بررسی رویکردهای سیاسی در نمایشنامه «دشمن مردم»
مهدی نصیری- درام اجتماعی آن زمان که با ایدئولوژی و راه و روش همراه میشود و آنجا که یک سیستم اجتماعی و شهروندی را بستر روایت اتفاقات قرار میدهد، میتواند به نتیجهگیری پر رنگ و برجسته سیاسی منجر شود، از این منظر نمایشنامه "دشمن مردم" هنریک ایبسن یک اثر بیگانه است که در اواخر قرن نوزدهم و درست در دوران آزمون جدی سیستم سیاسی دموکراتیک در اروپا تمام معیارها و مؤلفههای دموکراسی را مورد انتقاد قرار میدهد و بر نخبهگرایی و نخبه کشی در ایندوران تأکید میورزد. این مقاله با رویکردی تحلیلی از جنبههای مختلف نمایشنامه ایبسن را مورد ارزیابی قرار داده و نقد جدی این نویسنده نروژی بر دموکراسی غربی را از مناظر مختلف به اثبات میرساند. رویکرد تحلیلی در مقاله به گونهای است که ارکان اصلی حکومت دموکراتیک غربی را مطرح کرده و با ما به ازای نمایش و دراماتیک آن در نمایشنامه ایبسن مورد مطابقت قرار میدهد.
چکیده :
درام اجتماعی آن زمان که با ایدئولوژی و راه و روش همراه میشود و آنجا که یک سیستم اجتماعی و شهروندی را بستر روایت اتفاقات قرار میدهد، میتواند به نتیجهگیری پر رنگ و برجسته سیاسی منجر شود، از این منظر نمایشنامه "دشمن مردم" هنریک ایبسن یک اثر بیگانه است که در اواخر قرن نوزدهم و درست در دوران آزمون جدی سیستم سیاسی دموکراتیک در اروپا تمام معیارها و مؤلفههای دموکراسی را مورد انتقاد قرار میدهد و بر نخبهگرایی و نخبه کشی در ایندوران تأکید میورزد. این مقاله با رویکردی تحلیلی از جنبههای مختلف نمایشنامه ایبسن را مورد ارزیابی قرار داده و نقد جدی این نویسنده نروژی بر دموکراسی غربی را از مناظر مختلف به اثبات میرساند. رویکرد تحلیلی در مقاله به گونهای است که ارکان اصلی حکومت دموکراتیک غربی را مطرح کرده و با ما به ازای نمایش و دراماتیک آن در نمایشنامه ایبسن مورد مطابقت قرار میدهد.
این رویکرد تحلیلی نسبت به نمایشنامه "دشمن مردم" را میتوان به واسطه گرایش نمایشنامههای ایرانی به سمت رئالیسم اجتماعی و سیاسی و از منظر پرداخت هوشمندانه مضمون در متن مورد اهمیت و تأکید قرار داد.
واژگان کلیدی: درام، هنریک ایبسن، سیاست، دموکراسی
مقدمه:
"اکثریت هیچ وقت حق ندارد! هیچ وقت! این هم یکی از آن نیرنگهای اجتماعی است که انسانهای آزاده و روشنفکر موظفند با آن در بیفتند" (ایبسن، 13:1381)
در فاصله سالهای 1360 تا 1380 یعنی در طول دو دهه مهم از تاریخ تئاتر ایران "هنریک ایبسن" به همراه چند نمایشنامهنویس دیگر، مهمترین و تأثیرگذارترین نویسندگانی بودهاند که آثارشان در تئاتر و حتی سینمای ما دستمایه تولید تئاتر و فیلم قرار گرفته است. اما از آنجا یک رویکرد بسیار جدی و مهم در یک دهه اخیر تئاتر ایران به سمت تئاتر واقعگرایانه و رئالیستی بوده و در میان آثار به نمایش درآمده در تئاتر ما نمایشنامههای ایبسن جایگاه ویژهای داشتهاند، پژوهشگر موفق میتواند با نگاهی تحلیلی به یکی از نمونههای مذکور به بخشی از کلیت نمایشهای رئالیستی تعمیم پیدا کند و مفید واقع شود.
«"دشمن مردم" یکی از مهمترین نمایشنامههای ایبسن و از با اهمیتترین نمایشنامههای رئالیستی قرن نوزده است که نگرشهای سیاسی و حتی به بیان دیگر مانیفست سیاسی نویسندهاش را در خود به همراه دارد.» (کمپ، 615:2007)
از این منظر حتی میتوان این نمایشنامه و نگاه سیاسی ایبسن در آن را در حوزه جامعهشناسی و سیاست مورد ارزیابی قرار داده این ارزیابی و تعمیم به شرایط، حتی تا به امروز در بسیاری از جوامع حال نیز میتواند مصداق پیدا کند و به همین دلیل حتی دشمن مردم را میتوان یکی از سیاسیترین نمایشنامههای معاصر به حساب آورد. ضمن اینکه باید تأکید کرد که نمایشنامه ایبسن از یک رویداد مستند سیاسی هم وام گرفته شده است: «دشمن مردم از داستان کشمکش حکومت و پارلمان نروژ و اعلام جرمی که یک داروساز بر ضد یکی از شرکتهای بازرگانی او مملو کرده، مایه گرفته است. کتاب "کارگران" اثر "کلان" هم بر آن نقش گذاشته است.»
- رویکرد جامعه شناسانه و نخبه گرایانه در نمایشنامه های ایبسن با تمرکز بر نمایشنامه دشمن مردم
انگیزة نوشتن دشمن مردم را واکنش و برخورد مردم، حکومت و کلیسا در ایبسن به وجود میآورند. ایبسن در ارواح، آشوب فکری اروپای قرن نوزده را منعکس میکند که به چشمش اصلاً خوش نما نیست. او در این نمایشنامه، بیش از هر چیز دنیای عتیق را مورد انتقاد قرار میدهد و با سنتهای این دوران مبارزه مینماید.
بعد از انتشار ارواح نروژ و همة اروپا از ایبسن میرنجند. کلیسا به این دلیل که سیاهکاریهایش در نمایشنامه نشان داده میشود، آن را طرد میکند. مردم هم که با سنت ستیزیها و تلخیهای موجود در نمایشنامه مخالفند، از نمایشنامه خوششان نمیآید و ایبسن را دشمن مردم میخوانند. ضمن اینکه روزنامهها و مطبوعات هم در این مبارزه بر علیه ایبسن شرکت دارند. این دوران، زمانه رواج روزن افزون دموکراسی در سراسر اروپاست. در واقع این دوران کمی پیش از دوره ممنوعیت و مجازاتهایی بود که بسیاری از نمایشنامههای تند و انقلابی ایبسن در آن اجازه اجرا پیدا نمیکردند. بعد از این اما ما بر روی صحنه آن چیزی را مشاهده میکنیم که مدتها تحقیر میشد و مجازات هم داشت: انتقاد. انتقاد اجتماعی و سیاسی. ایبسن که آثارش تا آن زمان با ترس و لرز اجرا میگردید یکی از درامنویسان معروف شد که آثارش به فراوانی به صحنه میرفت. (ملشینگر، 72:1377)
اما پیش از این دوره آزادی و فضای خفقان سیاسی در نروژ تنها کسی که همچنان از ایبسن پشتیبانی میکند، دوست او بیورن سن است. (که بعدها در دشمن مردم تبدیل به شخصیت ناخدا هورستر میشود.)
ایبسن که بعد از موفقیت خانة عروسک، حالا از طرف جامعه طرد میشود در جواب این واکنشها حدود یکسال برای دفاع از افکارش در روزنامهها قلم فرسایی میکند و مدتی هم گوشهنشین میشود و خاموش میماند این دورة خاموشی در سال 1882 دورهای است که ایبسن در آن دشمن مردم را مینویسد.
"دشمن مردم به عنوان سلاحی انتقاد آمیز در برابر مخالفان ایبسن قرار میگیرد. این نمایشنامه جوابیهای زیرکانهی ایبسن به همان مردمی است که بعد از "ارواح" او را، دشمن مردم مینامیدند. نویسنده در این نمایشنامه دشمن واقعی مردم را به خودشان معرفی میکند." (کمپ، 618:2007)
"ایبسن در دشمن مردم، روزنامهنگارهای مخالف خود را که به نام رعایت "افکار عمومی" از بحث در مورد نمیشنامه "ارواح" خودداری مینمودند به لجن میکشد. فریاد میزند که روزنامهها باید پیشرو جامعه باشند، نه پیرو آن. " (آریانپور، 52:1378)
ایبسن در این نمایشنامه مدیران چاپخانهها و صاحبان روزنامهها را هم به باد انتقاد میکشد.
