در حال بارگذاری ...
نگاهی به نمایش «خواستگاری» نوشته و کار عظیم موسوی

از مسکو تا رشت

وحید عمرانی- نمایش «خواستگاری» بر اساس نمایشنامۀ تک پرده ای آنتوان چخوف نویسندۀ شهیر روسی به نگارش در آمده است. دو زمین دار که در همسایگی همدیگر به سر می برند و یکی به خواستگاری دختر دیگری می رود و هنگام صحبت ها آنقدر مسائل فرعی پیش می آید که مدام اصل مطلب به فراموشی سپرده می شود. تکرار قهر و آشتی ها و همچنین موقعیت کمیک، عناصر اصلی ایجاد کمدی در این نمایشنامه هستند. این متن کوتاه چخوف در قالب وودویل (کمدی سبک) به نگارش در آمده است. از سایر آثار چخوف با همین ساختار و قالب می توان به نمایشنامه های خرس، تراژدین اجباری، عروسی، جشن سالگرد، آواز قو و ... اشاره کرد.

نمایش «خواستگاری» بر اساس نمایشنامۀ تک پرده ای آنتوان چخوف نویسندۀ شهیر روسی به نگارش در آمده است. دو زمین دار که در همسایگی همدیگر به سر می برند و یکی به خواستگاری دختر دیگری می رود و هنگام صحبت ها آنقدر مسائل فرعی پیش می آید که مدام اصل مطلب به فراموشی سپرده می شود. تکرار قهر و آشتی ها و همچنین موقعیت کمیک، عناصر اصلی ایجاد کمدی در این نمایشنامه هستند. این متن کوتاه چخوف در قالب وودویل (کمدی سبک) به نگارش در آمده است. از سایر آثار چخوف با همین ساختار و قالب می توان به نمایشنامه های خرس، تراژدین اجباری، عروسی، جشن سالگرد، آواز قو و ... اشاره کرد.

جیمز روز اونز وودویل را این گونه تعریف می کند: «این نوع از نمایش اساساً دارای سرشتی هجایی و طنزآمیز و غالباً با آوازهای گهگاهی همراه است. همچنین به شکلی از اپرای سبک و کمیک نیز اطلاق می شود. احتمال می دهند که این کلمه از عبارت chansons du vaude vire  (آوازهای دره ویر) گرفته شده باشد. از این قرار که در قرن پانزدهم کارگری از اهالی نورماندی فرانسه به نام اولیویه باسلن، ابیاتی هجایی و عامه پسند بر ضد مهاجمان انگلیسی سرود و کار او در منطقه ای که زندگی می کرد محبوبیت یافت و مورد تقلید قرار گرفت. موفقیت فراوان قطعات وودویل از اواسط قرن نوزدهم راه را برای پیدایش نوعی اپرای سبک هموار کرد که اشخاصی چون اوژن اسکریب نویسندگانش بودند. بعدها با کاهش محبوبیت این نوع اپراها کلمه وودویل منحصراً به نمایش هایی گفته شد (به خصوص در آمریکا) که در واقع مجموعه ای از قطعات فکاهی، عملیات آکروباتیک، آواز و رقص، پانتومیم و غیره است؛ تقریباً معادل چیزی که در ایران به نام واریته شهرت دارد.» (اونز، 1388؛ 30)

در متن این نمایش، نوع کمدی سبک وودویل چخوف در سویۀ اجرایی آن بیشتر به پارودی نزدیک شده است. تقلیدی طنزگونه است از متن «خواستگاری» چخوف که البته در اینجا به قصد خنداندن مورد استفاده قرار گرفته و نه با هدف استهزاء و نقد بر اثر اصلی. عظیم موسوی در این بر اساس نویسی اشخاص بازی متعددی را به داستان این نمایش افزوده است ضمن اینکه کلیت و شاکلۀ اسکلت بندی داستان اصلی حفظ شده و حتی گاه این همانندی در جزئیات نیز رعایت می شود، برای مثال سگ ها (قرقی و گرگی) در متن اصلی، اینجا به اسب ها تبدیل شده اند، زمین های اربابی روسی به مراتع سرسبز شمال، اشاره به عمه و خالۀ طرفین و ... . مخاطبی که متن چخوف را با دقت و به کرّات خوانده باشد متوجه این همانندی های فراوان خواهد شد و بنده که خود این متن را سابق بر این برای به صحنه بردن بارها خوانده و تحلیل کرده ام به عینه بر صحنۀ این نمایش شاهد اجرای ارکان اصلی متن روسی بودم.

