در حال بارگذاری ...
بازیگری و نقد‌هایی که نوشته نمی‌شوند

تعاریف کلی به جای ارزیابی و اثبات

مهدی نصیری - "ایروینگ واردل" نویسنده و منتقد انگلیسی، در یکی از مقالات مجموعه "نقد تئاتر" با اشاره به نقدهایی که در تئاتر منچستر و لندن برروی آثار در حال اجرا نوشته می شوند و عمدتا سرشار از تعریف و تمجید و ذکر نکات کلی درباره بازیگری هستند می گوید: "ستایش از بازیگر بدون ارایه ی مدرکی منطقی بسیار نامطبوع است. چرا که این ابتکار غالباً نامربوط یا بی معنی است. ضمن آنکه اساساً ممکن است چنین ابتکاری وابسته به عمل و هدایت کارگردان باشد"

"ایروینگ واردل" نویسنده و منتقد انگلیسی، در یکی از مقالات مجموعه "نقد تئاتر" با اشاره به نقدهایی که در تئاتر منچستر و لندن برروی آثار در حال اجرا نوشته می شوند و عمدتا سرشار از تعریف و تمجید و ذکر نکات کلی درباره بازیگری هستند می گوید: "ستایش از بازیگر بدون ارایه ی مدرکی منطقی بسیار نامطبوع است. چرا که این ابتکار غالباً نامربوط یا بی معنی است. ضمن آنکه اساساً ممکن است چنین ابتکاری وابسته به عمل و هدایت کارگردان باشد"

احتمالا شما هم بارها این جمله ها و عبارات را شنیده اید که: "بازیگر به خوبی از پس ایفای نقش برآمده است"، "بازیگر به درستی فراز و فرودهای نقش را به نمایش گذاشته است" یا "بازیگران توانسته‌اند نقش را از آن خود کنند" و... واقعیت این است که این تعاریف کلی، مبهم و عمدتا بدون هیچ معیار دقیق و درست سنجش به کار گرفته می شوند. به طور معمول کسی که تئاتری را مرور می کند و به جای تحلیل از عبارات کلی اینچنینی استفاده می کند شاید حتی قادر به اثبات دیدگاه و نظرش در رابطه موضوع نیز نباشد. وقتی گفته می شود: "بازیگر به درستی فراز و فرودهای نقش را به نمایش گذاشته است"!! باید فراز و فرودها براساس واژه ها تعابیر تخصصی تعریف شوند. درستی کار بازیگر بایستی براساس آنچه در صحنه به اجرا می گذارد به اثبات برسد. و اساسا در یک نقد خوب، می توان کار بازیگر را براساس تحلیل شخصیت، شیوه بازیگری، سبک کارگردانی و ... مورد ارزیابی کرد. مهمتر اینکه هر دیدگاه و نظری درباره بازیگری بهتر است که به صورت دقیق و براساس تحلیلی منطقی به اثبات برسد.حال آنکه معمولاً در نقدهای ژورنالیستی تجزیه و تحلیل تکنیک‌ها و روش‌های بازیگری زیاد به چشم نمی‌خورد. دکور و طراحی صحنه براساس قواعد علمی، سواد بصری، مهندسی صحنه، جنس و بافت و... در اجرا کارکرد پیدا می‌کنند و برهمین اساس هم می توانند تحلیل، ارزیابی و سنجیده شوند. متن به واسطه نظام‌ علمی‌ساختار و نیز مؤلفه‌هایی چون زبان، طراحی داستان، شخصیت پردازی و.. مورد پرداخت قرار می‌گیرد و بر همین اساس هم ارزیابی و تحلیل می شود. اما بازیگر انسانی است که مجموعه‌ای از کارکردها را با حضور بر روی صحنه در خود و همراه با خودش به اجرا می‌گذارد. چگونه می توان حرکت، رفتار، بیان و احساسی را که بازیگر در صحنه به اجرا می گذارد را براساس تاثیری که کلیت یک اجرا با همه مولفه هایش بر کار او می گذارد مورد ارزیابی قرار داد.