ایبسن در نوشتن نمایشنامة "دشمن مردم" ضمن نشان دادن شرایط و اوضاع روز کشورش به نقد سیستم اجتماعی و سیاسی حکومت و افکار عمومی میپردازد و فاصلة بین اقلیت نوخواه پیش رو و اکثریت سنت پرست پس رو را به نمایش میگذارد.
دکتر استوکمان در "دشمن مردم" ضمن مبارزه بر علیه اکثریت مردم کشف مهمش را که مربوط به فساد اجتماعی است به رخ جامعهاش میکشد و در مقابل حملة اکثریت به ایدهها و ا فکار نو، جهالت و نادانی آنها را ریشخند میکند و هر چه بیشتر از جانب این اکثریت مورد حمله قرار میگیرد با اعتماد به نفس بیشتری بر دیدگاهها و افکارش پا فشاری میکند و اعتقادش به این افکار و ایدهها بیشتر و بیشتر میشود. اینجاست که دکتر در مجلس سخنرانیاش "سگ بازاری" و "سگ خانگی" را نمونه میآورد و اکثریت مردم را به این دلیل که نسلهای مداوم از فرهنگ محروم بودهاند و نژادشان پست و فرومایه شده و این پستی بنابر قانون وراثت به نسلهای امروز انتقال یافته، به سگ بازاری تشبیه میکند. استوکمان و ایبسن فاصله میان این اکثریت جاهل با اقلیت ممتاز را به اندازة فاصله بین سگ اصیل خانگی و سگ ولگرد بازاری معرفی میکنند.
اما آنچه که به عنوان نتیجهای در پایان نمایشنامه مطرح میشود، وجه تمایزی است که ایبسن بین اکثریت مقلد و اسیر بازیهای زمامداران و حاکمان و آنهایی که قرار است آیندة عموم جامعه باشند قائل میشود. دکتر استوکمان بعد از اینکه از سیاست بازیهای اقلیت ممتاز سر در میآورد، به این نتیجه میرسد که مقصر اصلی همة ماجراها همین اقلیت هستند. اقلیتی که اکثریت را با ریا کاری و دوز و کلک جاهل و ساده بار آورده است. بنابراین، دکتر استوکمانی که برخلاف نظر مردم دوست مردم است و خود را انسانی آزاده میداند، برای تصفیة این آلودگی اجتماعی تصمیم میگیرد که اکثریت آگاه و آزاده را جایگزین اکثریت مقلد و جاهل نماید. به همین خاطر دوباره به میدان باز میگردد و در آخرین لحظات تصمیم میگیرد به سراغ آنهایی برود که به ضرورت احتیاج، هنوز امید میرود تحت آموزشهای او قرار گیرند.
دکتر از آگاهسازی اکثریت از دست رفته دست برمیدارد و سعی میکند تا جایی که میتواند انسانهای آزاده و آگاه را برای آیندة جامعهاش تربیت کند و همین انتخاب و تصمیم مهم قهرمان نمایشنامه نشان میدهد که انتقاد اصلی متوجه اکثریت جامعه نیست بلکه مخاطب آن سیستم حکومتیای است که مردم را برده وار به اسارت سیاست بازیهای اقلیت ممتاز میکشاند.
اینجاست که نویسنده، نقد دموکراسی دروغین را به عنوان سیستم ریاکارانهای که در دست زمامداران است، اصلیترین زمینة انتقادهای اجتماعی قهرمانش قرار میدهد ایبسن در واقع در پایان و نتیجهگیری اثر، اقلیتهای سودجو و قدرتمندی را که بشریت را از مبارزه طبقاتی باز میدارند و به سود منافع خود اغفال میکنند محکوم مینماید.
"دشمن مردم" را میتوان از این جهت یک نمایشنامه سیاسی دانست که با پیام زیرکانهاش، بازیهای سیاسی ریاکارانة زمامداران حکومت را افشاء می کند و به نقد حکومتهای دموکراتیکی میپردازد که به بهانة دموکراسی دروغینی که برای مردم به ارمغان آوردهاند، اکثریت ساده لوح جامعه را تحقیر نموده و مانند بردههای نادان و اغفال شده، همسو با منافع خودشان به این طرف و آن طرف میکشانند. در همین نمایشنامه، اصلیترین بنیادهای حکومت دموکراتیک به عنوان پایههای دروغین این نوع حکومت معرفی شدهاند.
خود ایبسن در نطقی که سال 1885 در بندر تروندیم برای کارگران میکند دربارة دموکراسی این چنین میگوید: "دموکراسی محض از عهدة حل مسایل بر نمیآید. باید عنصری از اریستوکراسی در زندگی ما راه یابد. البته مقصودم اشرافیت تبادل یا مالی یا حتی اشرافیت علمی نیست؛ قصدم اشرافیتی است ناشی از شخصیت، و حاصل اراده و عقل است. تنها راه آزادی ما همین است. امید آن دارم که این دموکراسی از دو جانب ـ از جانب زنان و از جانب کارگران ـ به ملت ما برسد. انقلاب اوضاع اجتماعی که اکنون در اروپا روی میدهد اساساً مربوط به آیندة کارگران و زنان است. همة امیدها و انتظارهای من نیز بر همین محور میگردند. در سراسر عمر با تمام نیرو برای این امر خواهیم کوشید. " (آریانپور، 74:1378)
"ایبسن بیش از هر چیز از حکومت مردمان نا آگاه بر خودشان بیم دارد. زیرا همانگونه که اکثریت مردم در دشمن مردم بر اثر جهالت و نادانی، درست در جهت مخالف منافع اجتماعیشان حرکت میکنند، اکثریت نا آگاه در هر جامعهای آن اجتماع را به فساد و آلودگی میکشانند." انتقاد اجتماعی ایبسن تقریباً همیشه سیاسی است، چون این انتقاد به جامعه در مقابل اخلاق جنایتکارانه هشدار میدهد. ایبسن یک بار گفته بود که آثارش بیست سال پس از او دیگر قابل اجرا نخواهد بود و دلیلی هم برای این کار وجود نخواهد داشت. او معتقد بود که افشای دروغ کافی است که آن را از جهان بزداید[1] علاقه و تمایل شدید به روی مسائل روانه و انسانی باید هم لبه تیز این درام (یعنی سیاست) را کند میکرد. (ملشینگر، 88:1377)
ایبسن در این نمایشنامه برای آگاه کردم مردم، دموکراسی دروغین و حکومت جاه طلبان و حزب سازان نیرنگ باز را نقد میکند و مبانی غلط دموکراسی ظاهری زمانهاش را افشاء مینماید او معتقد است که این دستگاه (حکومت دموکراتیک) وسیلة اغفال مردم است. او شعار آزادی، برابری و برادری را تأیید میکند. اما میگوید که این شعار وسیلة اغراض سودجویان شده است. "نویسنده نمایشنامه دشمن مردم انقلاب آلوده به اغراض را منفور میداند و این در حالی است که از دیدگاه او تنها انقلاب اندیشه سودمند است. ضمن اینکه بیان میکند اکثریتها غافلند و فریاد اقلیت اندیشمند بصیر در مقابل جهالت این اکثریت خاموش میماند و در این میانه شیادان و فرصت طلبان، عرصه را بر اقلیت تنگ میکنند." (کمپ، 620:2007) او میگوید که این فرصت طلبان ضمن مغتنم شمردن فرصت، صاحب اختیار جامعه میشوند و بر این اساس است که تنها راه آزادگی را روشنگری میداند.
در دشمن مردم هم تمامی سنتهای مبتنی بر دروغ و ریا افشاء میشود و مخاطرات فردی و جمعی سنت پرستی تجسم مییابد. و آنچنان نشان داده میشود که این سنتها راه را بر پیشرفت میبندند و عرصه را بر انسانها روشنگر و آگاه تنگ میکنند.
به همین جهت است که ایبسن با اکثریت نا آگاهی که کورکورانه از سنتها تقلید میکنند سر ستیز دارد و بر این اساس در نمایشنامهاش ایبسن بیش از هر چیز به نقد حکومت دموکراتیک میپردازد. پس بر پایة اهمیت این موضوع ما هم در تحلیل و بررسی نگرشهای سیاسی نمایشنامة "دشمن مردم" انتقاد از دموکراسی را اساس کار قرار میدهیم.
- نقد دموکراسی در دشمن مردم
دموکراسی از دیر باز مورد انتقاد بوده است و اولین نقدهایی که بر این سیستم حکومتی وارد بوده را به انتقادهای اندیشمندان یونان نسبت میدهند. "هرودت مورخ بزرگ یونانی، دموکراسی یونانی را حکومت تودة جاهل و خودخواه و تهی دست میدانست و بر آن بود که مردم نیازمند حمایت و ارشاد پادشاهانند." توسیدید مورخ یونانی دیگر نیز "دموکراسی آتنی را به سهولت قابل تبدیل به حکومت اوباشی میدید که موجب ارعاب مردم خردمند میگردد و سیاستهای خارجی نابخردانهای در پیش میگیرند."
