در حال بارگذاری ...
تئاتر خصوصی در ایران و سوئیس

خصوصی شدن تئاتر در ایران امکان پذیر نیست

مجید موثقی- «خصوصی‌شدن تئاتر» در ایران با حذف سوبسید، از چاله به چاه‌افتادن است، در واقع همان کمک‌هزینه‌های پیشین از «پیشانی بی‌چینِ تئاتر» محو خواهند شد و فقط چند تئاتر با دعوت از ستارگان سینمایی و داشتن اسپانسرهای قوی به بقای خویش ادامه می‌دهند و آینده‌ای نامطمئن گریبان‌گیر هنر نمایشی کشور خواهد شد.


«خصوصی‌شدن تئاتر» در ایران با حذف سوبسید، از چاله به چاه‌افتادن است، در واقع همان کمک‌هزینه‌های پیشین از «پیشانی بی‌چینِ تئاتر» محو خواهند شد و فقط چند تئاتر با دعوت از ستارگان سینمایی و داشتن اسپانسرهای قوی به بقای خویش ادامه می‌دهند و آینده‌ای نامطمئن گریبان‌گیر هنر نمایشی کشور خواهد شد. نباید فراموش کرد که حل مشکلات تئاتر فقط مختص پایتخت خوش آب‌و‌هوای ما نیست، بلکه نقاط دورافتاده‌ای وجود دارند که مردم تا به امروز نمایشی جز «تعزیه» در آن ندیده‌اند و پرورش استعدادهای این مناطق فقط با نام‌گذاری «تئاتر استان‌ها» امکان‌پذیر نیست، بلکه شناخت و سرمایه‌گذاری هدفمندی برای رفع این نابسامانی باید ایجاد شود. خصوصی‌شدن تئاتر اگر با دخالت‌نکردن دولت همراه شود یک گام رو به جلو است که این رؤیا در بسیاری از کشورهای جهان امروز به عینیت رسیده و اثرات مثبت آن در جذب مخاطب و درآمدزایی چشمگیر است؛ برای مثال کشور کوچکی مانند «سوئیس» با جمعیتی نزدیک به یک‌دوم «تهران» تنها کمک‌هزینه یکی از مجموعه‌‌های تئاتر آن «شاوشپیل  هاوس-Schauspielhaus»با مدیریت خانم «باربارا فراینزدیک-Barbara Frei» به ٣٥٠‌ میلیارد تومان در طول سال است و دولت به‌دلیل دادن این سوبسید شرایط خاصی را به این تئاتر تحمیل نمی‌کند، زیرا کار به هنرمندان لایقی واگذار شده که دردها و مسائل روز جامعه را رصد کرده و با نمایش‌های گوناگون تماشاچیان را راضی از سالن‌ها بدرقه می‌کنند. این تئاتر در شهر زوریخ با جمعیتی نزدیک به نیم‌میلیون نفر قرار دارد و همیشه با یک برنامه‌ریزی دقیق، تاریخ و ساعت اجراها را از یک سال قبل به‌طور رسمی اعلام می‌کند و احتیاجی به آمار بلندبالای «ده اجرای هم‌زمان در طول روز» ندارد. در ماه‌های اخیر نمایش‌های خوبی مانند «مسخ، آندورا، باغ آلبالو، سوءتفاهم، پرگنت، ارباب پونتیلا و نوکرش، دایی وانیا، راهزن و ملاقات بانوی سالخورده» در سالن‌های این مجموعه روی صحنه رفته‌اند که مقایسه آثار جدید با سال گذشته از پیشرفت دراماتورژی و فضاسازی‌های نو در این تئاتر خبر می‌دهد. نزدیک به ٥٠ نمایش گوناگون به‌طور متناوب در چهار فصل در این تماشاخانه روی صحنه می‌روند و اگر بیننده‌ای به هر دلیلی نمایشی را در فصل بهار از دست بدهد، می‌تواند آن را در تابستان یا پاییز نگاه کند که از این منظر اگر با گروه‌های نمایشی خودمان در ایران مقایسه کنیم اجراهای ما بسیار مسلسل‌وار است و گاه تئاتری مجبور است در طول روز دو اجرا داشته باشد که فشار زیادی به بازیگران و عوامل اجرائی وارد می‌شود. در تئاتر سوئیس قراردادهای با عناوینی مانند تیپ، سابقه یا پیش‌کسوت‌بودن وجود ندارد و همه از برابری حرفه‌ای در کار برخوردارند که همین عامل