خود زن را می شناسم. به نظر من، عواطف زنانه در طول تاریخ دست نخورده باقی مانده است.
دلیل این که رنگ لباس زن را مشکی انتخاب کردم و المان های دیگر که مشکی هستند، این است که رنگ مشکی را دوست دارم و همه چیز را مشکی می بینم و از آن انرژی می گیرم و برای همین شخصیت آناکارنینا را هم به عنوان یک شخص فاخر با لباس سیاه می دیدم. این موضوع به روحیات آن آدم هم بر می گردد که به طور مداوم به ماشین سیاه اشاره می‌کند.
اکبرلو: پس به این نتیجه می رسیم که چیزهایی که در یک نمایشنامه می بینیم، به تجربه های زیستی یک کارگردان یا نویسنده بر می گردد و بخشی از وجود اوست که به صورت ناخواسته یا خواسته در اثر خود می آورد. رنگ سیاه هم معانی مختلفی دارد. از عزا گرفته تا شکوه و حس های مختلف را القا کند که کارگردان کار که طراح صحنه و لباس هم هست، درباره آن توضیح داد. البته اگر حس نویسنده و نیاز آن شخصیت مثلا به رنگ مشکی با هم ترکیب شود، بسیار خوب است. موضوع دیگر بحث نسبیت گرایی است. آیا در هر کجای دنیا، می توان واقعیت را به صورت کامل گفت؟ پاسخ منفی است. در جامعه امروزی، موضع گیری مطلق خطاست، به خاطر اینکه ما با انسان رو به رو هستیم.
شاید آن فردی که خیانت کرده، دلیلی داشته که به سراغ زن دیگری رفته است. در ادبیات امروزی مثل تعزیه نیست که آدم بدها و آدم خوب ها از اول تا آخر مشخص باشند. در این کار هم این موضوع به خوبی به چشم می خورد که درباره کاراکترها قضاوت نشده است و اجازه می دهد مرد یا زن، حرف خودشان را بزنند. تو در این کار، ادای دفاع از حقوق زنان را در نمی آوری در این زمینه توضیح می دهی و چه فکرهایی می کردی؟

عباسی: در مورد نوشتن چنین کارهایی باید بگویم که من قضاوت نمی کنم و به مشخص بودن آدم خوب یا بد داستان حداقل در حوزه تئاتر فکر نمی کنم. ممکن بود جای شخصیت زن و مرد با هم عوض شود. اصولا تئاتر برای من از وقتی که چراغ های سالن روشن می شود، پایان نمی پذیرد و تازه آغاز می شود برای این که چیزهایی که ندیده ام را ببینم. حداقل در کارهایم سعی می کنم توضیح صحنه را ننویسم و اشارات کوچکی داشته باشم. برای این که ما همیشه فرصت برای حرف زدن نداریم. خیانت بخش کوچکی‌اش به هوس رانی بر می گردد و می تواند دلایل بسیار دیگری داشته باشد.

 پهلوانی: اما نبود دلیل این خیانت در کارت احساس می شود و من دلیل اش را نمی دانم! می دانیم که اسطوره با بال تخیل پرواز می‌کند، اما از زمین حقیقت و واقعیت برمی خیزد. ما در اندیشه ی اسطوره ای مفهوم هرمافرودیت را داریم. این باور به ما می گوید انسان ها در آغاز هرمافردویت یا دوجنسیتی بودند. سپس زئوس به پادافره این که انسانها از او حمایت نکردند دوپاره ی انسانی را از هم جدا کرد و از آن پس تراژدی بشر پیدا کردن نیمه گمشده اش شد... من فکر می کنم که وجود انسانی مهم است و نه مرد بودن و یا زن بودن و هر کدام ارزش های خودشان را دارند و امروز این طرز فکر شبه روشنفکری وجود دارد که زمانی حرف من درست است که به زنان اهمیت کامل بدهم و خودم را وکیل مدافع حقوق پایمال شده حقوق همه زن ها بدانم تو گویی هیچ حقی از هیچ مردی ضایع نشده است و من فکر می کنم که روح حاکم بر اثر شما هم این چنین شده است. همه عوامل جمع اند تا وودی را نابود کنند. چرا مونولوگ خوب باید برای کیت باشد و همه دسیسه ها علیه وودی و تنها گناه کیت آسیب به خودش باشد؟ انگار همه مردان گناه کار هستند و زن ها فکر خطا هم نمی کنند چه برسد به فعل خطا. چه خلایی در وودی، از لحاظ روحی، در این شخصیت با بازی بهنام شرفی هست که به خیانت دست می زند؟
شاید برنامه ات این است که صدای خفه شده وودی را می خواهی در کارهای بعدی ات برسانی؟

عباسی: این نوع نگاه به نظر من خطرناک است. باید به زمان آشنایی این دو رجوع کنیم، زمانی که مست هستند و وودی می خواهد نظر کیت را به خود جلب کند ولی ارتباط آن ها ادامه پیدا می‌کند.