"افلاطون هم حکومت دموکراسی آتن را مسئول اعدام سقراط و حکومت مردمان نادانی میدانست که از معرفت ناتوان بودند، مردم عامی به نظر افلاطون، از فضائل عدالت و اعتدال بویی نبرده و گرفتار شور و شهوت هستند."
... دموکراسی همچنین به نظر افلاطون" به مردم فریبی میانجامد، زیر رهبران حکومت دموکراسی چیزهایی به مردم میگویند که مورد علاقة آنهاست، نه مورد نیازشان. " (استیون، 96:1381)
نقد دموکراسی پس از انقلاب فرانسه به اوج خود رسید و اکثر منتقدان ضمن ناممکن شمردن دموکراسی، این نوع حکومت را تحریک تودهها به وسیلة نخبگان میدانستند. و این تحریک در شرایطی همواره روی میدهد که این باور وجود داشته باشد که حکومت هیچگاه پس از یک بسیج عمومی به دست تودة مردم نمیافتند، بلکه همواره در دست گروههای برگزیده میماند.
ایبسن نیز درست همین دیدگاهها را نسبت به دموکراسی در نمایشنامهاش مطرح میسازد. دکتر استوکمان اندیشمند و آزاده در واقع جزء اقلیتی است که علیرغم در دست داشتن حقیقت مطلوب اجتماعی، توسط اکثریت و مردم نادان از جامعه کنار گذاشته میشود. (درست همانطور که افلاطون میگوید مردم نادان مسئول اعدام سقراطند.)
بنابراین در بررسی نگرشهای سیاسی (و رویکردهای ضد دموکراتیک) در نمایشنامه دشمن مردم، به نوبت مهمترین مبانی و اصول حکومت دموکراتیک را که در نمایشنامة دشمن مردم نقد شده است بررسی میکنیم؛
1ـ اصالت رضایت و قبول عامه
مفهوم اساسی اصالت رضایت و قبول عامه در فلسفة دموکراسی عبارت است از رضایت شهروندان در تبعیت از حکومت از این دیدگاه مشروعیت، مبتنی بر عملکرد حکومت بر وفق خواست و رضایت شهروندان است. مفهوم اصالت رضایت و قبول عامه در نمایشنامه "دشمن مردم" تا آنجا که دکتر استوکمان به واقعیت قبول عامه در انتهای نمایشنامه پی میبرد تنها در لایههای پنهان نمایشنامه، گهگاه به تمسخر گرفته میشود.
دکتر استوکمان پس از گرفتن قول مساعد از رهبران مردمی مبنی بر حمایت مردم از مبارزهاش، در واقع به اساسیترین بنیان دموکراسی یعنی اکثریت جامعه امید میبندد. اینکه اکثریت جامعه پشت سر او هستند، با توجه به نوع حکومتی که در نمایشنامه جریان دارد دکتر استوکمان را از این لحاظ مطمئن و آمادة مبارزه میکند، چرا که در جامعهای با حکومت دموکراتیک تصمیم اصلی نه از سوی حاکمان و سیاستمداران بلکه توسط عموم مردم گرفته میشود. اما این اصل مهم دموکراسی در "دشمن مردم" به بهترین شکل بیان شده و کاملاً زیرکانه، توسط ایبسن به ریشخند گرفته میشود. آنجا که صاحبخانه خانوادة دکتر را جواب میکند. پترا از مدرسه اخراج میشود. ناخدا هورستر بیکار میشود و... در واقع تمام کسانی که در مقابل دکتر قرار میگیرند، وقتی از نظر انسانی و فردی به عنوان یک شهروند مورد سؤال واقع میشوند همگی تنها یک جواب دارند:
"خانم استوکمان: اصلاً فکرش را نمیکردم خانم باسک اینقدر خبیث باشد!
پترا: مادر، او زن خبیثی نیست. کاملاً معلوم بود که خودش هم نمیخواهد این کار را بکند. اما گفت جرأت مخالفت ندارد... (ایبسن، 1378: 121- 120)
همه مردم در مقابل موضعی که در مقابل دکتر استوکمان میگیرند همین جمله را بر زبان میآورند. "جرأت مخالفت نداریم"!
جرأت نداشتن در مقابل چه چیز؟ مسلماً بهانة همه رفتارهای ناخواسته مردم جرأت مخالفت نداشتن در مقابل افکار عمومی است. جالب اینکه یک یک مردم خود را موظف به همفکری عمومی میدانند. در حالی که حتی یک نفر به تنهایی قادر نیست در مخالفت با دکتر روبروی او بایستد و بگوید که با او مخالف است.
اینجاست که ایبسن اصل رضایت و قبول عامه را به ریشخند میگیرد و این پایه مهم دموکراسی را به عنوان پناهگاه ریا کارانهای برای مخفی شدن آدمهای ترسو پشت نقابی از مقبولیت اجتماعی نقد میکند. ضمن اینکه نویسنده، سیاستهای مخفی کارانة دیگری را هم پشت همین مقبولیت عمومیِ پنهان، در مواجه با مواضع قاطعانة دکتر استوکمان افشاء میکند.
رهبران سیاسی (شهردار)، مدیران روزنامهها (بیلینگ و هاوستاد)، نمایندگان مردمی (آسلاکسن)، در واقع رهبران این مبارزة اجتماعی بر علیه دکتر بودهاند. آنها مسئله را طوری پیش میبرند که همة مردم در مقابل دکتر قرار گرفته و او دشمن مینامند. اما همین اقلیت سودجو وقتی با دکتر روبرو میشوند خود را تابع رأی و نظر عموم مردم و ناگزیر به رعایت خواست عموم معرفی میکنند:
"شهردار ... ما از این بابت متأسفیم اما، رک بگویم، جرئت مخالفت نداریم.
به خاطر رعایت افکار عمومی، میفهمی که!
دکتر استوکمان: جرأت مخالفت ندارید. بله! امروز چند بار این حرف را شنیدهام. " (ایبسن، 126:1378)
ایبسن در نمایشنامة "دشمن مردم" با نشان دادن نحوة سوء استفادة سیاستمداران از این شعار حکومتی دموکراسی که "اصالت و قبول عامه" را برای اغفال مردم و سوء استفاده از آنها در جهت منافع شخصی به کار میبرند، یکی از مهمترین مبانی فکری حکومت دموکراتیک را نقد میکند. او نشان میدهد، رهبرانی که دموکراسی را تبلیغ میکنند چطور با همکاری دروغین و دلچسبشان به جای در نظر گرفتن مصلحت اجتماعی سوار بر جهالت اکثریت به سوء استفاده از منابع انسانی جامعه میپردازند.
براساس اصل رضایت و قبول عامه در این نمایشنامه تنها یک دیدگاه دربارة دکتر استوکمان در جامعه رواج مییابد؛ "دکتر استوکمان دشمن مردم است." این دیدگاه اکثریت جامعه است. این همان اصل قابل قبول در یک حکومت دموکراتیک است. اما برای پی بردن به مشروعیت آن دکتر استوکمان این سؤال را مطرح میکند: "چه کسی، به چه دلیل و چگونه این دیدگاه را نسبت به او در جامعه بوجود آورده است؟" اینجاست که تک تک افراد جامعه، افکار عمومی و قبول عامه را به عنوان سند مشروعیت افکار، دیدگاهها و رفتارشان معرفی میکنند. صاحبخانه در مقابل کاری که انجام میدهد خود را تسلیم افکار عمومی میداند. مدیر مدرسه که پترا را اخراج میکند، جرئت مبارزه با افکار عمومی را ندارد. نا خدا هورستر به دلیل فشار افکار عمومی از کار برکنار میشود. حتی هاوستاد، بیلینگ و شهردار که رهبری جریانسازی بر ضد دکتر و هدایت افکار عمومی را به عهده داشتهاند، دلیل این رفتار با دکتر را مطابقت خواستههایشان با خواستههای عموم معرفی مینماید، اما هیچ کس حاضر نیست مسئولیت رفتارش را خودش بر عهده بگیرد یا اینکه اصلاً هیچ فردی یا گروهی با موضع مشخص و معین در مقابل دکتر قرار نمیگیرد.
در این مورد ایبسن مسئلة اصل رضایت و قبول عامه را به عنوان سلاحی ریاکارانه و ضد مردمی، در دست سیاستمداران منفعت طلب معرفی میکند و آن را به عنوان یکی از اصول مهم دموکراسی مردود اعلام میدارد.