روانی، مسئولیت‌پذیری و سخت‌کوش‌بودن هنرمندان را دوچندان می‌کند که برای مثال یکی از بازیگران خوب این تئاتر «کلادیوس کُربر-Claudius Körber»در همین فصل گذشته نقش‌های متفاوت و جدیدی ایفا کرد؛ دوشنبه با نقش «گرگور سامسا» از کافکا درگیر بود، سه‌شنبه با نمایش‌نامه «آندورا» از «ماکس فریش»، چهارشنبه با نمایش «ملاقات بانوی سالخورده» از «فردریش دورنمات» و پنجشنبه با نقشی دیگر! بازیگران و کارگردانان دیگر نیز به همین صورت یک روز را با اجرای مدرنی از «دشمن مردم» و فردای آن روز با «دایی وانیا» یا نمایش‌نامه‌ای از برشت، شیلر، برفوس، یا شکسپیر سپری می‌کنند که گاه نزدیک به ١١ ماه هر روز روی صحنه در حال تکاپو هستند. در نظر بگیرید که این تئاتر علاوه بر سوبسیدی که از دولت سوئیس و استان زوریخ می‌گیرد، به‌صورت جداگانه حق تبلیغات و پیداکردن اسپانسر و فروش بلیت را نیز دارد و در اینجا معنای درست تئاتر خصوصی شکل می‌گیرد که در‌‌آمد‌زایی آن را گاه چند برابر می‌کند. این تئاترِ ثروتمند در جهت امدادرسانی به هنرمندان غیربومی نیز سابقه درخشانی دارد. در تاریخچه این تئاتر هنرمندان مختلفی دیده شده‌اند که گاه نمی‌توانستند در کشورشان آزادانه کار کنند و بدین طریق استعداد‌های نهفته آنها در این مجموعه نمایشی شکوفا شد. «برتولت برشت» یکی از آن نویسندگان و کارگردانانی بود که در «سال‌های ظهور فاشیسم» با مهاجرت به سوئیس در این تماشاخانه مشغول به کار شد و برای اولین‌بار کارهای تأثیرگذاری مانند «ننه دلاور و فرزندانش» در سال ١٩٤١ «زن نیک سچوان» در سال ١٩٤٣ و«زندگی گالیله» را در اواخر دهه ٤٠ میلادی روی صحنه برد. خانم «باربارا فرای-Barbara Frei»،  مدیر این مجموعه که خود کارگردانی فرهیخته و قدرتمند در فضای تئاتر اروپا است، مانند سایر هنرمندان این مجموعه حق روی‌صحنه‌بردن نمایش‌های دلخواه خود را دارد و آثار اجراشده او همیشه با استقبال خوبی مواجه شده است. در واقع «هنرمندان صحنه و پشت صحنه» همان کارمندان ثابت این تئاتر هستند و هرگاه در هر بخشی کمبود نیرو متخصصی دیده شود با آگهی استخدام این نیاز برطرف می‌شود که از این لحاظ این مجموعه در ایجاد موقعیت‌های شغلی نیز خوش‌نام است. صد‌ها هنرمند با ملیت‌های گوناگون در این تئاتر مشغول به کار گروهی هستند که در انتها نمایش‌ها را به زبان آلمانی به روی صحنه می‌برند و در فصل‌هایی نیز با زیرنویس‌کردن مخاطبان جدیدی را به سوی خود جلب می‌کنند. میهمانان زیادی نیز از کشورهای مختلف هر ساله برای اجرای نمایش به این تئاتر دعوت شده‌‌اند تا تجربیات و دستاوردهای روز دنیا بین هنرمندان گوناگون مبادله شود. نقد و بررسی نمایش‌ها در پایان هر فصل همراه مخاطبان تئاتر به‌طور جدی دنبال می‌شود و «منتقدان بین‌المللی تئاتر» و «خبرنگاران هنری» بدون هیچ‌گونه تبعیضی، حق استفاده رایگان از بهترین صندلی‌ها سالن‌ها را دارند و در انتها «نقدها و مقاله‌ها» به هر زبانی که باشند از سوی این تئاتر ترجمه و بایگانی می‌شود. قیمت بلیت در گیشه بین ٦٠ هزار تا گاه یک ‌میلیون تومان است که افراد «بی‌بضاعت جامعه» از تخفیف ویژه‌ای برخوردار هستند. «تئاتر کودک و نوجوان» نیز برنامه‌هایی به‌صورت جداگانه