نگاهی به نمایش استیو جابز نوشته و کار مهران رنجبر
از داستان آفرینش تا رنج انسان مدرن یا رنجِ گناهِ گاز زدن یک سیب
عرفان پهلوانی- نمایش استیو جابز نوشته و کار مهران رنجبر در دومین روز از سی و هفتمین جشنواره تئاتر فجر در تالار حافظ به روی صحنه رفت. نمایش استیو جابزِ مهران رنجبر، بازگفت بخشهایی است از زندگی استیو جابز، یکی از نامیترین نامهای قرن بیستم و بیستویکم. آفرینشی هنری که مانند بسیاری از آفرینشهای هنری دیگر، ریشه در واقعیت دارد، اما با بال تخیل پر پرواز گشوده است.
الف- شکستگی (به جای درآمد)
از نگاه و به باور بسیاری از اندیشمندان و فرهیختگان، تماشای تاتر آدابی دارد و آیینی؛ گرامی است و میبایست شکوهمند برگزار شود. سالهاست که بسیاری از نمایشهای نوگرا، گاه بنابر ضرورتهای هنری و زیباییشناسانه و گاه معلول تقلیدی کورکورانه، فرآیند اجرای خود را از بیرون از سالن آغاز میکنند و تلاش میکنند با فضاسازیهای گوناگون، تماشاگران را از ساحت اندیشه و عاطفه درگیر نمایش سازند. امروزه و بهواسطهی گسترش کمی و کیفی فضای مجازی و کارکرد رسانهای این فضا، فضاسازی اجرای یک نمایش از خانهی تماشاگران، از گوشیها و تبلتهای ایشان آغاز میشود. فناوریای که فراوان و بسیار مدیون نامی است ماندگار و پرماجرا: «استیو جابز»....!!!!
ب- تاتر و ورزش
میان هنر تاتر و ورزشهای گوناگون، پیوند و همانندیهای فراوانی وجود دارد. میدانیم که بسیاری از اندیشمندان و دارندگان بینش و روش در زمینهی هنرهای نمایشی و بهویژه هنر بازیگری، از ورزشها بهرههای فراوانی بردهاند. همان گونه که ممکن است و بارها پیش آمده که در یک فرآیند مسابقهای، یک روز، روز یک تیم ورزشی یا یک بازیکن نیست و آن تیم یا آن بازیکن با وجود توانمندیها و ارزشهای فراوان، نمیتواند به آن چه شایستهاش هست دست یابد، گاهی یک روز، روز یک گروه تاتری یا یک بازیگر نیست. بیگمان «فرزین محدث» بازیگری است پرتوان و خلاق که شایستگیهای خود را بارها ثابت کرده است. او از کمشمار بازیگران ایرانی است که به بازآموزی باور دارد، اهمیت میدهد و بدان میپردازد. فرزین پا نمیفشارد که تا همیشه از توشهی گذشتهاش بنوشد. او جایزهی بازیگری پارسال جشنوارهی تاتر فجر را در خانه دارد. اما امروز، روز فرزین نیست و در این اجرای داوری جشنواره نمیتواند به آن، آن و حال و مقام دست یابد. این ذات هنر است، ذات زندگی، که همیشه در اوج و فراز نمیتوان بود. آن چنان که آن بزرگوار فرمود: دنیا دو روز است؛ یک روز با تو و یک روز علیه تو.... روزی که با توست مغرور نباش و روزی که علیه توست صبور باش. به یاد داشته باش که هر دو پایانپذیرند. فرزین، تا آن جا که من میشناسمش، هرگز دچار تفاخر و تفرعن نشده است و از دیگر سو، صبوری و شکیبایی را به خوبی بلد است. امشب فرزین تلاش فراوانی کرد تا نقشهایش را به بهترین ریختار بیافریند؛ فراوان انرژی گذاشت. اما نشد، آن چه باید میشد و بیش از همه، تو گویی اندامهای گفتاری فرزین به او پشت کردند.
پ- استیو رنجبر!!!!
دانایی توانایی است. توانا بود هر که دانا بود. اما روی دیگر سکهی دانستن و آگاهی رنج است و اندوه؛ درد است و تشویش. نمایش استیو جابزِ مهران رنجبر، بازگفت بخشهایی است از زندگی استیو جابز، یکی از نامیترین نامهای قرن بیستم و بیستویکم. آفرینشی هنری که مانند بسیاری از آفرینشهای هنری دیگر، ریشه در واقعیت دارد، اما با بال تخیل پر پرواز گشوده است.
رنج آگاهی آنچنان استیو جابزِ مهران رنجبر را به خود واداشته است، که این نمایش آنچنان که میشاید و میبرازد از زیباییشناسی دیداری برخوردار نیست. ارزشها، داشتهها و زیباییشناسی هنرآفرینی بازیگران و فضاسازی شنیداری نمایش استیو جابز، به گونهای چشمگیر بر زیباییشناسی دیداری این نمایش پیشی گرفته است. طراحی صحنه و آکسسوار، طراحی لباس، طراحی نور و میزانسنهای این نمایش که همگی برخوردار از زیباییشناسی کمینهگرا هستند، خلاقانه نیستند و بیشتر به نظر میرسد که همان ایدههای دمدستی و کلیشهگونه میباشند.
فن بیان خوب و رسای مهران رنجبر، همچون هنرنماییهایی که پیشتر از او دیدهایم، نقطهی قوت و بارز بازیگری اوست. شوخیهای این نمایش بیشتر در حد شوخیهای واژگانی و کلامی باقی میمانند. جهان این اثر پاسخ روشنی به این پرسش نمیدهد که چرا این نمایش سهسویه اجرا میشود؟! بنابر کدام ضرورت و نیاز؟! و چرا طراحیهای این نمایش سهسویه نیستند و تنها تماشاگران در سه سو نشستهاند؟!
دیالوگهای این نمایش گاهی دچار شعارزدگی میشوند. البته شعارهایی درخور درنگ و اندیشه و به یادماندنی. مانند آن جا که فرزین محدث، در نقش «بیل گیتس»، در بازگفت خاطرهای میگوید: «خوبه آدم هیچی نداشته باشه و ببخشه؛ نه همه چی داشته باشه و ببخشه.»
عرفان پهلوانی
عضو کارگروه نقد سی و هفتمین جشنواره تئاتر فجر