او اینطورنشان میدهد که تا وقتی جهالت و بردگی فکری در میان اکثریت وجود دارد هیچ فکر سالمی به عنوان "فکر عمومی" وجود نخواهد داشت و آنچه که همواره در این قبیل جوامع به عنوان "قبول عامه" مطرح میشود، تنها فریبی ریاکارانه و سیاستی منفعت طلبانه از طرف حاکمان و زمامداران است که قدرت و ثروت را در اختیار دارند.
بنابراین میتوان گفت اصل "اصالت رضایت و قبول عامه" در دشمن مردم از طرف روزنامه و صاحبان سرمایه و قدرت، مورد سوء استفاده قرار میگیرد. اکثریت جامعه هم کورکورانه و مقلدانه، بدون تفکر و اندیشة آگاهانه، در حمایت از این اصل دروغین، مصلحت اجتماعی خویش را در مقابل سیاستهای حاکمیت جاه طلب، نادیده میگیرند. ایبسن در نمایشنامهاش با استهزاء این اصل، مشتی گران بر فرق اکثریتی میزند که در جامعة زمانهاش اسیر شعارهای سودجویانة دموکراتیک شدهاند و پرداخت بهای این اسارت را بر گردن اقلیت روشنفکر و آگاه جامعه (ایبسن و دکتر استوکمان) گذاشتهاند.
1- لیبرالیسم
ایدئولوژی لیبرالیسم اساس دموکراسی به است، که خود شامل اصولی از قبیل قانونگرایی، تفکیک قوا، حقوق بشر و حکومت مبتنی بر نمایندگی است. ایبسن در "دشمن مردم"، از میان اصول اساسی لیبرالیسم، بیش از هر چیز حکومت مبتنی بر نمایندگی را نقد میکند. و این انتقاد که از رد صلاحیت افکار اکثریت مایه گرفته است، ریشه در نادانی و جهالت افکار ناآگاه عمومی دارد.
آنچه در ابتدا دکتر استوکمان را بیش از هر چیز وادار به مبارزه میکند اعتماد به اکثریت جامعه است. آسلاکسن به عنوان نمایندة مردم قول پشتیبانی مردمی از دکتر را به او میدهد و هاوستاد هم به وسیله روزنامهاش، قول افشاگری توسط آن و بیدار کردن افکار عمومی، انگیزة مبارزه را در دکتر تقویت میکند.
بنابراین تا به اینجا هاوستاد، بیلینگ و آسلاسکن به عنوان نمایندگان مردم معرفی میشوند، در واقع تا وقتی که اینها قادر به تحریک افکار عمومی در جهت همراهی با خودشان هستند، یعنی از مقبولیت اجتماعی از جانب عامه مردم برخوردارند.
اما اصل حکومت مبتنی بر نمایندگی از دو جهت در "دشمن مردم" به عنوان اصلی ناقص و مردود معرفی میشود:
دلیل اول: اکثریت مردم است. نتیجهای که دکتر استوکمان از آن به عنوان کشف مهمتر یاد میکند در مورد اکثریت مردم است. استوکمان کشف میکند که اکثریت جامعه آنقدر جاهل و ناآگاهند که صلاحیت تصمیمگیری در مورد مصلحت فردی و اجتماعی را ندارند. بنابراین دکتر استوکمان تکیه بر رأی و نظر اکثریت را درست برخلاف مصالح اجتماعی یک جامعه ایدهآل میداند و همین بیاعتمادی به آراء مردمی، انتخاب نمایندگان مردم در رأس حکومت دموکراتیک را نیز زیر سؤال میبرد. دلیل آن هم اینست که اکثریت ناآگاه و نالایق هیچگاه قادر به انتخاب نمایندهای اصلح و لایق نخواهد بود.
"یک مردمست: من هم مالیات میدهم! پس من هم حق دارم اظهار عقیده کنم! ...." (ایبسن، 98:1378)
دلیل دوم خود نمایندگان هستند. در نمایشنامه ایبسن نمایندگان از یکسو به این دلیل که شعور و آگاهی اجتماعی اکثریت رأی دهنده به آنها زیر سوال رفته است، مقبولیت خود را از دست میدهند. اما از سوی دیگر و از جهت مهمتر افشاگری دکتر استوکمان در مورد این نمایندگان حکومت مبتنی بر نمایندگی را زیر سوال میبرد.
آسلاکسن و هاوستاد به عنوان نمایندگان مردم در جامعه، تا آنجا که ضرری را از لحاظ مادی و معنوی بر خود متحمل نمیدانند، بر حسب منفعت و برای رقابت با قدرت حاکمیت از دکتر استوکمان شدیداً حمایت میکند و او را مانند سلاحی در مقابل صاحبان قدرت در دست میگیرند. صحبت از مصلحت اجتماعی و انقلاب مردمی و آزادیخواهی را به میان میآورند. و جامعه را به دفاع از منافع اجتماعی فرا میخوانند.
"اسلاکسن شما نمیدانید جناب دکتر ماکاسبها خیلی به دردتان میخوریم. ماها اکثریت قاطع مردم این شهر را تشکیل میدهیم. پشتیبانی اکثریت هم چیز کوچکی نیست، آقای دکتر." (ایبسن، 41:1378)
اما همین نمایندگان آزادیخواه انقلابی و مبارز به محض این که ذرهای از منافع شخصیشان را در خطر میبینند، یکباره رنگ عوض میکنند و در مدتی کوتاه پشت دکتر را که تا لحظهای پیش به عنوان رهبر نهضت انقلابیشان معرفی کرده بودند خالی میکنند و بنا به ضرورت منفعت شخصی به طرفداری از جناح مقابل بر میخیزند.
به همین دلیل ایبسن در نمایشنامهاش اصل حکومت مبتنی بر نمایندگی را نیز به تمسخر میگیرد و هدف این نمایندگان مردمی را چیز ی بر خلاف مصلحت عمومی معرفی میکند.
نکتهای که دکتر در ابتدای سخنرانی قصد صحبت در مورد آن را دارد همین است. دکتر میخواهد راز بزرگی را برای مردم فاش کند و مقبولیت اجتماعی این نمایندگان را با دلایلش زیر سؤال ببرد، اما کشف تازهای او را شگفتزده میکند. کشفی که به دکتر میفهماند آنچه از آلودگی حمامها و فساد دستگاه سیاسی حکومت آلودهتر و فاسدتر است جهالت و نادانی اکثریت است. جهالت و نادانیای که راه را برای سودجویی و منفعت طلبی نمایندگان هموار میکند.
"... یک مرد: میگویم، ما باید طرف کی را بگیریم؟
مرد دیگر: تو فقط چشمت به آسلاکسن باشد. هر کاری که او کرد تو هم بکن." (ایبسن، 90:1378)
"شهردار: ... خوشبختانه ما در میان خودمان کسی را داریم که فکر میکنم همه مان قبولش داشته باشیم. من رئیس اتحادیة صاحبان مستغلات را پیشنهاد میکنم آقای آسلاکسن!
صداهای بسیار: بله! بله! زنده باد آسلاکسن! درود بر آسلاکسن!" (ایبسن، 93:1378)
2- پراگماتیسم:
پراگماتیسم مبنای فلسفی دموکراسی به شمار میرود. مفهوم کلی و مشترک در بین نویسندگان این فلسفه این است که اندیشهها و افکار در صورتی حقیقی هستند که سودمند باشند و مردم را خرسند سازند.
موضوعی که در "دشمن مردم" درگیریها را پیش میآورد و چالش اصلی را به میان میکشد دربارة حقیقتی است که قرار است به عنوان یک مسئلة مهم، حیات اجتماعی را به مخاطره بیاندازد. و بحث درباره سودندی یا عدم سودمندی این حقیقت باز هم به طور مستقیم با مصلحت اجتماعی و سلامت زندگی مردم جامعه مرتبط است. ایبسن زیرکانه با طرح این مسئله یکی دیگر از مبانی فکری دموکراسی را نقد میکند. "حقیقتی که مردم را خرسند سازد. "
در واقع کشفی که دکتر استوکمان به عنوان حقیقتی مهمتر از آلودگی آب حمامها مطرح میسازد در رابطه با همین موضوع است. صاحبان قدرت در حکومت دموکراتیک آنطور که در نمایشنامه نشان داده میشود، باز هم بنا به منفعت شخصی و سود فردی و با استفاده از همین شعار حقیقت افکار عمومی را برای رسیدن به منافع شخصی، همسو با فرآیند شکلگیری خواستههایشان تغییر میدهند. درست است که در انتها ظاهراً خواست مردم در جامعه به عنوان یک اصل، پذیرفته میشود و خرسندی اکثریت در دستور کار مجریان حکومت قرار میگیرد. اما درست یا غلط بودن این خواسته یا مصلحت و تصمیمی که به خرسندی اکثریت جامعه منتهی میشود باطناً در راستای اهداف سیاستمداران و حاکمان طرحریزی شده است.