باوجود وسعت کار بازیگر و گستردگی بازیگری، نقد کردن کار بازیگران از جذاب ترین بخشهای یک نقد تئاتر و نیز از دشوارترین بخش‌های آن است. در گستره تئاتر تجربی از درونگرایی سیستم استانیسلاوسکی تا بیومکانیک میرهولدی و توجه ویژه تایروف به بداهه‌سازی و نمایشی بودن کار بازیگر تا کم‌اهمیت شدن نقش بازیگر در سیستم گریک و آپیا و نیز اصالت و محوریت دادن به حضور بازیگر در اجرا با تعاریف، ویژگی‌ها و نشانه‌های مختلف همراه بوده است. بازیگر در این گستره متدها و اشکال مختلف را تجربه می‌کند و البته براساس اصول و نظریه‌های علمی‌کارش تحلیل پذیر است. اگر بازیگری واجد ویژگی های روشمند است و چنانچه شیوه اجرایی در کار یک بازیگر و جزییات نقش او دیده می شود این وظیفه منتقد است که آنها را کشف و درک کند. مورد ارزیابی قرار دهد و براساس معیارهای علمی تئاتر بسنجد.

در گستره نقد بازیگری تئاتر شیوه متد بازیگری اهمیت ویژه ای دارد. در یک نقد درست، متد بازیگری و روش و فنون و تکنیک‌های کار یک بازیگر ارزیابی و تحلیل می‌شود. ارزیابی و تحلیل درست ومنطقی و توضیح و اثبات دیدگاه ها و نظرات ویژگی یک نقد خوب تئاتری است. اما در ایران وضعیت طور دیگری است و متأسفانه کیفیت نقد بازیگری والبته در بسیاری از موارد بازیگری تئاتر روشمند و تابع قاعده و شیوه تکنیکی و هنری نیست.

 تعریف بازیگر از کارش

بازیگری در تئاتر ایران متدها و شیوه‌ها را به درستی تجربه نکرده است. شاید همین امروز هم به دشواری بتوان چند بازیگر حرفه‌ای در تئاتر را سراغ گرفت که برای کارشان شیوه ای داشته باشند و بتوانند حتی تعریف روشنی از سبک بازی، شیوه تمرین و مهارت هایشان ارایه دهند. بسیاری از بازیگران تئاتر در کارشان بیشتر متکی به استعدادهای ذاتی، غریزه بازی و حتی در گستره ای دیگر تقلید و کپی برداری در بازی هستند. بسیاری از بازیگران تئاتر، هنرمندانی هستند که تحت آموزش و تجربه و کار حرفه‌ای در یک سیستم و روش علمی ‌یا تجربی تئاتری قرار نگرفته‌اند، به ویژه امروز که دیگر گروه‌های نمایشی تمرین‌های مستمر، کار پیوسته و تمرینات جدی ندارند و تئاتر بیش از هر زمان دیگری در ایران به سمت بازیگر سالاری کاذب پیش می رود. در چنین شرایطی نه تنها متر و معیار دقیق و علمی برای سنجش کار بازیگر در دسترس نیست، بلکه در خوشبینانه ترین شرایط این معیارها تابع اصولی کلی تعریف می شوند. در چنین شرایطی این چگونگی و کیفیت وفق پیدا کردن بازیگر با جهان اجراست که مورد توجه منتقد و تحلیل گر قرار می‌گیرد.

این کاستی در وهله نخست به وضعیت تئاتر و شلختگی و نابسامانی آن برمی‌گردد. تئاتر از آنجا که در ایران حرفه‌ای نشده نمی‌تواند ماهیتی علمی‌و نظری پیدا کند. تئاتر ما هنری مقطعی است که عوامل بازدارنده بسیاری از بیرون انسجام و انتظام آن را دچار شکست می‌کنند، بنابراین مانع تولید نظریه در حوزه علمی‌– هنری تئاتر می‌شود. در این شرایط هنرمندان مستعد و استعدادهای بالقوه بسیاری وجود دارند که چون در مسیر یک جریان هنری قرار نمی گیرند کارشان به ثمر نمی نشیند.

