در حال بارگذاری ...

نشست نقد و بررسی نمایش «بی پدر» برگزار شد

جلسه نقد و بررسی نمایش «بی پدر» نوشته و کار محمد مساوات توسط کانون ملی منتقدان تئاتر ایران با حضور رضا آشفته ، امید طاهری، علی جعفری و میلاد نیک آبادی روز دوشنبه مورخ ۱۸ اردیبهشت ماه در تالار قشقایی مجموعه تئاتر شهر برگزار شد.

جلسه نقد و بررسی نمایش «بی پدر» نوشته و کار محمد مساوات توسط کانون ملی منتقدان تئاتر ایران با حضور رضا آشفته ، امید طاهری، علی جعفری و میلاد نیک آبادی روز دوشنبه مورخ 18 اردیبهشت ماه در تالار قشقایی مجموعه تئاتر شهر برگزار شد.

 

امید طاهری

  • دور جدید دوشنبه های نقد تئاتر توسط کانون ملی منتقدان تئاتر ایران و با هدف گسترش گفتمان مبتنی بر نقد برگزار می شود. تلاش ما در این نشست ها گسترش فرهنگ گفتگو پیرامون آثار گروه های تئاتری است. فقدان این گفتگو در جامعه هنری ما قابل لمس است و از همین روی شاخص ترین آثار ما، در بستر جامعه تبدیل به جریان نمی شوند. طی سالهای گذشته چه نمایش های فوق العاده ای که آمدند و رفتند و به دلیل عدم شکل گیری گفتمان تئوریک پیرامون آنها، عملا در جامعه کارکرد بایسته ای پیدا نکردند. پیرو همین هدف، دور جدید دوشنبه های نقد تئاتر را در سال نود و شش با نشست امشب پیرامون نمایش بی پدر کار محمد مساوات آغاز می کنیم.

رضا آشفته

  • با بررسی چند نمایش اخیر مساوات می توانیم او را نویسنده ای چند وجهی بدانیم. او هم به وجوح ناتورالیستی، رئالیستی توجه دارد، هم به جامعه توجه دارد و هم به فرم توجه ویژه ای دارد. البته مساوات در فرم گرایی، تابع جریان مد شده ی پیرامون خود نیست. ادایی در فرم هایش وجود ندارد و تبلور این فرم ها از آنچه که او بدان معتقد است و در منظر اندیشگانی اش قرار دارد، باعث می شود همواره چیزی برای کشف کردن در پس فرم هایش وجود داشته باشد.

در نمایش بی پدر، مساوات با روش انتزاع از واقعیت، ما را متوجه واقعیت وحشتناک پیرامون خود می کند. ارتباط متن با بستر اجتماعی که در آن متولد شده، باعث می شود ریشه اصلی قصه که داستان شنگول و منگول است، از شکل تخیلی خود فاصله بگیرد و یک ماهیت واقعی پیدا کند.

 

میلاد نیک آبادی

  • نمایشنامه با آشنایی زدایی از یک قصه شناخته شده آغاز می شود. این نقطه عزیمت اثر است و از همین نقطه است که همه ی وقایع بعدی تا انتها سامان می گیرند. قرار گرفتن کاراکترها در وضعیتی ناهمگون، تجربه ی زیستی جدیدی را برای آنها ایجاد می کند که سرشار از کنش است. البته من تصور می کنم نمایشنامه این اثر، نمایشنامه کم حجمی است و در اجرا گسترش یافته و به نوعی کامل شده.

نکته ای که در نمایشنامه و نه اجرا برای من وجود دارد این است که در ابتدای اثر می بینیم که گرگ و بز با هم ازدواج می کنند اما در مورد چرایی این ازدواج صحبتی نمی شود. ولی جلوتر که می رویم آنها می نشینند و درباره چرایی این ازدواج صحبت می کنند. به نظرم سوالات بنیادی می بایست در همان ابتدای اثر مطرح می شد تا متن قوام بهتری می گرفت.

 

امید طاهری

  • البته من فکر می کنم این نکته ای که اشاره می کنی، اصل و اساس پیدایش متن هست. اگر این پرسش از ابتدا وجود داشت و اگر آن عقلانیت وجود داشت اصلا این ازدواج صورت نمی گرفت. اتفاقا در خلع این عقلانیت است که این پیوند ناهمگون ایجاد می شود.

 

میلاد نیک آبادی

  • این سوال من هم در مورد نمایشنامه است و در اجرا به پاسخ روشنی در خصوص این سوال می رسیم.  به نظر من اجرا به شدت مکمل متن است و این ویژگی کارهای محمد مساوات است. به نظرم مساوات در جایگاه کارگردان با همان بی رحمی و خشونتی که لازم هست، با متن خودش برخورد می کند و این نقطه قوت کارهای اوست. به همین دلیل وقتی متن و اجرا را کنار هم می گذاریم کاملا پیداست که کارگردان به همان اندازه که لازم هست نقش خود را در مورد متن ایفا کرده.