این مسئله در نا آگاهی و جهالتی ریشه دارد که دکتر استوکمان در سخنرانیاش پرده از آن برمیدارد. دکتر قضیه را اینطور مطرح میکند که گرچه خرسندی اکثریت مردم در تصمیمگیری پایانی به عنوان مهمترین مسئله، جریان را بر علیه او جهت داده است. اما این جمعیت نا آگاه خودشان هم نمیدانند که بر چه اساس و بر مبنای چه اصولی حرف آخر را زدهاند. اکثریت جامعه او را دشمن مردم نامیدهاند و حتی حاضر به شنیدن حرفهای او نشدهاند. چرا که قبل از شنیدن صحبتهای دکتر، نمایندگان مردم و سیاستمداران در جهت رسیدن به منافعشان اکثریت را تحریک کردهاند.
دکتر استوکمان گردن نهادن به خواست اجتماعی و پیروی از افکار عمومی را بزرگترین خطای انسان آزاده میداند. او معتقد است اکثریت هیچگاه قادر به تشخیص خوب و بد زندگیشان نیستند و همین حماقتشان زمینههای سوء استفادة سودجویان و منفعت طلبان از حقوق آنها را فراهم میسازد. بدین گونه است که خرسندی اکثریت مردم براساس خرسندی صاحبان قدرت و سرمایه شکل و جهت میگیرد.
4- نسبی گرایی
دموکراسی تا اندازة زیادی مبتنی بر نسبی گرایی ارزشی است. نسبی گرایی از این رو ضامن رعایت حقوق اقلیتها در دموکراسی است که همراه با اصل اکثریت، یکی از مبانی دموکراسی به شمار میرود.
از این منظر هرگونه تمایز و برتری میان انسانها غیر طبیعی است. هیچ کس بر دیگری برتری ذاتی ندارد و همة سلسله مراتبها و نظامهای امتیاز، دلخواه و ساختگی هستند.
ایبسن در دشمن مردم به طور آشکار مخالفت خود را با اصل غیر طبیعی بودن تمایز و برتری میان انسانها نشان میدهد. معتقد است که همواره میان اقلیت و اکثریت جامعه تفاوتهای زیادی وجود دارد که از ضعف اکثریت در تشخیص مصلحت اجتماعی و فردی نتیجه میشود. در "دشمن مردم"، جامعه از نظر ارزشی به سه گروه متفاوت تقسیم میشود؛ گروه اول، اکثریت نا آگاه و نادان جامعهاند که همواره چشم و گوش به امر و فرمان گروهی دیگر بستهاند و همیشه در تصمیمگیری برای مسائل مهم زندگیشان محتاج گروهی دیگر هستند. دومین گروه، اقلیت سودجو و منفعت طلباند که از هوش و استعداد بیشتری نسبت به گروه اول برخوردارند و ضمن سوء استفاده از این توانایی بر مردم مسلط میشوند و ریاکارانه بر آنها حکومت میکنند. این گروه را در دشمن مردم صاحبان قدرت (شهردار)، نمایندگان مردم (آسلاکسن) و نخبگان مطبوعاتی (هاوستاد) تشکیل میدهند. گروه سوم هم اقلیت آگاه و اندیشمند و مردان آزاده و مصمم هستند که اغلب به دلیل پیشرو بودنشان به تحریک نخبگان سودجوی صاحب قدرت و توسط اکثریت جامعه، کنار گذاشته میشوند. این اقلیت هم در "دشمن مردم" دکتر استوکمان ناخدا هورستر و پترا هستند.
"دو دیدگاه در مورد تشکیلات مردمی و نظامهای سیاسی وجود دارد که از آنها به عناوین نظریه کثرت گرا و نظریة نخبهگرا یاد میشود." نظریة کثرت گرا همان نظریة است که در دموکراسی به عنوان مبنا در نظر گرفته میشود و مبتنی بر تساوی میان انسانها و عدم تمایز میان آنهاست.
اما آنچه ایبسن به وسیلة دکتر استوکمان قصد دفاع از آن را دارد، نظریهای است که بیشتر بر اهمیت نخبگان در جامعه تأکید میورزد. چرا که ایبسن در این نمایشنامه ثابت میکند، اکثریت صلاحیت تعیین سرنوشت اجتماعی خود را ندارد و این نخبگان و صاحبان اندیشه هستند که همواره باید اکثریت را به سمت نفع اجتماعی و مصلحت مطلوب هدایت کنند.
بنابراین اصل نفی تمایز و برتری میان انسانها از سوی نویسنده با قاطعیت رد میشود. چرا که مسلماً جایگاه اجتماعی دکتر استوکمان نباید با مرتبة آن شهروند نا آگاه که فقط از نظر صاحبان قسمت دفاع میکند برابر باشد.
دکتر استوکمان هر چه بیشتر مورد حملة مردم قرار میگیرد، در تصمیم خود قاطعتر میشود و بیشتر به برتری اجتماعی خود تأکید میورزد. ایبسن نیز میگوید که: "مردم متعارف چون نسلهای پیاپی از فرهنگ محروم بودهاند، تباه و فرو نژاد شدهاند و انحطاط و فساد آنها به قانون وراثت، از نسلی به نسلی انتقال یافته است. بدین شیوه اکثریت جاهل و اقلیت ممتاز همواره از یکدیگر فاصلهای بیشتر میگیرند و به صورت دو گروه کاملاً متفاوت در میآیند. " (آریانپور، 54:1381)
5- اصالت قرارداد
اندیشة قرارداد اجتماعی به عنوان اساس نظم سیاسی، یکی دیگر از مفاهیم بنیادین دموکراسی است. در این نظریه ابتدا وضعیت قبل از حاکمیت دموکراتیک در نظر گرفته میشود و بعد از آن گذار به وضع مدنی از طریق قرارداد و توافق عمومی صورت میپذیرد. این قرارداد بعد از تأیید و تصویب باید در عرصه سیاسی همواره مورد التزام و اطاعت قرار گیرد چرا که این قرارداد را خود افراد بر طبق عهد و میثاقشان پذیرفتهاند.
برای بررسی دیدگاههایی که ایبسن در انتقاد بر این مبنای فکری دموکراسی در "دشمن مردم" بیان میکند ابتدا به دو دیدگاه دیگر در مورد این اصل اشاره میکنیم:
"به نظر (ژان ژاک روسو) قراردادی که اساس حکومتها و جوامع موجود است، قراردادی فریبآمیز است که در آن اغنیا، تهیدستان را تحمیق میکنند." (بشیریه، 30:1381)
منبع عوض کنم جان رالز، اوضاعی را به عنوان "وضع نخستین" تصویر میکند؛ "که در آن افراد میباید دربارة مجموعهای از اصول اساسی برای جامعه به توافق برسند. ولی هیچ یک از آنها نمیدانند که خودشان در آن جامعه چه وضع و جایگاهی خواهند داشت و بنابراین در پس "پرده جهل" قرار دارند." (بشیریه، 31:1381)
این دو دیدگاه را از نظر مفهوم کلی میتوان کاملاً بر دیدگاهی که ایبسن در مورد قرادادهای اجتماعی در "دشمن مردم" نتیجهگیری میکند منطق دانست. چرا که ایبسن از زبان دکتر استوکمان اینگونه بیان میکند که اکثریت جامعه به دلیل غوطهور بودن در نا آگاهی و جهالت قادر به وضع قراردادهای اجتماعی نیستند. بنابراین جماعت جاهل وقتی که کورکورانه و مقلدانه با وضع یکسری قراردادها به قوانینی گردن مینهند که توسط خودشان تصویب شده، در واقع عهدی بستهاند که به هیچ وجه بر اساس بررسی و تحلیل جایگاهشان در جامعه تصمیمگیری نشده است به همین دلیل است که در مقابل موقعیتهای مختلف واکنشهای متفاوتی از این اکثریت سر می زند که به هیچ روی پیشبینیاش را نکردهاند.
از طرف دیگر دیدگاه روسو را میتوان در نمایشنامه مورد جستجو قرار داد و اینکه قراردادهای موجود در جوامع، قراردادهایی هستند که با توجه به نا آگاهی و جهالت اکثریت جامعه از جانب اغنیا و صاحبان قدرت، ریاکارانه و فریبآمیز وضع شدهاند و این قراردادها اگر چه مقبول نظر اکثریت مردم هستند اما در حقیقت وسیلهای برای تحمیق، به بردگی کشاندن و حکومت کردن آنها هستند.
