نقد نمایش «کمیته نان» به کارگردانی «لیلی عاج»
دردی که خوب می فهمیم
جواد متین
من «جواد متین» هستم و بوشهر زندگی میکنم. قبل از اینکه عضو کارگروه نقد سی و هشتمین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر باشم عضو«کمیته نان» این سرزمین هستم. ترجیح میدهم عضو «کمیته نان» باشم تا کمیته دیگر. این حرف من کمی درد دارد و ممکن است به کسانی بر بخورد. هممیهنانی که مثل من در مناطق مرزی این مملکت زندگی میکنند، بهخوبی میدانند که چه میگویم. کولبران کردستان، چتربازان خوزستان، شوتیهای بوشهر، موتورکشها و شوتیهای هرمزگان و سیستان و بلوچستان همه عضو «کمیته نان» این سرزمین هستند. در نقطه مقابل هر آنکس که کاری برای جلوگیری از ریختن خون و از دست شدن جان شیرین آدمها در مرزها برای جابجایی یکی دو کارتن کالا برای به کف آوردن لقمه نانی انجام نمیدهد، عضو کمیته دیگری است.
به همان میزان که تصور کردن نوجوان شانزده ساله کرد زیر بار در کوههای برفی دشوار است، تصور حمل بار توسط همان نوجوان شانزده ساله بوشهری و هرمزگانی بر روی سر در حالی که تا گردن در آب شور و سرد دریا فرو رفته هم سخت است. راندن ماشین پر از کارتن های آدامس و شکلات و قهوه در جاده با سرعت ١٩٠ یا دویست کیلومتر بر ساعت هم سخت است. برای اثبات این ادعا کافیست سری به آمار زندانها و بیمارستانها و مرزبانی و... این مناطق مرزی بزنید.
«کمیته نان» دومین کار «لیلی عاج»، اثری از طبقه فرودست اجتماع امروز ما در تقابل با طبقه سرمایهداری است. کارگردان خودش با درد مردمان این طبقه از اجتماع آشناست. پیش از این «قند خون» او را دیده بودیم و با شور شیرین زندگی و رنج های کارگران کارخانه قند ورامین، کارخانه تعطیل شده ارج و خانوادههایشان همراه شدیم. «کمیته نان» هم مثل کار قبلی «لیلی عاج» تئاتری است که دارای تز اجتماعی است، اما از سانتیمانتالیسم پرهیز میکند. در «کمیته نان» از ژستهای روشنفکرمآبانه خبری نیست. نمایش دغدغه واقعی طبقهای از جامعه را مطرح میکند که واقعا برای گفتن حرف دارند. اما صدایشان مثل دستهای خالیشان که به جایی بند نیست، به هیچ جایی نمیرسد. عاج سال گذشته در سی و هفتمین جشنواره تئاتر فجر، جایزه بهترین نمایشنامه را برای نگارش نمایشنامه «سالی که دو بار پاییز شد» دریافت کرد. او در سالهای اخیر نشان داده که به خوبی از پس ارائه طرح و ایده خود در قالب نمایشنامه برمیآید و میتوان ساعتها درباره نمایشنامههایش و بهویژه این درامش به گفتگو پرداخت. درامی که بازگو کننده تراژدی امروز جامعه کارگری و فرودست جامعه است. طبقهای که مشکلات مالی و معیشتی نفس روابط آدمهایش را بریده است. در این اثر، خانواده بهعنوان هسته اصلی و کانون نخستین اجتماع و بهعنوان کوچکترین ولی مهمترین نهاد در جامعه تهی از معنا شده و درد بیحس و بیحالش کرده است. در خصوص شخصیتپردازی در اینگونه درامها میتوان خطابهها کرد اما باید بدانیم این آدمها مابهازای بیرونی دارند و هماکنون در حال نفس کشیدن، بار کشیدن و خون دادن برای لقمه نانی با آبرو به کف آوردن هستند.
انتخاب نام کارکترهای نمایشنامه آنقدر واقعی است که شما هیچگاه باور نمیکنید آراد در زیر برف فرو رود و آزاد در بند باشد و روزگار بسوزد و سیاه شود. حالآنکه آرزوهای مردمان این سرزمین برای عضو «کمیته نان» بودن سرد و سیاه و در بند است. صبری، نام تمام مادران این سرزمین است و محبوبههایمان کودکان آرزو در زهدان خود دارند. نرمینه، پا روی مین میگذارد و عثمان مریوانی شریفزاده روزگار میشود، چون نان میرساند. آری این حرفها لفاظیهای یک شبهشاعرِ رمانتیک نیست. این حرفها آن چیزی است که ما مردمان مرزنشین این سرزمین زندگی کردهایم.
«کمیته نان» از طراحی هندسی خاص و به قول معروف شیکی در میزانسن صحنهها برای هدایت بازیگران بهره نمیبرد. از قضا این نکته نیز نقطه قوت اثر بهشمار میرود و نشان از این دارد که آدمهای قصه هیچ ترتیب و قاعدهی از پیش تعیین شدهای را برای رفتار و کردار خویش ـ حتی در نزدیکترین روابط خود ـ قائل نیستند. انگار فقط برای زنده ماندن زندگی میکنند. خلاصه آنکه «کمیته نان» حتی اگر یکی از بهترین آثار سی و هشتمین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر نباشد، یکی از مهمترین کارهای این دوره از جشنواره است. هیچ بینندهای بهراحتی از کنار ایده و اجرای صادقانه این اثر نمیتواند بگذرد.
· کارگروه نقد آثار سی و هشتمین جشنواره بین المللی تئاتر فجر