در حال بارگذاری ...
نگاهی به نمایش "دریاچه قو" نوشته و کارگردانی رضا صابری

جنس چینی ، قوانین بازار و قدرت خرید کالای فرهنگی

علی جعفری فوتمی- سالن اصلی مجموعه تئاتر شهر در هشتمین روز از سی و هفتمین جشنواره بین المللی تئاتر فجر میزبان نمایش "دریاچه قو" نوشته و کار رضا صابری از مشهد بود. نمایشی که ظاهرا در شهر مشهد اجرای عمومی موفقی داشته است و با تکیه بر اعتبار نام رضا صابری، نام نمایش و فرم و شیوه اجرایی اش توانسته نظر مثبت برخی مخاطبان را به سوی خود جلب کند.

دریاچه قو  اُپوس ۲۰، یکی از مشهورترین و پر نمایش‌ترین باله های جهان است. سناریو این بالت برگرفته از داستان های فولکلوریک روسیه و در چهار پرده نوشته شده است.پیوتر ایلیچ چایکوفسکی، آهنگساز روسی، این باله را در سال ۱۸۷۶ نوشت و یک سال بعد، در سال ۱۸۷۷ در تالار بولشوی مسکو به روی صحنه رفت. چایکوفسکی از آهنگ‌سازان برجسته باله است و باله‌های زیبای خفته و فندق‌شکن  از دیگر آثار اوست. این باله در سراسر دنیا کماکان اجرا می شود.

حالا استاد رضا صابری با تئاتر "دریاچه قو" در سی و هفتمین جشنواره بین المللی تئاتر فجر حاضر شده است. نمایشی که ظاهرا در شهر مشهد اجرای عمومی موفقی هم داشته است و با تکیه بر اعتبار نام استاد صابری (که بر آمده از جایگاه و سابقه او در تئاتر ایران است ؛ جایگاهی که به زعم قاطع نگارنده آنقدر رفیع و محکم است که بر آن کوچک ترین تردید  نیست)، نام نمایش (که بر آمده از اعتبار و جایگاه جهانی باله ای به همین نام است)  و فرم و شیوه اجرایی اش (که فارغ از کیفیت، صرفا به لحاظ  قلت کمی ؛ عمدتا تماشاگران ایرانی مشتاق تماشای چنین فرم واره هایی هستند) توانسته نظر مثبت برخی مخاطبان را به سوی خود جلب کند.

در چند سطر آینده تلاش می کنم رابطه میان تولید و اجرای این نمایش و محصولات درجه چندم چینی که بازارکشورهایی مثل ایران را اشباع کرده اند به زبانی ساده تشریح کنم. برای روشن شدن دقیق این رابطه باید به نمایش "دریاچه قو" از چند منظر نگاه کنیم:

  1. نمایشنامه: آیا نمایشنامه "دریاچه قو" را می توان با قصه ی دریاچه قو ( از آن داستان فولکلور روسی تا روایت های رایج و معتبری مثل نسخه ایوانفِ گروه باله نیویورک یا حتی انواع و اقسام نسخه های سینمایی؛ انیمیشن ، داستانی و...) مقایسه کرد؟ به نظر می رسد در خوشبینانه ترین حالت نمایشنامه ی رضا صابری را می توان اقتباس دست چندمی از قصه ی اصلی دانست. نمایشنامه ی صابری تنها به اسامی کاراکترها وفادار مانده و رابطه ی کاراکترها، وجوه شخصیتی آن ها و کارکرد درماتیک آن ها به شدت مغشوش و در هم ریخته است . همه این ها نمایشنامه را به کل از روح اصلی قصه که ستایش زیبایی و عشق است تهی کرده است. نمایشنامه مملو از آشفتگی است؛ مسئله جنگ و حضور زیگفرید در جنگ طرح می شود بی آنکه حتی اندکی به پیشبرد درام کمک کند؛ داستان خاله زیگفرید طرح می شود بی آنکه به کار نمایش بیاید؛ اودت و ندیمه های  داستان اصلی از چیستی خود خالی می شوند ؛ اودیل از دختر شیطان صفت  جادوگر خبیث وان روثبارت ( که خود به تنهایی نمونه مفصل و غم انگیزی از تخریب کاراکتر توسط نمایشنامه نویس است و باید جداگانه و مفصل درباره اش نوشت) ناگاه به بیگناه ترین افراد تبدیل می شود؛ شاه و ملکه و خاندان سلطنتی همچون شخصیت های سریال های ترکی شبکه های جم گذشته ای پراز دروغ و خیانت و بچه دار شدن های پنهانی دارند و نمایشنامه در نهایت بدون رعایت منطق ساختاری ؛ به انتها می رسد. رضا صابری در هنگام اجرای عمومی نمایش در مشهد در نشست خبری نمایش گفته بود: "این بار، برخلاف گذشته، نمایشنامه‌ای خارجی و معروف را به‌روی صحنه نمایش می‌بریم که توسط ایلیچ چایکوفسکی نوشته شده، اما آن را با بخشی از فرهنگ ایرانی اسلامی تلفیق کردیم تا برای مخاطب جذابیت داشته و وی با این نمایش ارتباط خوبی برقرار کند. " اتفاقا کاملا معتقدم که اگر در نمایشنامه "دریاچه قو" نوعی از اداپتاسیون اتفاق می افتاد نمایشنامه تا حدی از وضعیت مغشوش فعلی اش خارج می شد اما علیرغم حرف های جناب صابری چنین اتفاقی در نمایش نیافتاده یا من به نشانه هایی دال براین موضوع نرسیدم.
  2. موسیقی: دریاچه قو ( دریاچه قوی اصلی؛ همانکه چایکوفسکی کبیر نوشته است) باله است. برای ارتباط موسیقی با این نمایش توضیح بیشتری می خواهید؟ گذشته از کارکرد موسیقی در باله ( اینکه توضیح واضحات است:رقص بدون موسیقی معنا ندارد) در مورد باله دریاچه قو ؛ این ساخته چایکوفسکی آنقدر معروف و به گوش آشناست که بسیاری حتی ممکن است نام این قطعه را ندانند اما بارها و بارها آن را در رادیو و تلویزیون و هرجای ممکن دیگر شنیده اند. میلاد قنبری به عنوان آهنگساز نمایش "دریاچه قو" اما خواسته و ناخواسته ؛ مجموعه مشوشی از موسیقی بلا تکلیف را به تماشاگران ارائه می دهد. موسیقی قنبری  اگرچه از موسیقی چایکوفسکی الهام گرفته است اما در طول نمایش نه به فضا سازی کمک خاصی می کند و نه یادآوری هایش به جا و در زمان مقرر است. بخشی از این ایراد البته به کلیت فرم اجرا بر می گردد . وقتی تکلیف نمایش با خودش روشن نیست؛ وقتی معلوم نیست نمایش می خواهد موزیکال باشد؟ می خواهد باله مدرن باشد؟؛می خواهد مبتنی بر موسیقی باشد؟ یا حتی هیچ کدام از این ها ؛ از آهنگساز نمی توان انتظار داشت شاهکار بیافریند.
  3. فرم و شیوه اجرا: چند سطر بالاتر درباره فرم نمایش نظرم را نوشتم.به نظرم عمده ترین و مهم ترین ایراد نمایش ”دریاچه قو" در فرم اجراست. بلاتکلیفی عجیبی که هم باعث سردرگمی عوامل نمایش و هم مخاطبان می شود. نمایش "دریاچه قو" می خواهد موزیکال باشد و نباشد؛ می خواهد مبتنی بر موسیقی باشد و نباشد؛ می خواهد کفه ترازو را به نفع حرکت و رقص سنگین کند و نمی خواهد ؛ می خواهد قصه گو باشد و نباشد ؛ می خواهد تصویر سازی کند و نمی خواهد. می خواهد کلام محور باشد و نباشد. این با دست پس زدن و با پا پیش کشیدن بلای جان نمایش شده است. همه عناصر را به خدمت می گیرد و هیچکدام را درست و حسابی به کار نمی برد. همین موضوع نه از بازی بازیگران توش و توانی به جای می گذارد ؛ نه رقصندگان را به تمامی در اختیار نمایش می آورد و نه موسیقی را تاثیر گذار می کند.  همه چیز نصفه نیمه است. رقص ها هم ( اگر بتوان نامشان را رقص گذاشت) در اغلب صحنه ها چیزی جز روی پنجه پا راه رفتن و قدم های ریز برداشتن و دست ها را به اطراف تاب دادن نیست( اینها ظاهرا قرار است برای تماشاگران نشانه هایی از باله باشد ). از همین رو حتی در طراحی رقص ها هم هیچ تشخصی برای کاراکتر ها وجود ندارد. هر جا که لازم به نظر برسد همه یک جور و یک مدل تکان تکان می خورند؛ با موسیقی و حتی جاهایی بدون موسیقی.

دقت کردید؟ این ها همه شباهت های واضح و آشکار میان محصولی فرهنگی -هنری به نام نمایش "دریاچه قو" با محصولات چینی موجود در بازار است. محصولاتی که از اصل جنس تنها نام  کپی شده و ظاهری تقریبا شبیه دارند. اما کیفیت و دوامشان به هیچ عنوان با جنس اصلی قابل مقایسه نیست. محصولات چینی در بازارهایی مثل بازار ایران می فروشند و طرفدار و خریدار دارند چون قیمت تمام شده شان از جنس اصلی بسیار پایین تر است؛ چون جنس اصلی بنا به دلایل مختلف در بازار وجود ندارد ؛ چون در این وانفسای بازار کیفیت کمترین اهمیت را دارد و چون خریدار از مزایای استفاده از جنس اصلی حتی با قیمتی به مراتب بالاتر اطلاعی ندارد.

علی جعفری فوتمی

عضو کارگروه نقد سی و هفتمین جشنواره تئاتر فجر




نظرات کاربران (1)