اشخاص بازی اضافه شده به متن عبارتند از دو نوکر و دختران خدمه و ساکنان روستایی که مکان اتفاق نمایش است. نوکرها تیپند و دختران خدمه و اهالی به عنوان همسرایان، آوازخوانان، رقصندگان محلی و بازی سازان مورد استفاده قرار گرفته اند. نحوۀ به کارگیری از دخترها گاه از نیمه های نمایش جرقۀ آن استفادۀ ابزاری معروف از زنان را در ذهن روشن می کند و حتی در جایی از نمایش نیز از زبان یکی از نوکرها به آن اشاره ای ضمنی می گردد. این جنس از استفاده گاه از تماشاگر خنده می گیرد اما نه آن خنده ای که منظور و مقصود کارگردان است بلکه خندۀ ناخودآگاهی که این استفادۀ ابزاری ایجاد می کند که این واکنش در طیف دیگری از تماشاگران ممکن است به جای خنده با آزردگی خود را بروز دهد. با توجه به اینکه مدت لازم برای اجرای متن اصلی که حدود پنجاه الی شصت دقیقه است به دو ساعت افزایش داده شده بود، بهتر این بود که برای خدمه که کم تعداد نیز بودند، خرده داستان هایی در راستای ماجرای اصلی نوشته می شد که از این حالت وسیله بودن خارج شوند. در این صورت، احساس استفادۀ ابزاری به وجود آمده نیز با پر رنگ تر شدن اهالی خود به خود برطرف می شد.

نقطه قوت متن عظیم موسوی بر می گردد به تبدیل دیالوگ های مابین اشخاص اصلی به نثر آهنگین و نوعی بحر طویل که با آگاهی و آشنایی که در زمینۀ ادبیات این نوع نوشتاری از خود نشان می دهد تعیین کنندۀ تنها مرز این نمایش با یک تئاتر آزاد به شمار می آید که اگر همین یک خصیصه نیز نبود به طور قاطع می شد این نمایش را در دستۀ تئاترهای آزاد طبقه بندی کرد. جنس کمدی لطیف چخوف که در لایه ها و زیر متن های او نیز مستتر است در متن این نمایش تا حدود زیادی به نوع کمدی رفتار و شوخی های کلامی تبدیل شده و به سطحی گرایی متمایل گردیده است. در مورد لزومِ بودن یا نبودن تئاتر آزاد پیش از این مباحث فراوانی مطرح شده و مخالفان و موافقان بسیار دارد. به زعم بنده آن محصول فرهنگی که مخاطبین ویژۀ خود را دارد باید وجود داشته باشد و این قاعده در مورد تئاتر آزاد که در کشور ما درصد بالایی از حجم تماشاگر را به خود اختصاص داده نیز صدق می کند. اما در اینجا مسئله ای که تشکیک ایجاد می کند و شایستۀ تأمل است انتخاب مکان اجرا برای نمایش هایی از این دست است. مثلاً نمایش «خواستگاری» با توجه به عناصر بسیاری که از تئاتر آزاد همراه با خود دارد در حد و اندازۀ اجرا در تالار سنگلج نیست. بهتر بود که مکان دیگری برای اجرای این نمایش در نظر گرفته می شد. همان سالن هایی که اکنون به اجرای چنین تئاترهایی شهره اند و نسبت به تئاترهای آوانگارد و با مفاهیم سنگین، نمایش های آیینی - سنتی و تئاترهای فاخر ایرانی از جمله آثار بهرام بیضایی و غلامحسین ساعدی فروش بسیار بهتری را نیز تجربه می کنند.

اما از مزایای این نمایش می توان به بومی سازی متن با آگاهی و تسلط کافی بر عناصر محلی و آشنایی با ادبیات فولکلوریک محل مزبور (شمال ایران) اشاره کرد. استفاده از ترانه ها و موسیقی های محلی مناطق شمالی ایران در این نمایش زیبایی خاص خود را دارد و تبدیل این کمدی به یک اثر اجرایی موزیکال نیز همراه با آواهای مناطق محلی مربوطه، اثر قابل توجهی بر توفیق بومی سازی متن و خلق یک نمایش ایرانی گذاشته است. عظیم موسوی در بومی سازی مهارت قابل قبولی را از خود نشان می دهد و اگر این مهارت در خلق مفاهیم و عناصر معنایی و مسائل عمیق تر بشری نیز همراه شود در آینده شاهد آفرینش نمایش های بهتری از ایشان خواهیم بود. غرض این نیست که یک کارگردان تئاتر تنها باید به مسائل سنگین و غامض فلسفی و مفهومی بپردازد اما دستکم می شد که در این متن، هنرمندی های ظریف چخوف در نشان دادن درگیری های درونی انسان با خود (گفتگوهای درونی لوموف) و ذهنیت پیچیده و گستردۀ او الگو قرار می گرفت و متن قابل توجه تری متولد می شد.

در مبحث کارگردانی به یک سوم ابتدای نمایش توجه کافی صورت نگرفته است. به امید صحنه های بعدی و اوج هایی که در آنها وجود دارد تا حدودی پرداخت قسمت های آغازین این اثر اجرایی در حوزۀ کارگردانی مغفول واقع شده و نمایش از نظر ظرایف کارگردانی و هدایت بازیگران، آغازی یأس آور دارد اما اندک اندک اوج می گیرد و شاهد استفادۀ صحیح و تئاتری از وسایل صحنه، میزانسن های در حد لزوم و ترکیب بندی نسبتاً مطلوب در المان های صحنه از توازن ها تا طراحی ها هستیم، اما این حرکت صعودی کمی دیر اتفاق می افتد. لازم است که در تقطیع صحنه ها به تمامی آنها به یک اندازه توجه گردد و کارگردان به کلیت نمایش همچون یک تن واحد که وجود هر عضو آن به بهترین شکل و کاربرد، لازم و حیاتی است بنگرد.

وحید عمرانی (عضو کانون ملی منتقدان تئاتر ایران)




نظرات کاربران