دارد که دیدن این نمایش‌ها برای خردسالان قبل از غروب آفتاب امکان‌پذیر است. «جوانان و فارغ‌التحصیلان تئاتر» در بخش ویژه‌ای کارهای خود را به روی صحنه می‌برند تا توانایی‌های نسل بعدی بازیگران و هنرمندان این تئاتر از قبل شناسایی شده و با پخته‌ترشدن تجربیات آنها ورودشان به فضای حرفه‌ای تئاتر مهیا می‌شود. البته تمام این موارد ذکرشده فقط در یکی از تئاترهای «کشور کوچکی مثل سوئیس» صورت می‌گیرد. آنچه از تجربیات این تئاترهای موفق می‌توان آموخت و آن را برای تئاتر کشورمان الگوبرداری کرد این است که در درجه اول «عناصر تئاتر حرفه‌ای» باید شناسایی شوند و سوبسید به‌عنوان یک گارانتی عمل کرده تا هنرمندان تئاتر را روی صحنه نمایش راضی و استوار نگه دارد وگرنه غم نان «بندبازان ماهر» را با اولین پیشنهاد سینمایی از صحنه تئاتر به سوی لنز دوربین می‌کشاند. توجه به این نکات و درک این تجربیات برای خصوصی‌شدن تئاتر ما بسیار سودمند است که منوی مخلوط «سوبسید، اسپانسر، گیشه و عدم دخالت» در پایداری هنر تئاتر نقش تکمیل‌کننده‌ای را ایفا می‌کند و فقط با امید به گیشه در هیچ کجای دنیا، هنر تئاتر نمی‌تواند مردم را کنار هم جمع کند تا چه رسد به اقتصاد ما که در طول ١٢ سال اخیر با افت شدید و بالارفتن کالاهای مصرفی همراه بوده است و خصوصی‌شدن تئاتر در کشورمان امکان‌پذیر نیست؛ مگر آنکه قیمت بلیت چندین برابر شود که در این صورت بخش عمده‌ای از جامعه از دیدن نمایش‌ها محروم شده و اگر قرار است که چنین اتفاقی بیفتد، بهتر است به جای تئاتر یک کافی‌شاپ یا مجموعه تجاری احداث شود که حداقل مردم به خوردن و به‌روزبودن ترغیب شوند تا فکرکردن! در اینجا سؤال مهمی که وجود دارد این است که وقتی «سازمان نظارت و ارزشیابی» اجازه خودمختاری به گروه‌های تئاتری را نمی‌دهد، دیگر چه فرقی می‌کند که تئاتر خصوصی باشد یا غیرخصوصی! زمانی می‌توان ادعای خصوصی‌شدن تئاتر را داشت که در درجه اول گروه‌های تئاتری از تصمیم‌گیری‌های مستقل و آزادی نسبی برخوردار باشند و اقدام بعدی در اولویت قراردادن نمایش ایرانی و تولید بیشتر آنها باشد و نه «گرته‌برداری» از آثار خارجی که تعدادشان در فضای تئاتر ما کم نیست. بهتر است اولویت برای نمایش‌هایی باشد که حل مسائل روز جامعه را در آستین دارند تا مخاطب را مجبور به فکرکردن کند و نه‌فقط سرگرم‌کردن! تربیت نمایش‌نامه‌نویسان نو در کنار تجربه پیشینیان سفره نمایش‌های ایرانی را رنگین‌تر خواهد کرد؛ چیزی که تا به امروز کمبود آن همیشه در فضای تئاتر ما حس شده است و تجربه نشان داده است که با القابی مانند «دکتر، استاد و مرشد» دیگر نمی‌شود «فضای هنری کشور» را مدیریت کرد. «تَرَک‌های کوزه تئاتر ایران» با فقدان سوبسید بیشتر خواهد شد و در آن ‌موقع معلوم نیست کاسه و کوزه‌ها بر سر چه کسانی شکسته خواهد شد. دیگر زمان آن رسیده است که اعتماد بیشتری به «نسل نو و خلاق جامعه» کرد و باید به تئاتر، این هنر آگاهی‌رسان بهای بیشتری داد تا این سرو بلندبالا که شاخه‌ها و میوه‌هایش بر سفره سینمای ایران نیز نشسته است، به پا خیزد و نشاط و پویایی بیشتری را به جامعه تزریق کند.

 

مجید موثقی. نویسنده و کارگردان.




نظرات کاربران