دربارهی نمایش( اینجا با هر باران یک نفر میمیرد ) - نقد مهمان
آب و نانی که خون شد
محمد سعید آخرتی - نمایش اینجا با هر باران یک نفر میمیرد به نویسندگی و کارگردانی افسانه پور عبدل، حاصل پژوهشهای مینو سلیمی، دانشجوی دکترای رشته مردمشناسی در روستای قلمه ذهاب استان کرمانشاه، در نزدیکی مرز ایران و عراق است که زندگی مردمان این روستای جنگزده را در قالب خاطرات این محقق روایت میکند.
آب و نانی که خون شد
دربارهی نمایش( اینجا با هر باران یک نفر میمیرد ) - نقد مهمان
محمد سعید آخرتی - نمایش اینجا با هر باران یک نفر میمیرد به نویسندگی و کارگردانی افسانه پور عبدل، حاصل پژوهشهای مینو سلیمی، دانشجوی دکترای رشته مردمشناسی در روستای قلمه ذهاب استان کرمانشاه، در نزدیکی مرز ایران و عراق است که زندگی مردمان این روستای جنگزده را در قالب خاطرات این محقق روایت میکند.
نمایش در گذشته، وقتی که مینو سلیمی برای تحقیق دربارهی مناطق جنگزده به روستای قلمه ذهاب در استان کرمانشاه میرود اتفاق میافتد. نمایش مشخصا از شیوه فاصلهگذاری تئاتر اپیک استفاده کرده که میتواند قالب مناسبی برای این نمایش باشد؛ زیرا هدف نمایش این نیست که مخاطبان برای این مردم روستایی دل بسوزانند، بلکه هدف آن روایت است. روایت جنگی که حتی پس از گذشت سالها از اتمام آن، زندگی این مردم غیور و سربلند رو تحت تاثیر قرار داده. باران در ناخودآگاه جمعی انسان، شمشیری دو لبه است؛ یا میتواند برکت باشد یا عذاب. برای این مردم هر دوی آنهاست. باران که برای کشاورزان نوید برکت و ازدیاد محصول است برای مردم این روستا عذاب است، به طوری که با باریدن باران تمام مردم روستا در ترس و وحشت عمیقی فرو میروند.
نمایش آغاز، میانه و پایان شفاف و گویایی دارد که مخاطبان آن را میفهمند. کارگردان در انتخواب شیوهی اجرایی موفق بوده که نه مخاطب را گیج میکند و نه داستان رها میشود. تمام اجزای اجرا اعم از بازیگران، طراحی صحنه، طراحی نور و غیره، همه در خدمت بیان روایت داستان این مردمان و در کلیتی واحد، دارای وحدت و مکمل هم هستند. این وحدت در اجزای نمایش باعث به وجود آمدن فضایی شده که مخاطبان را تحت تاثیر قرار میدهد؛ نه به طوری که با آن همدردی کنند، بلکه آن را بفهمند. میزانسن و ترکیب های موجود در صحنه، مناسب و هماهنگ با شیوهی اتخاذ شده است. اجرا در مجموع، عنصر اضافهای ندارد و تمام عناصر در فضاسازی اثر تاثیرگذار بودهاند.
بازیگران بیان خوبی دارند و در ضمن تقلید لهجهها، مفهوم صبحت میکنند و مخاطبان مشکلی در فهم دیالوگ ها ندارند. تغییر لحن بازیگران مناسب موقعیت هایی هست که در آن قرار دارند. بازیگران ریتم و تمپوی اثر را درک و رابطه معقولی بین این دو با صحنهها برقرار کردهاند.
طراحی صحنه فقط از یک سکو در جلوی صحنه تشکیل شده که در طول نمایش کاربردهای متفاوت و خلاقانهای به خود میگیرد. استفاده از این سکو نیاز به تغییر دکور در نمایش را از بین میبرد و در نتیجه زمان زیادی برای تعویض صحنه هدر نمیرود. این طراحی صحنه متناسب با متد اپیک، از غرق ساختن تماشاگر در نمایش جلوگیری و به او کمک میکند تا بتواند تار و پود روایت را با کمک شعور و استدلال، درک و تحلیل کند. دکور صحنه هیچ جزئیاتی ندارد و حتی به آن احتیاجی ندارد؛ چون در عین ساده بودن به فضاسازی اثر کمک میکند و تعقل تماشاگر را برمیانگیزد.
آوازها و رقص ها نمایش با سایر وجوه اجرا هماهنگ و در زیباسازی اثر موثر هستند. این آوازهای بومی که مختص به منطقه جغرافیایی ذکر شدهاند، در یکدست کردن اجرا موثر و ریتم خوش و متناسبی را پدید میآورند. همچنین سازهای به کار رفته در موسیقی نمایش، در هماهنگی خوبی باهم قرار دارند و کلیت موسیقی استفاده شده در نمایش متناسب با روایت نمایش است.
گریم های کارکترهای نمایش باورپذیر است و تصنعی ندارد که متناسب با ابعاد چهارگانه کارکترهاست.
در نهایت میتوان گفت که نمایش اینجا با هر باران یک نفر میمیرد از خود حضوری قابل توجه ارائه دادهاست که مخاطبان با دیدن آن لذت کافی را از یک اثر نمایشی میبرند.
محمد سعید آخرتی( هنرجوی کارگاه نقد تئاتر- کانون ملی منتقدان تئاتر ایران )