در حال بارگذاری ...
نگاهی به نمایش «کافه طرفه» نوشته و کار نوشین تبریزی

شاعرانگی های صحنه

وحید عمرانی-فضای ادبی کافه هایی مانند کافه نادری که پاتوق نویسندگانی نامی هم چون گروه ربعه (صادق هدایت، مجتبی مینوی، مسعود فرزاد، بزرگ علوی) بوده اند، خاطره بازی، نوستالژی های قدیمی، مهاجرت، وطن، ادبیات، عشق، تقابل و تضادهای دوران گذشته با اکنون، همگی دستمایه ها و مصالحی هستند که نوشین تبریزی با بهره گیری از آنان نمایش «کافه طرّه» را ساخته و پرداخته کرده است. نویسنده ای میانسال به کافه ای وارد می شود که در اَوان جوانی خود در آنجا ماجراها داشته و هم اکنون چهار دختر از مادری که صاحب این کافه بوده به ادارۀ آن می پردازند. نویسنده در فرانسه با دختر بزرگ این خانواده (ارغوان) ارتباط عاطفی داشته اند و او با استفاده از نفوذ خود در محافل فرهنگی و هنری آن دیار، ارغوان را که دختری در ابتدای راه و بی پشتیبان و حامی بوده به هنرمندان آنجا معرفی می کند. دختر به او پناه می برد و در سایه اش می بالد، اما هنگامی که تا حدودی شناخته می شود و می تواند بر پای خود بایستد، نویسنده را رها کرده، حامی اش را به فرامو

 

 نمایش «کافه طرّه»

بازیگران: محمد حاتمی، شبنم قلی خانی، شراره رنجبر، مریم زارعی، بهناز توسلی

مکان اجرا: تئاتر پایتخت

 

فضای ادبی کافه هایی مانند کافه نادری که پاتوق نویسندگانی نامی هم چون گروه ربعه (صادق هدایت، مجتبی مینوی، مسعود فرزاد، بزرگ علوی) بوده اند، خاطره بازی، نوستالژی های قدیمی، مهاجرت، وطن، ادبیات، عشق، تقابل و تضادهای دوران گذشته با اکنون، همگی دستمایه ها و مصالحی هستند که نوشین تبریزی با بهره گیری از آنان نمایش «کافه طرّه» را ساخته و پرداخته کرده است. نویسنده ای میانسال به کافه ای وارد می شود که در اَوان جوانی خود در آنجا ماجراها داشته و هم اکنون چهار دختر از مادری که صاحب این کافه بوده به ادارۀ آن می پردازند. نویسنده در فرانسه با دختر بزرگ این خانواده (ارغوان) ارتباط عاطفی داشته اند و او با استفاده از نفوذ خود در محافل فرهنگی و هنری آن دیار، ارغوان را که دختری در ابتدای راه و بی پشتیبان و حامی بوده به هنرمندان آنجا معرفی می کند. دختر به او پناه می برد و در سایه اش می بالد، اما هنگامی که تا حدودی شناخته می شود و می تواند بر پای خود بایستد، نویسنده را رها کرده، حامی اش را به فراموشی می سپارد. حال این مرد دوباره به کشور و شهر خود بازگشته و گذشته ای را که هنوز نمی تواند نادیده اش بگیرد دنبال می کند. آتش عشق پیشین هنوز در زیر خاکستر زمان در دل نویسنده زنده مانده و همین کشش او را به سوی کافۀ قدیمی دخترها (کافه طرّه) می کشاند. تمامی ماجرای نمایش حاصل گفتگوها، کشمکش ها و تبادلات فکری و احساسی نویسنده با این چهار خواهر است که در یک صحنۀ ثابت (کافه) رقم می خورد.

کافه طرّه نمایشی است شاعرانه (poetical) که شعر و ادبیات همچون زمینه ای فراگیر در سرتاسر آن چهره می نماید. با چنین اوصافی باید به این نکته توجه داشت که اجرای چنین نمایشی یا باید با اطلاعاتی نسبتاً کامل و کافی نسبت به فضاهای ادبی و فنون شعری نگارش یافته و اجرا شود یا اینکه مشاوری خبره یا حتی شاعر و کاربلد در زمینۀ ادبیات مورد نیاز است تا بتوان چنین متنی را نگاشت و بر صحنه اش جان بخشید. این نمایش اندکی در این بخش با کمبود روبروست. برای مثال اشاره می کنم به نحوۀ خوانش اشعار توسط بازیگران. فن دکلماتوری و خوانش شعر خود مهارتی است مجزا که هم نیاز به آموزش دارد و هم تمرین. دکلمۀ یک شعر نه تنها به رعایت زیر و زبر و آکسان های ظاهری بر کلمات نیاز دارد بلکه به چیزی فراتر نظیر آکسان های حسی، روحی و ادراکی نیز نیازمند است. کسانی که خود در فضای شعر و شاعری استغراق داشته باشند نمی توانند ویژگی های ذکر شده را در نحوۀ خواندن شعرهای متن این نمایش توسط بازیگران بیابند. چه بسا اگر کارگردان به عنوان نمونه و الگو به بازیگران خود پیشنهاد می کرد تا مدتی با دکلمه های شاملو از اشعار خود و دیگران تمرکز کرده و مأنوس باشند، خواندن این شعرها از لون دیگری جلوه می کرد و به آن سطحی که باید نزدیک تر می شد.