 نقدهای توصیفی

هر تجربه تمرین، تولید و اجرا برای بازیگران تئاتر ما تجربه ای مستقل و محدود به زمان (عمدتا بسیار کوتاه) است که پس از پایان اجرا کنار گذاشته شده یا فراموش می‌شود؛ بنابراین بازیگر قادر به تمرین روش و دستیابی به یک روش با کیفیت تحلیل پذیری و نقد نیست. حوزه بازیگری تئاتر در ایران بسیاری از پتانسیل‌ها، استعدادها و توانایی ها و خلاقیت های کار بازیگری نادیده گرفته می‌شوند و بازیگری به یک تمرین چند هفته‌ای، خوانش نمایشنامه و به روی صحنه بردن آن پرشتاب و بدون تمرین و تحلیل کافی و تنها با تکیه براستعدادهای ذاتی بازیگر، محدود است. طبیعتاً در این شرایط نقد بازیگری هم کار بسیار دشواری خواهد بود.

پس نقدهای تئاتر غالباً مانند موارد دیگری همچون چهره پردازی، موسیقی و ... توجه زیادی به بازیگری هم ندارند. این واقعیت که حق اظهار نظر در مورد اجرا به ظرفیت توصیف آن بستگی دارد، می‌تواند با یک ضمیمه دیگر همراه باشد. این عمل بدون ذکر وضعیت بازیگران اصلی هم امکان پذیر نیست. نقدها وابسته به کیفیت آثار می توانند به نوشته ها و نظراتی توصیفی و ژورنالیستی تبدیل شوند. در چنین شرایطی،کمتر می‌توان نقدی را پیدا کرد که بیشتر به بازیگری در یک تئاتر اختصاص داشته باشد. بیشتر نقدهای تئاتر پس از نقد و تحلیل محتوا و شکل متن و اشاره به برخی مؤلفه‌های اجرا تنها به اشاره‌های کوتاه، کلی و کم فایده در مورد بازیگری اکتفا می‌کنند و بسیاری از آنها، کوچکترین اشاره‌ای به بازیگری در اجرا ندارند.

آنها که توجه دارند، هم در یک یا دو پاراگراف کوتاه درباره دوست داشتن یا دوست نداشتن بازیگر، فراز و فرودها، درک تحلیل بازیگر از متن و موارد کلی دیگر از این دست، می‌نویسند و عموماً این کار را به عنوان بخشی از نقدهایشان در پایان نوشته انجام می‌دهند.

در این توصیف‌های کوتاه و ضمیمه‌ای معمولاً جملاتی چون “از پس نقش برآمدن”، حضور موفق در اجرا”، “بیان و بدن خوب” و... در نتیجه جذابیت حضور بازیگران در صحنه، رعایت قواعد ابتدایی و غیر نمایشی بودن(به اصطلاح رایج مصنوعی نبودن) بازی بازیگران در اجراست.

 این توصیف‌ها براساس یک قاعده نامشخص ولی مرسوم در مورد نمایش‌های واقع‌گرای تئاتر ایرانی و تبدیل شدن بازیگر به جزئی از این واقعیت به کار می‌روند.

 در غیر این صورت چنانچه بازیگری تجربه‌ای متفاوت در محدوده یک مکتب هنری نمایشی باشد یا حتی اگر پاره‌ای غیر همگون با یکدستی پیکره نمایش به نظر بیاید، منتقد نظری درباره آن نخواهد داشت و بسادگی از کنار ضعف‌ها و قوت‌های آن خواهد گذشت.




نظرات کاربران