درست مثل قراردادی که در جلسة سخنرانی دکتر استوکمان از طرف مردم مورد تأیید قرار میگیرد و در واقع راه دکتر را برای آگاه کردن مردم از حقیقت میبندد. این قرارداد که به ضرر مردم وضع میشود نه تنها با حماقت خودشان پذیرفته میشود، بلکه در برخی موارد نیز خود این اکثریت سعی در نظارت بر اجرای این قرارداد دارند. حال آنکه قرارداد مذکور حیلهای است ریاکارانه که از طرف اقلیت سودجو بر مردم نا آگاه جامعه تحمیل میگردد:
"شهردار... به جرئت میتوانم بگویم که بین حاضران این مجلس حتی یک نفر پیدا نمیکنید که راضی باشد راجع به وضعیت بهداشتی حمامها مطالب مشکوک و اغراقآمیز به خارج از این شهر درز کند و به گوش اهالی شهرهای دیگر برسد.
صداهای بسیار. ابدا!! هیچ کس راضی نیست! مسلماً!
شهردار: من پیشنهاد میکنم حاضران جلسه به اتفاق آراء قطعنامهای به تصویب برسانند به این مضمون که ناظر بهداشتی حمامها به هیچ وجه مجاز نیست راجع به این مطلب به خصوص سخنرانی کند یا نوشتهای بخواند." (ایبسن، 1378: 95- 94)
6- اصالت برابری (برابری مدنی)
اصالت برابری به این معنی است که همة انسانها ارزش یکسانی دارند و باید با همه به شیوهای برابر رفتار کرد. این اصل از اصول اساسی دموکراسی است. بر طبق برابری مدنی هر شهروندی بنا به حکم انسانیت باید در نزد قانون از لحاظ حقوق و آزادیها با دیگر شهروندان برابر باشد. این اصل مهم در دموکراسی شامل برخورداری از برابری در حقوق مدنی مثل آزادی بیان و ابراز عقیده و حقوق سیاسی و حق رای و حق کسب منصب است.
اصالت برابری از نظر مفهوم این اصل مشابهتهایی با اصل نسبی گرایی دارد. ضمن اینکه مبتنی بر برابری حقوقی و سیاسی است. اما بیشتر بر مبنای برابری اجتماعی و اقتصادی میباشد.
اگر بخواهیم نواقصی را که دشمن مردم درباره این اصل از دموکراسی بیان میکند بررسی کنیم بهتر است که از دو جنبة حقوقی و اجتماعی به آن بپردازیم.
به لحاظ حقوق سیاسی در حکومت دموکراتیک شعارهای نظیر "آزادی بیان" و "ابراز عقیده" مطرح است. حکومتی که در "دشمن مردم" نشان داده میشود هم به ظاهر از همة مبانی دموکراسی، از جمله آزادی بیان و حق ابراز عقیده دفاع میکند. ولی در نمایشنامه صاحبان قدرت عملاً در این مورد به کنترل و محدود ساختن ابراز عقیده یکی از نخبگان اجتماعی اقدام میورزند. ایبسن با بیان این مفهوم ضمن ریشخند یکی دیگر از اصولی که میتواند براساس سود فردی و منفعت حزبی توسط حاکمان حکومت دموکراتیک نقض شود، نمونهای از نقایص دموکراسی را که در جامعة دوران خودش وجود داشته نقد میکند.
این مورد هنگامی در نمایشنامه مطرح میشود که صاحبان قدرت وقتی از ابراز عقیدة دکتر احساس خطر میکنند از همان ابتدای امر و حتی قبل از جلسة سخنرانی (و بدتر از همه توسط رکن چهارم دموکراسی یعنی مطبوعات) سعی در سانسور عقاید دکتر دارند. وقتی هم که نمیتوانند جلوی مبارزة دکتر را بگیرند با زیرکی و حیلهگری او را در جلسة سخنرانی از ابراز عقیده و حق بیان محروم میسازند. در صورتی که در همان جلسه از آزادی بیان و اندیشه سخن به میان میآورند.
مورد دوم، برابری اجتماعی است که در دموکراسی برای هر شهروند حق استفاده از امکانات اجتماعی از قبیل داشتن شغل، استفاده از امکانات عمومی مثل مدرسه و برخورداری از احترام اجتماعی و... را متصور شده است. در دشمن مردم، ایبسن ثابت میکند حتی در حکومتهای دموکراتیک که استفاده از این امکانات نیز در صورتی برای شهروندان ممکن است که موافق منافع و مصالح حاکمان و سیاستمداران رفتار کند.
دکتر استوکمان تا آنجا که طرح احداث حمامها را داده و در واقع باعث منفعت شهر و صاحبان قدرت شده است حق استفاده از این امکانات را دارد. (درآمد خوبی دارد و خوب خرج میکند. تا آنجا که حتی برادرش او را ولخرج مینامد) شغل مناسبی دارد و مورد احترام شهردار، مردم و رسانهها است. اما همین که در مقابل صاحبان قدرت موضع میگیرد و به محض اینکه قدرتمندان منابع شخصیشان را از طرف او در معرض خطر میبینند، شرایط طوری رغم میخورد که دکتر از تمامی حقوق اجتماعیاش محروم می شود. شغلاش را از دست میدهد. درآمدش را قطع میشود. دختر و فرزندانش از مدرسه اخراج میشوند و حتی آبرو، حرمت اجتماعی و امنیت جانیاش به مخاطره میافتد.
ایبسن در این مورد نیز اکثریت جامعه را مقصر میداند. اکثریتی که به یکباره همة حقوق اجتماعی قهرمان داستان را از او میگیرند و از همه بیشتر غرورش را میشکنند. این مرزشکنیها توسط اکثریت را نیز از نواقص دموکراسی میداند و بیش از هر چیز بر این نکته تأکید میورزد که برخورداری از برابری حقوق، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، همگی مستلزم تأیید حکومت است و این حکومت در جوامع دموکراتیک دستگاهی است سودجو و منفعت طلب که برای اجرای مقاصد خود از اکثریت و افکار عمومی سوء استفاده میکند و به وسیلة اکثریتی جاهل، اقلیتی فرهیخته را نابود میسازد.
این دستگاه فاسد حکومتی ناچار است، برای سود و منفعتش به حیلهگری، فریب و ریاکاری دست بزند. در "دشمن مردم" حکومت برای رسیدن به مقاصدش افکار عمومی و خواست اجتماعی را سپر خود میسازد و در پشت سر اکثریتی مخفی میشود که با نیرنگ و ریا توسط خود این حکومت تحمیق شده و با اقلیت ممتاز جامعه به مبارزه برخاسته است. بنابراین دکتر استوکمان اصالت برابری را از این روی نفی میکند که مصلحت جامعه نباید براساس آن به دست اکثریت نا آگاه بیفتد. چرا که میان این اکثریت جاهل و اقلیت روشنفکر فاصلة زیادی وجود دارد.
"دکتر استوکمان: عقیدهای که از نیاکانتان به جا مانده و شما هم بی هیچ فکر و اندیشهای همان عقیده را به زبان میآورید و همه جا جار میزنید – آن عقیده این است که توده، یا خلق، یا جماعت قلب تپندة جامعه است – یا اصلاً همان جامعه است. و اینکه عوام بی فرهنگ، یا آن میلیونها آدم جاهل و بی خبر هم درست برابر آن عدة معدودی که از لحاظ فکری و معنوی ممتاز و برجستهاند حق دارند رای بدهند، تصویب کنند، محکوم کنند، حکومت کنند و غیره و غیره" (ایبسن، 106:1378)
7- خودمختاری فرد
این اصل نوعی برداشت از آزادی است که به آزادی فردی در جامعه منتهی میشود. هواداران دموکراسی معتقدند که اصل خودمختاری و آزادی فرد فقط در این نوع حکومت میسر خواهد بود. اما آنچه ایبسن در "دشمن مردم" میگوید این است که خودمختاری و آزادی در دموکراسی تنها به صورت یک شعار تبلیغاتی برای رضایت عموم مطرح میشود و به معنای خاص آن در این نوع حکومت وجود ندارد.
مبحث خودمختاری فرد در نمایشنامه به دو صورت نقد میشود: الف: وضع قوانین به اتفاق آراء ب: تحمل آزادی افراد توسط حکومتها.
الف: آنچه که لازمة اجرای اصل خودمختاری در جامعه است. وضع قوانین براساس نظریات و آراء اکثریت مردم است. بدین صورت که هر فرد برای رسیدن به آزادی فردی باید یکسری قوانین را در چهارچوب هنجارهای اجتماعی پذیرا باشد. بنابراین نظریات همة مردم باید این قوانین را شکل دهند و یا به عبارتی اکثریت جامعه با توافق، قوانین را وضع کنند. اما آنچه که این فرآیند را با مشکل روبرو میسازد سطح آگاهی اکثریت برای وضع قوانین یا انتخاب نمایندگان قانونگذار است. دکتر استوکمان در جریان کشف جدیدش این نکته را فاش میکند که اکثریت، صلاحیت وضع قوانین اجتماعی و انتخاب نمایندگان را ندارند.