پهلوانی: خب این نوع آشنایی با متر و معیار آنها طبیعی است و اتفاقاً ادامه آن مهم است و امروزه روانشناسان می گویند بسیاری از طلاق ها به صورت عاطفی شکل می گیرد. دلیل این پدیده و پرداخت روانکاوانه آن مهم است.

عباسی: اما من می خواهم بگویم که این نوع رفتار آنقدر که برای زن ها دشوار است، برای مردها دشوار نیست و شروع رابطه دومی، سومی و چهارمی اصلا چیز عجیبی نیست. البته نمی خواهم بگویم که زن ها نیستند اما من در این نمایش درباره هنرپیشه زنی نوشته ام که زندگی اش را دوست داشته اما از او گرفته اند و به ناحق هم گرفته شده و به راحتی می توانستم جای آنها را با هم عوض کنم.

 پهلوانی: چرا این کار را نکردی؟

عباسی: چون دغدغه ام نبوده.

 پهلوانی: پس مانیفست آرش عباسی این بوده که مردها به راحتی خیانت می کنند چون فیزیولوژی شان این طور است؟

عباسی: نه اصلا. من می گویم که این قصه، این است و در لحظه تصمیم می گیرم که چه بشود و شما و آقای اکبرلو هم همینطور هستید. ما در لحظه آدم های دیگری می شویم. همه می ترسیم که یک دوربین مخفی باشد و همه لحظه های ما را ضبط کند. من فقط یک شخصیتی خلق کردم که علیه او توطئه شده و نمی خواستم رینگ بوکسی باشد که کسی، دیگری را نابود کند.

 پهلوانی: به گمان من میزانسن پایانی به گونه ای است که انگار قرار است دفعه بعد، حرف های وودی هم شنیده شود.

بهنام شرفی: من کار با آرش عباسی را دوست دارم و کارم را با او آغاز کردم. بازی در نقش وودی بسیار سخت است. شاید به خاطر همین قضاوت هایی که می شود و باید از خودش دفاع کند. هر شب سعی می کنم وودی را بازی کنم که آن شخصیت منفی نیست و شاید دلایل شخصی خودش را دارد که چرا کیت را رها کرده است.

عباسی: جنس بازی بهنام هم به گونه ای است کاملا ادای یک مجری معروف را در می آورد و خیلی اکتیو است.

شرفی: به نظرم موقعیت شخصیت بسیار خوب است و برای همین مخاطب با او ارتباط برقرار می‌کند. در این کار بحث خصوصی آدم هایی مطرح می شود که سلبریتی هستند و همه به دنبال این هستند که ببینند آنها چطور زندگی دارند.

اکبرلو: اما این رسانه چه دارد که این سلبریتی ها با وجود مشخص شدن زندگی شان، محبوبیت خود را از دست نمی دهند. او دارد این کار را انجام می دهد تا بیننده ها بیشتر شود و تهیه کننده آن را می فهمد و این کار ماهیت رسانه را هم مشخص کرده و به آن هم اشاره می‌کند.

عباسی: قصه آناکارنینا بهانه ای است برای رسیدن به بخش های مختلف که یکی از مهمترین آنها رسانه است. من اگر قرار بود این داستان را دو سال پیش بنویسم شاید آن را در فضایی دیگر می نوشتم. دو سال بعد هم شاید موضوع جدید تری وجود داشته باشد. من فقط مدیوم ام تئاتر بود و به سبک برنامه های تلویزیونی پیش رفتم و ایده ام از یک شوی تلویزیونی گرفته شد.

اکبرلو: در کل این کار برای دانشجویان رسانه ای مفید است چون به طور مستقیم یک مجری و زندگی او و سلبریتی ها را می بینند.




نظرات کاربران