 

امید طاهری

  • کنار هم نشینی دو پدیده ناهمگون مبنای ظهور بحران و بروز فاجعه است. بیشتر فجایع امروز در دنیای ما حاصل این پیوندهای ناهمگون است. اساسا جریان طبیعی هر پدیده ای وقتی منحرف شود، می تواند فاجعه بار باشد. رودی که از کوهستان جاری می شود، وقتی در مسیرش سدی ساخته می شود، پشت آن سد همواره میل بازگشت به مسیر اصلی وجود دارد و این میل می تواند بحران زا و فاجعه بار باشد. در نمایش بی پدر، از بستر و سطح خشونت عبور می کنیم و به ریشه ی پیدایی خشونت می رسیم. اگر گرگ زندگی خودش را داشت و بزها زندگی خودشان را، هرگز فاجعه به وجود نمی آمد و صرفا ممکن بود حادثه به وجود بیاید. این ارتباط معنایی نمایش بی پدر با دنیای پرآشوب امروز، نقطه ی عطف اثر در محتوا است. اما به همین اندازه، این نمایش، در فرم و شکل اجرا نیز تکینه و یگانه است. و به نظرم بررسی این اثر از داده های فرمی آن، مسیر روشن تر و درست تری است.

 

علی جعفری

  • میلاد اشاره کرد که نمایشنامه بی پدر احتمالا کم حجم است و در اجرا بزرگ شده و گسترش یافته. اتفاقا من فکر می کنم در بین نمایشنامه هایی که محمد مساوات نوشته، بی پدر به نسبت بقیه، نمایشنامه تر است و مخاطب می تواند به عنوان یک نمایشنامه مستقل از اجرا آن را بخواند.

محمد مساوات در آثار خودش همیشه توازن و بالانس بین متن و اجرا، که به نوعی می توان به محتوا و فرم هم تعبیرش کرد را به خوبی برقرار کرده.

هر داستانی در هر جایی که تمام می شود، از همان جا می تواند شروع داستان دیگری باشد. به نظر من این یک قائده کلی است که نمایشنامه بی پدر هم در چنین چالشی به وجود می آید. این یک زاویه دید خلاقه است و از همین نقطه است که مفاهیم تازه تری برای آن داستان آشنا زاده می شود. به همین دلیل به نظر من آنچیزی که میلاد گفت درباره اینکه ما سوال کنیم چرا گرگ و بز به هم می رسند، یک نکته ثانویه است و چندان اهمیتی ندارد. چون این نقطه عزیمت متن است و قراردادی است که نویسنده می گذارد و ما می پذیریم.

وقتی ما قصد داریم تئاتر مواجهه ایجاد کنیم و شدت خشونت را در کارمان بالا ببریم، این سوال ایجاد می شود که تکلیف آن فانتزی که ماهیت به وجود آورنده این کار است چه می شود؟ ما در تمام طول نمایش با یک فانتزی روبرو هستیم. با شناخت عمومی که از فانتزی وجود دارد ممکن است برخی ها این ویژگی را برای بی پدر نپذیرند، اما به نظر من تمام آن خشونتی که در کار می بینیم و همه ی آن چیزهای دیگر، همه در همین فضای فانتزی قرار دارند.

اما مساله ای که من با متن دارم این است که ابزار لازم برای پذیرش آن تغییری که برای گرگ ها اتفاق می افتد را در اختیار من نمی گذارد و این بخش را با مماشات باید بپذیرم.

امید طاهری

  • جنس خشونتی که در نمایش بی پدر می بینیم با خشونت رایج در بسیاری از آثاری که این روزها مد شده اند متفاوت است. الان وضعیت طوری شده که گاهی برای دیدن یک نمایش از در سالن که وارد می شوی ممکن است خون بپاشد توی صورتت. اینجا اما این خشونت مبنا دارد. از پیش پی ریزی می شود و یک منطق بزرگ پشت آن است. به همین دلیل دیگر چندش آور نمی شود و اتفاقا آن کارکردی را می یابد که مورد نظر تئاتر مواجهه است. یعنی مخاطب را دچار ترس و وحشت می کند. خصوصا اینکه در آن فضای فانتزی و لحظات کمیکی که از ناهمگونی ها و برجای دیگری نشستن ها به وجود می آید یک گروتسک تمام عیار نیز در اثر زاده می شود.

 

رضا آشفته

  • یکسری از تئاترها هستند که مسیر رودررویی با آنها عقل و منطق است. یکسری آثار دیگر هم هستند که ما یک مواجهه حسی با آنها داریم. اما یک نوع سومی هم وجود دارد که در تئاتر شرق بیشتر یافت می شود و آن تئاتر آیینی است. در تئاتر آیینی ما یک مواجهه شهودی با اثر داریم. به نظرم در این نمایش هم آیین خوردن یک مساله اساسی است. خشونت اثر هم در همین مسیر قرار دارد. و من فکر می کنم برای دریافت بهتر این اثر، باید با آن برخورد شهودی داشته باشیم. در چنین مواجهه ای روح من باورمند می شود و در همین مسیر است که دریافت ناب تری از این نمایش می توانیم داشته باشیم.