در متن نمایش و سپس در فضای اجرایی آن نیز نواقصی به چشم می آید از جمله اینکه از ابتدا تا پایان نمایش به جز نویسنده هیچ مشتری دیگری نه در کافه از قبل حضور دارد و نه به آن وارد می شود، این در حالی است که در هیچ جای متن اشاره ای به اینکه مثلاً کافه تعطیل باشد یا در حال تعمیرات اشاره ای نشده که بتوان این حالت را توجیه کرد. چنین نقصی را می توان با ترفندی کوچک طوری برطرف کرد که هم متن به روال منطقی دست یابد و هم از نوع دیگری نیز تقویت شود. مثلاً با اضافه کردن زوجی مسن که یکی از میزها را در گوشه ای از کافه اشغال کرده باشند و با تعریف خرده داستانی برای آنان به نحوی که به طور موازی با داستان اصلی نمایش پیش بیایند و در پایان نیز با گره خوردن و ایجاد تقاطع در مسیر دو داستان حتی آن را به نقطه عطفی در پیکرۀ نمایش تبدیل نمود.

از طرف دیگر فرمی در متن نمایش تعریف شده که در میانه های آن به کرّات شعری هر بار توسط یکی از بازیگران خوانده می شود که این ساختار در متن ایدۀ بدی نیست اما مشکل اینجاست که هیچ ایدۀ اجرایی و طراحی ویژه ای برای بیرونی کردن آن و در مبحث کارگردانی در نظر گرفته نشده است. مخاطب نمی تواند به روشنی دریابد که آیا به هنگام خواندن شعر توسط بازیگر سایر حاضران در صحنه محو یا فریز هستند و این فضای ذهنی و واگویه های درونی کاراکتر مزبور است یا خیر، بقیه نیز شعر خواندن او را می شوند و بالطبع عکس العمل نشان می دهند. در این بخش یک ابهام اجرایی وجود دارد که با یک طراحی مشخص در اجرا می باید برطرف می شد نظیر استفاده از آکسان های بصری همچون نور موضعی و ... لیکن چنین اتفاقی نیافتاده است. ابهام یاد شده در بخش هایی از متن نیز در منطق روابط به چشم می خورد. مثلاً رابطۀ نویسنده و دوستش با مادر دخترها در حد مورد نیاز واشکافی نمی شود. اطلاعات تا حدی می باید سربسته باقی مانده و غیر مستقیم ارائه شوند که دیگر به نشانه های ادراکی مورد نیاز تماشاگر آسیب وارد نکنند.

و اما در مبحث بازیگری یک سری تربیت های تئاتری و قواعد مرسوم وجود دارند که از استادان کهن این هنر از ابتدا تا کنون برای ما به یادگار مانده و به جد نیز مفید و کاربردی هستند. مثلاً گرم کردن صدا و ایجاد آمادگی صحنه ای چه از لحاظ صوتی، بدنی، حسی و روحی برای ورود به صحنه. وقتی می بینیم بازیگری در اولین دیالوگ خود صدایش می گیرد و مجبور به صاف کردنش می شود آن هم به شیوه ای که بسیار مؤکد، مذموم استادان فن بیان بوده و هست آنگاه فکر دیگری نمی توان کرد جز اینکه او قبل از آغاز نمایش و ورود به صحنه این آداب و شئون را به جا نیاورده است. از این که بگذریم باید گفت محمد حاتمی در شکل دهی به شخصیت «شمیل ابیانه» از تسلط بر نقش و حضور صحنه ای مناسبی برخوردار است اما نتوانسته به ژرفاهای این شخصیت دست یابد. وی اندکی در بیرونی کردن شخصیت نویسنده کمتر از سطحی که باید ظاهر می شود. شراره رنجبر و بهناز توسلی در نقش های لادن و شکوفه در تحلیل شخصیت ها در حد کفایت عمل کرده اند و در بازی ها نیز خوب ظاهر می شوند، اما مریم زارعی در نقش نیلوفر در مبحث تحلیل تا حدودی سرگردان به نظر می رسد. تغییر رفتار های درشت و پر رنگ او دلیل محکم و کافی ندارند و در بازی برخی از مواقع به خصوص صحنۀ پایانی بازی کردن او دیده می شود در حالی که شیوه ای که برای بازیگری این نمایش توسط کارگردان لحاظ شده با این جنس بازی تفاوت دارد. شبنم قلی خانی نیز مانند زارعی نمی تواند به توفیق دو همبازی دیگر خود در تحلیل نقش و بازی دست یابد و نحوۀ عکس العمل ها، بیرونی کردن حس ها و همینطور آن تنالیتۀ صدایی لازم که برای بازی بر صحنۀ تئاتر مورد نیاز است در نقش آفرینی اش با ضعف هایی همراه می شود.

در مبحث کارگردانی از فضای معمول کافه در طراحی صحنه که بگذریم با یک پردۀ سیاه مواجهیم که در ابتدای نمایش جلوی آن نویسنده و ارغوان یکدیگر را می بینند، سپس باز می شود و حوادث نمایش را می بینیم و در پایان نیز آن را می بندند. همان استفاده ای که از پردۀ عمودی بالارونده در سالن های پرسینیوم به عمل می آید و کارکردی بیش از این برای این پرده در طراحی صحنۀ این نمایش نمی توان دریافت کرد. از این نکته که بگذریم کارگردان در طراحی میزانسن ها و ترکیب بندی عناصر صحنه، آکساسوارها و ... موفق عمل می کند و حرکت یا شیئ و وسیله ای از اجرا بیرون نزده و ماجرا با روانی مناسبی در بستری از فضای رئالیستی بر مخاطب عرضه می شود.

منتقد: وحید عمرانی (عضو کانون ملی منتقدان تئاتر ایران)




نظرات کاربران