یک سرخوشی پست مدرن
رفیق نصرتی
راستی تا دیر نشده برید «ابتدا وارد میشود» را ببینید. دیدن یک کمدی واقعی، یک کمدی اصیل در زمانهای که تلویزیون و سینمای بدنه حیثیتی برای کمدی نذاشتهاند اتفاقی نادر است. «ابتدا...» رسمن یک نمایش چندرگهی پست مدرن است که به طرز سرخوشانهای، دائو را به مولانا، بوشهر را به تایچی و تئاتر را به معبد پیوند میزند و از این طریق همه را نیز به هجو میکشد. به جز یکی دو لحظه که یکی دو بازیگر کمی زیادهروی میکنند، شما مطلقاً اثری از لودگی نمیبینید ولی تمام مدت شک دارید که نکند واقعاً با یک سرکاری حسابی روبهرویید، فکر میکنم اولین تماشاچیهای ابزوردهای اصیل هم همین حس را داشتهاند. چه کسی میتوانست دو ولگرد احمق را که به طرز مضحکی منتظر یک گودو نامیاند را جدی بگیرد؟ حالا فکر کنید چه کسی میتواند یک سری پسر عموی مشنگ را جدی بگیرد که یکیشان ادعا میکند بروسلی است ولی در عین حال باشگاه دارد و شاگرد و تمرین و خلاصه همه چیز. و اینها در حد مسخرهبازی نمیماند. اینجا هم همان چند جوان کول تئاتر این روزهای ما هستند اما اینها میدانند «کول بودن» واکنش طبقاتی طبقهی متوسط است به وضعیت پر از محدودیتی که در آن میزید و خیلی سویههای رهایی بخش جذابی ندارد که مدام روی صحنه بازنماییاش کند. اینجا کولی در فرهنگ چهل تکهی زوال یافتهی پست مدرن، همچون حماقت خداباورنهی ولادیمیر و استراگون در آستانهی همین پست مدرنیسم، هم مایهی خنده است هم هراسی عمیق. بازیگرها بدنهای ورزیدهای دارند و میدانند دارند چه میکنند به جز یکی دو نفر البته که آن هم لطمهای به کار نمیزند؛ مثل بازیگر شمس که به تبع بروسلی، شمس عارف را شبیه شمسلی بازی میکند بقیهی بازیها به شدت مبتنی بر نوعی هارمونی تیمی است. بازی تنها بانوی نمایش انقدر آماتوریسم دلنشینی دارد که تپقهایش به بخشی از اجرا بدل میشود. اما به نظرم درخشانترین عنصر اجرا، متنی است که مثل آب روان از دائو به مولانا میلغزد و هر دو را در روایت زندگی جوانی بوشهری حل میکند که بچهمحلها برای تمسخرش بروژلی صدایش میزدند و بهترین جای نمایش همینجاست که یکی از این جوان میپرسد «برای تمسخر میگفتن دیگه؟» و او جواب میدهد بروسلی جدی و مسخره نداره، همهاش بروسلیه... این ایمان در خورد اجرا هم هست. اجرا برایش مهم نیست شما آن را دوست خواهید داشت یا منزجر خواهید شد او کارش را میکند... او جوانی بوشهری است که فکر میکند بروسلی است و این همان ایمان سکولاری است که نام دیگرش شور زیستن است و معمولن نداریمش. «ابتدا را ببینید» و بعدش سیگاری دود کنید و به من هم بگید شما هم مثل من دچار نوعی شعف رهایی بخش نشدید؟