 

میلاد نیک آبادی

  • نمایش از یک تصمیم غیر متعارف ( ازدواج بز با گرگ ) آغاز می شود و محمد خیلی خوب در یک مسیر درست، عناصر کار را چیدمان می کند و ما را در مقابل برآیند آن تصمیم قرار می دهد. کاراکترها وارد یک دنیای جدید می شوند. یک دنیای زیست نشده. به همین دلیل تمام رفتار و سکنات آنها تحت تاثیر این دنیای زیست نشده قرار می گیرد. فرم هایی که بازیگران برای کاراکترهایشان انتخاب کرده اند، بعد از آن تصمیم، در هم تلفیق می شوند و نهایتا به نوعی رفتار ناشی از جنون می رسند. من هم معتقدم خشونت موجود در این اثر کاملا چیدمان شده و ناشی از یک منطق اولیه بسیار قوی  است.

 

علی جعفری

  • به نظر من محمد در شکل اجرایی خیلی به سمت سینما رفته. و البته تا انتهای اثر تابع این قرارداد می ماند. من خیلی از لحظات منتظر بودم که بازیگرها از مرز تعریف شده ی پله ها عبور کنند و به سمت ما بیایند اما این اتفاق نیفتاد. به نظرم در شکل اجرایی، نمایش یک پیکره متوازن و هارمونیک دارد. نکته مهم دیگر اینکه ما شش بازیگر در این اثر می بینیم که میزان اثر گذاری هر شش نفر یکسان است. هیچ بازیگری برجسته نمی شود و از بستر تعریف شده ی کار بیرون نمی زند. خیلی جاها بود که انتظار داشتم مثلا گرگ به یک کاراکتر محوری و برجسته تبدیل شود اما این اتفاق نیافتاد. این یک ویژگی است که در کار مساوات وجود دارد. در خانواده هم چنین مساله ای وجود داشت.

 

رضا آشفته

  • من توی این اثر به نسبت کارهای قبلی محمد، تازه گی دیگری می بینم. به هر حال هنر هر چقدر تعریف گریز تر باشد، به تعبیر دریدا، تاثیر گذار تر می شود. این تعریف گریزی در مورد خود آدم و اصول و روشهایی که به آنها دست می یابد هم وجود دارد و معنا می یابد. به هر حال اگر جمعیت جهان به هفت میلیارد رسیده، قطعا هفت میلیارد چشم انداز هم وجود دارد. و اثری که با این نوع تعریف گریزی و عدم وابستگی به یک اصل و یک روش، تولید شده باشد، می تواند برای مخاطب هم پیشنهاد داشته باشد. پیشنهاد اینکه تو هم می توانی از منظر خودت و با نگاه خلاقه خودت جهان را بنگری. در کارهای محمد مساوات دارد این اتفاق می افتد. در خانواده ما همین نگاه خلاقه را می بینیم اما با مختصات خودش و اینجا با مختصات دیگری. اینکه ما در هر اثر بتوانیم از خودمان عبور کنیم و زاویه تازه تری از وجود خودمان و جهان خودمان را نشان دهیم یک برتری است.

 

علی جعفری

  • برای خیلی از مخاطبان این سوال ایجاد شده که چرا همه ی بازیگران مرد هستند. و من بعضا شنیده ام که می گویند چون مساوات می خواهد بازیگرانش آزادی عمل داشته باشند و مانعی برای برخوردهای فیزیکی روی صحنه نداشته باشد این کار را می کند. به تعبیر من دلیلش چیز دیگری است. اول اینکه یک آشنازدایی دیگری از معنای ارتباط دارد اتفاق می افتد و دوم اینکه اینجا جنسیت یک تعریف است و معنا نیست.

یک مساله مهم دیگر هم در این نمایش وجود دارد که حیف است به آن نپردازیم. گرکگ این وسط چه نقشی دارد؟ من فکر می کنم این کاراکتر هشداری است به اینکه این ماجرا قرار است ادامه داشته باشد و تسری پیدا کند.

 

میلاد نیک آبادی

  • این نمایش در یک روند کاملا خلاقه تولید شده. این مساله از برآیند کار مشهود است. من اینجا شاهد یک انرژی  و باور عظیم هستم. این باور توسط کارگردان به گروه منتقل شده و گروه این را به درستی دریافت کرده. ما شاهد نمایشی بودیم که به شدت برای آن زحمت کشیده شده.

 

امید طاهری

  • باعث خوشحالی است که ضمن اینکه یک تئاتر ناب را می بینیم، شاهد تئاتری هستیم که باجی به مافیای در حال شکل گیری و جوان تئاتر ما نمی دهد. باجی به گیشه نمی دهد و دنبال بازیگر چهره به مفهوم زشت و سطحی که الان رایج شده نیست و با تمام وجوح، از شکل گیری گروه، بازیگرها، مجموعه عوامل و نهایتا اثری که روی صحنه شکل می گیرد یک تئاتر ناب است. این نمایش ثابت می کند تئاتر ما همچنان می تواند بدون وابستگی به سوپراستارها و سلبریتی ها، و صرفا با اتکا به تئاتریکالیته و هویت ناب تئاتری خود، وجود کیفی داشته باشد و در عین حال مخاطب را راضی از سالن بدرقه کند.




نظرات کاربران