او معتقد است که اکثریت در زمینة وضع قوانین آنقدر ساده لوحاند که فریب حکومت را میخورند و با قبول یکسری محدودیتها در واقع راه را برای بیان واقعیت و رسیدن به حقیقت میبندند. ضمن اینکه او گناه محدودیتها و بن بستهایی را هم که برای خودش در راه رسیدن به هدف متعالی به وجود آمده است به گردن همین اکثریت میاندازد. از همین رو جمعیتی که برای شنیدن حقیقت در سالن جمع شدهاند با پذیرفتن قانونی که شهردار خودسرانه وضع میکند راه را برای افشای حقیقت از طرف دکتر ساده بستهاند:
"دکتر استوکمان: ... همین اکثریت است که آزادی مرا سلب کرده و نمیگذارد من حقیقت را افشا کنم.
هاوستاد: اکثریت همیشه حق دارد.
بیلینگ: بله – حقیقت را از زبان اکثریت میشود شنید.
دکتر استوکمان: من میگویم اکثریت هیچوقت حق ندارد! هیچ وقت! این هم یکی از آن نیرنگهای اجتماعی است که انسانهای آزاده و روشنفکر موظفند با آن در بیفتند." (ایبسن، 103:1378)
ب: از طرف دیگر درست است که حکومت یکسری آزادیها را به افراد میدهد، اما نحوة حمایت از این آزادی در موارد مختلف متفاوت است. مسلماً وقتی که فردی با استفاده از آزادیاش بخواهد حکومت را مورد انتقاد قرار دهد و منافع سیاستمداران را به مخاطره بیاندازد، نه تنها از او حمایتی نمیشود بلکه از طرف حکومت طرد نیز خواهد شد. دکتر استوکمان در یک جامعة دموکرات و با استفاده از اصل آزادی حق دارد به دفاع از کشف مهماش بپردازد. اما میبینیم که حکومت به محض اینکه در مورد منافعش احساس خطر میکند او را با شدیدترین و سختترین ابزار سرکوب مینماید.
چیزی که ایبسن میخواهد به مخاطبش بگوید هم همین است، او معتقد است که حکومتهای دموکراتیک نه تنها اصل آزادی، بلکه همة اصول و مبانی فکری و حکومتیشان را در صورت به کار گرفته شدن در مقابل منافع سودجویانهشان زیر پا میگذارند. ایبسن توسط دکتر استوکمان به این افشاگری در مورد دموکراسی دست میزند. دکتر همین که تصمیم به افشای حقیقت میگیرد، به یکباره تمام آزادیهای فردیاش را از دست میدهد و حق آزادی بیان به عنوان مهمترین نمونة آزادی فردی کاملاً از او سلب میشود. جالب اینکه مطبوعات نیز نه تنها در این مورد از او حمایت نمیکنند، بلکه بر علیه او دست به مبارزه میزنند.
ایبسن حتی ژرونالیسم را که به عنوان یکی از رکن اصلی دموکراسی باید مبلغ آزادی در جامعه باشد محکوم میکند. نمایندگان رسانهها در "دشمن مردم" به همان اندازه که شعار آزادیخواهی و مردمی بودن میدهند، بعدها به عنوان دشمن ترقی خواهی، توسط نویسنده محکوم میشوند. دلیل این افشاگری ایبسن در مورد مطبوعات هم به ظلمی که مطبوعات بعد از انتشار "ارواح" در حق او روا داشتند باز میگردد. چرا که مطبوعات تمام آزادیهای ایبسن (و دکتر استوکمان) را در اوج مبارزه سلب کردند و در واقع، رهبر مبارزه در برابر اکثریت را خلع سلاح نمودند.
"دکتر استوکمان: ... حالا میخواهم با دلایل علمی ثابت کنم که "پیک مردم" در کمال وقاحت همة شما را فریب میدهد و هر جا که میگوید شما تودهها، شما تودههای میلیونی، قلب تپندة ملت هستید، در واقع قصدش تحمیق شماست! این حرف فقط و فقط یک نیرنگ ژورنالیستی است! تودهها فقط مواد خامی هستند که ملت از آن ساخته میشود." (ایسبن، 107:1378)
8- قانون و قانونگرایی:
"قانون اساسی به عنوان مجموعهای از اصول و قواعد بنیادی و کلی، چارچوبی برای سازمان دادن به روابط قدرت در حکومت است." (استریکلندوجانستون، 37:1380)
بنابراین در دموکراسی قانون اساسی به عنوان پل ارتباطی میان مردم و حکومت محسوب میشود. به این ترتیب که قوانین آخرین راههای نظارت مردم بر نمایندگان منتخبشان هستند. بر همین اساس تقسیم قدرت و کنترل و نظارت قدرتها بر یکدیگر لازمة حکومت دموکراسی است. پس امکان تغییر سهل و ساده در قوانین اساسی، ارکان دموکراسی را تضعیف مینماید.
ایراد ایبسن بر قانونگرایی در دموکراسی هم از همین اصل نشأت گرفته است. ایبسن (و دکتر استوکمان) همواره تلاش میکنند تا قوانین کهنه و سنتهای قدیمی را که تنها محدودیت و تحجر را برای ترقی خواهان به ارمغان میآورند از پیش پا بردارند. گر چه نمیتوان به صورت کلی دلایلی را برای رد قانونگرایی در "دشمن مردم" ذکر کرد. اما آنچه مسلم است اینکه مهمترین بخش مبارزة دکتر استوکمان در جامعه بر علیه سنتهای کهنه و پوسیدهای است که به صورت قانونهای دست و پا گیر در آمدهاند و راه هر گونه پیشرفت و ترقی را بر اقلیت اندیشمند بستهاند. بزرگترین حامیان و طرفداران این قوانینی نیز اقلیت نادان و متحجر هستند که مقلدانه به اطاعت از قوانین گردن نهادهاند که سالها پیش توسط نیاکانشان وضع شده و کمتر با شرایط و ویژگیهای روز جامعه همخوانی دارند.
9- حاکمیت مردم
"مفهوم حاکمیت مردم در سیستم حکومتی دموکراتیک این است که حکومتها قدرت، اقتدار و حتی مشروعیت خود را از خواست و رضایت عامه مردم و با مشورت آنها به دست میآورند. به صورت کلی این دخالت مردم در تصمیمگیریها به دو صورت؛ اولاً به طور مستقیم و ثانیاً توسط نمایندگان مردم انجام میگیرد."
این اصل به داوری اکثریت دربارة حکام و سیاستهایی که اتخاذ میکنند منجر میشود، در مهمترین بخش نمایشنامة "دشمن مردم"، به عنوان اساسیترین نقص حکومت دموکراسی در نظر گرفته میشود. گر چه دلایل متفاوتی دربارة نقص سایر مبانی فکری دموکراسی در نمایشنامه مطرح شد و مورد بررسی قرار گرفت، اما همة این دلایل کلی مربوط به "حاکمیت مردم" است. چرا که ایبسن در "دشمن مردم" بیشتر از هر چیز صلاحیت اکثریت را به عنوان عناصر تصمیم گیرنده رد میکند و همواره با عامه مردم مخالف است.
دکتر استوکمان حقیقتی را کشف میکند و در پی اثبات این حقیقت، موفق به کشف حقیقت بزرگتری میشود، که همان حماقت اکثریت در تصمیمگیریهای اجتماعی است. حماقتی که به فساد و خرابی منجر میشود.
انگیزة ایبسن در نوشتن دشمن مردم هم، پاسخی است که میخواهد به اکثریت نا آگاه بدهد، چرا که همین اکثریت به خاطر سنتهای پوسیده و افکار کهنهشان او را دشمن مردم نامیدند. همانطور که دکتر استوکمان را دشمن مردم مینامند.
حقیقتی که استوکمان کشف میکند مسئلهای است که متضمن سلامت جامعه است و وقتی بر سر این حقیقت جنگ در میگیرد قدرتهای مختلف سعی دارند که این حقیقت به صورتهایی که با منافعشان منافات نداشته باشد جلوه دهند. در این جا تنها بعدی از حقیقت به نفع جامعه است که دکتر استوکمان سعی دارد آن را به جامعه نشان دهد. از طرف دیگر اکثریت نا آگاه تنها با همان حقیقتی که دکتر مطرح میکند مخالفند. یعنی این اکثریت آنقدر نادان و جاهلند که درست برخلاف مصلحت فردی و اجتماعی خودشان تصمیمگیری میکنند. ایبسن و دکتر استوکمان هم به همین خاطر با حاکمیت مردم که مهمترین اصل و مبنای فکری دموکراسی است مخالفند. آنها معتقدند که حکومت مردم بر خودشان نتیجهای جز فساد اجتماعی در بر ندارد.
"دکتر استوکمان: اکثریت هر جامعه را کیها تشکیل میدهند؟ فهمیدههای آن جامعه یا نفهمهایش، فکر میکنم همة ما باید قبول کنیم که در همه جای دنیا اکثریت وحشتناک با نفهمهاست؟ (غوغا و فریاد) ... بدبختانه، فعلاً قدرت دست اکثریت است، اما حق با اکثریت نیست! حق با آدمهایی مثل من است با معدودی آدم منزوی شده مثل من! حق همیشه با اقلیت است! " (ایبسن، 103:1378)
دکتر استوکمان با بیان این نکته، اقلیتی را به عنوان فهمیدهها و روشنفکرهای جامعه معرفی میکند که اگر چه بر خلاف جهت آب حرکت میکنند، اما میدانند چگونه باید شنا کنند و با آگاهی و اندیشه تصمیم میگیرند. این آگاهی و اندیشه باید آنقدر، قوی باشد که صاحب فکری مثل دکتر استوکمان بتواند بر آن تکیه کند و با اراده و مصمم به پشتوانة اندیشهاش به جنگ اکثریت برود. اکثریتی که فکر نمیکند و آگاه نیست و به قول دکتر استوکمان مثل گلة بزی میماند که فقط میتواند براساس حرفهای اقلیت سودجو و سنتهای کهنه و پوسیده تصمیم بگیرد.
به هر حال "حاکمیت مردم" مبنای اساسی و مهمترین اصل دموکراسی است که حتی مبانی دیگر (مثل: اصل رضایت عامه، اصل خودمختاری، اصل قرارداد و نسبی گرایی و...) زیر مجموعة آن هستند و ایبسن با اثبات اینکه تکیه بر حاکمیت مردم بزرگترین نقص یک حکومت و نظام سیاسی است، تمامی مبانی فکری دموکراسی را که پشتوانة این نظام سیاسی به شمار میروند در "دشمن مردم" محکوم میکند. از این حیث میتوان دشمن مردم را نمایشنامهای کاملاً سیاسی و بر علیه مبانی حکومت دموکراسی قلمداد کرد.
10- رسانههای گروهی (مطبوعات)
مطبوعات همواره یکی از مهمترین ارکان حکومت دموکراسی به حساب میآیند که بزرگترین نقش را در اطلاعرسانی مردم نسبت به عملکردهای سیاسی رهبران و نمایندگان مردم بر عهده دارند. اما ایبسن که پس از انتشار "ارواح" از سوی روزنامهنگاران به شدت مورد انتقاد قرار گرفت و به هیچ روی نتوانست نظرات و انتقادات خودش را از طریق مطبوعات انعکاس دهد در "دشمن مردم" این روزنامه نگاران، مطبوعات و چاپخانهها را به شدت مورد انتقاد قرار میدهد و حتی رسوا میکند.
دکتر استوکمان ابتدا توسط هاوستاد، بیلینگ و آسلاکسن تشویق به مبارزه میشود، چرا که اینها به عنوان رهبران اندیشمند و آزادیخواه مردم در "پیک مردم" وظیفة خودشان را آگاه کردن اکثریت و حمایت از طرحها و افکارترقی خواهانة دکتر معرفی میکنند. اما همین که پای پول و منافع شخصی به میان میآید این رهبران آزادیخواه در لاک ریا و نیرنگ فرو میروند و نه تنها با دکتر به مبارزه بر میخیزند بلکه نقش و رسالت فرهنگیشان در جامعه (به اصطلاح مردمی) را هم از یاد میبرند و به وارونه جلوه دادن حقیقت میپردازند. مطبوعات در این برهه از زمان به ابزاری در دست حاکمان و رهبران سیاسی تبدیل میشوند و این نشان دهندة این است که ارکان اساسی نظامهای دموکراتیک بر پایة نیرنگ و ریا بنا شدهاند و به هیچ روی قابل اعتماد نیستند. ضمن اینکه اکثریت تحمیق شدة مردم در بحرانیترین شرایط تنها به پیروی کورکورانه از رسانهها فرهنگی میپردازند.
دکتر استوکمان در جلسة سخنرانیاش ضمن انتقاد شدید از مطبوعات (نمایندگان فرهنگی مردم) فعالیتهای پشت پرده و حزبی و سیاسی آنها را فاش میکند و میخواهد به نوعی مردم را در این زمینه آگاه نماید، اما افسوس که اکثریت نا آگاه جامعه قابل از شروع سخنرانی و بدون شنیدن حرفهای دکتر و بنا به درخواست نمایندگان حزبی و سیاسیشان او را محکوم کردهاند و حتی حاضر به شنیدن حرفهای دکتر هم نیستند.
"دکتر استوکمان: ... بگذار کل مملکت نابود بشود! بگذار همة مردم از میان بروند! یک مرد: این بابا دشمن مردم است!
بیلینگ: گل گفتی! شنیدی؟ شنیدی صدای مردم را؟" (ایبسن، 112:1378)
● نتیجهگیری
همانگونه که از اشاره به ارکان اساسی دموکراسی و مقایسه انگارههای موازی آن در تحلیل نمایشنامه "دشمن مردم" حاصل آمد؛ میبینیم که این نمایشنامه به گونهای هدفمند و مشهود برآیندی از تفکرات سیاسی هنریک ایبسن را در زمانهای که دموکراسی تبدیل به یک سیستم غالب در اداره نظامهای حکومتی میشود نشان میدهد. در واقع دشمن مردم یک مانیفست سیاسی و یک تحلیل جامعه شناختی است که بیش از هر چیز در مخالفت با نظام دموکراسی اهمیت پیدا میکند.
ایبسن همانند نخبهای که سالها از دوران خود جلوتر است پیش از آنکه اصول و مبانی دموکراسی در جهان فراگیر شود، مهمترین ایرادهای این سیستم را که به تحمیق مردم و به نام مردم مورد سوء استفاده قرار گرفته مورد شناسایی میکند. ایبسن در غالب داستان زیبای نمایشنامهاش که جستجو برای کشف حقیقت و معرفی آن را بستر موضوع قرار داده، تمامی ارکان دموکراسی را در تضاد با آرمانهای آن بازشناسی میکند و به باد انتقاد میگیرد. اما آنچه این دیدگاه و تحلیل سیاسی را در سیاسیترین نمایشنامه ایبسن به وجود آورده، همان برخورد اجتماعی – سیاسی است که جامعه و دوران نویسنده آن را بر زندگی او تحمیل میکند.
ایبسن خود شاهد وارونه جلوه دادن حقیقت به وسیله ارکان و ابزارهای دموکراسی بوده و خودش همچون نخبهای تنها قربانی این سیستم دروغین و مدرن شده است.
"دشمن مردم" یکی از سیاسیترین و پیشروترین نمایشنامههای معاصر است که در دفاع از نخبهگرایی و نقد مبانی و اصول اصلی دموکراسی نوشته شده و چه چیز ارزشمندتر از آنکه، ایبسن در زمانهاش کاستیها و ایرادهایی را بر این سیستم وارد میداند و بر میشمارد که سالها بعد از او و تا به امروز بر نظریه پردازها و تئوریسنهای سیاسی آشکار شده است.
پی نوشت:
1- زیگفرید ملشینگر در اینجا آنگونه در مورد هنریک ایبسن و موضوع سیاسی، اجتماعی او نوشته که خود ایبسن هم دقیقاً همین عقیده و موضوع را در پرداخت نمایشنامه دشمن مردم در شخصیت دکتر استوکمان قرار داده است.
منابع:
1- آریانپور، امیرحسین (1378)، دشمن مردم و ایبسن آشوبگرای، چاپ ششم، تهران، نشر گسترده
2- استریکلند، دی 10 و جانستون، آر (1380)، مقدمه بر تحلیل سیاسی، ترجمه دکتر علی معنوی، چاپ اول، تهران، نشر آگه
3- ایبسن، هنریک (1381)، دشمن مردم، ترجمه اصغر رستگار، چاپ اول، تهران نشر فردا
4- بشیریه، حسین (1381)، درسهای دموکراسی برای همه، چاپ دوم، تهران، نشر نگاه معاصر
5- تانسی، استیون (1381)، مقامات سیاست، ترجمه هرفی همایونپور، چاپ اول تهران نشر نی
6- دورانت، ویل (1386)، تاریخ فلسفه، ترجمه عباس زریاب خوئی، چاپ بیستم، تهران انتشارات علمی فرهنگی
7- سوندی، پیتر (1384)، تئوری درام مدرن، ترجمه حمیرا نونهالی، چاپ اول، تهران، نشر قطره
8- ملشینگر، زیگفرید (1377)، تاریخ تئاتر سیاسی، ترجمه سعید فرهودی، جلد دوم، چاپ دوم، انتشارات سروش
9- Comp, panill (2007), Theatre and Politic, theatre dornal,volume59,Number4,719