نگاهی به نمایش "سوآرم" از کشور مجارستان
نمایش همگرا، جامعه واگرا
احسان زیورعالم- تالار قشقایی در دومین روز از سی و هفتمین جشنواره بین المللی تئاتر فجر مزبان نمایش "سوآرم" نوشته و کار گابور گودا از کشور مجارستان بود.«سوآرم» اصطلاحی است که در مورد حرکت عجیب و مرموز پرندگان در آستانه غروب یا شنای جمعی ماهیان در دریا اطلاق می شود. در این حرکت جمعی فارغ از چرایی، جذابترین مسئله آن است که این موجودات زنده، این مخلوقان اسرارآمیز در حرکت جمعی خویش به واسطه آن نیروی ناشناخته هیچگاه به یکدیگر برخورد نمیکنند و همگی از برنامه حرکتها باخبرند. همه با هم میپیچند و همه با هم به صراط مستقیم درمیآیند.
«سوآرم» اصطلاحی است که در مورد حرکت عجیب و مرموز پرندگان در آستانه غروب یا شنای جمعی ماهیان در دریا اطلاق می شود. در این حرکت جمعی فارغ از چرایی، جذابترین مسئله آن است که این موجودات زنده، این مخلوقان اسرارآمیز در حرکت جمعی خویش به واسطه آن نیروی ناشناخته هیچگاه به یکدیگر برخورد نمیکنند و همگی از برنامه حرکتها باخبرند. همه با هم میپیچند و همه با هم به صراط مستقیم درمیآیند.
همین معمای همگرایی پرسشی میشود برای هنرمندان مجارستانی که چگونه این موجودات با دانش و آگاهی به مراتب کمتر از انسان، چنین دقیق و منظم، در شکل نامنظم به همگرایی عمومی میرسند. چگونه جهانشان در یک آشوب به نظمی غیرقابل اندازهگیری شکل میگیرد. هنرمند به دنبال پاسخی است، پس به هنرش رجوع میکند. او به سراغ جامعهای میرود که مدعی همگرایی است. او انسان را به عنوان قابل کنترلترین موجود روی زمین و هوا برمیگزیند و در یک آزمایش شبهدراماتیک از او میخواهد همگرا با جامعه همراه خویش شود.
کلیت نمایش در دو بخش خلاصه میشود: بخش عمومی و بخش خصوصی. در بخش عمومی یک شخصیت تسهیلگر توضیحی در باب «سوآرم» میدهد و پس از توزیع چراغهای لیزری از مخاطب میخواهد به واسطه نور لیزر در یک فرایند همگرا شرکت کنند. قرار است جامعه مخاطب در یک فرایند عمومی و مشترک همگن شود. همگن شدنی که منجر به «سوآرم» میشود. تسهیلگر از مخاطب میخواهد نور را در کنترل خویش درآورد و در یک برنامه منسجم و منظم به جایی برسد که شخصیت مرکزی نمایش بعدی را به حرکت وا دارند. مردی که روی صندلی نشسته است در واقع یک رقصنده است که با انرژی نور لیزرها از جا برخاسته و به حرکت درمیآید.
اما مدام باید به این فکر کرد که مخاطب حاضر به همگرایی هست یا خیر؟ پاسخ در سالن قشقایی از یک آری به سوی یک خیر محکم پیش میرود. مخاطب ایرانی یا میخواهد سربههوا باشد یا قصد دارد با تسهیلگر مخالفت کند. او به جای همراهی، به یک واگرایی میرسد. او نمیخواهد نور لیزر را کنترل کند، او میخواهد تسهیلگر را کنترل کند. در فرایند این کنترلگری یک اختلال ایجاد میشود. تسهیلگر روی پرده سفید چند موقعیت انتخاب را فراهم میکند. مخاطب باید میان زن/مرد یا گوشتخوار/گیاهخوار یکی را برگزیند. گزینش هم با همان نور لیزر صورت میگیرد. به جای انتخاب، شیطنت بر فضای نمایش حاکم میشود. این شیطنت تا جایی پیش میرود که فضا درگیر اصطکاک میشود و جامعه مخاطب ایرانی به یک واگرایی میرسد. تسهیلگر با عجله نمایش را به پایان میرساند تا وارد بخش خصوصی نمایش شود. جایی که رقصنده با کمک از سنسورهای حرکتی، تصویری از حرکت پرندگان را شکل میدهد. یک «سوآرم» بصری روی پرده با موسیقی به وجود میآید. آن آشوب نظمگرا اکنون در حرکت اندام رقصنده پدید میآید. حال این تصور به وجود میآید «سوارم» میتواند شکل مشخصی داشته باشد. تسهیلگر این بار در نقش یک بازیگر، گونههایی از این «سوآرم» را نشانمان میدهد. از بازی با میخها و آهنربا تا از تعادل خارج شدن اشیا و آدمها.
مخاطب «سوارم» را به چشم میبیند و از یک همگرایی باخبر میشود. همگرایی که از یک بدن واحد پدید میآید. بدن واحد میتواند بدن یک رقصنده باشد، یک بدن فردی. یا میتواند یک گروه به مثابه بدن باشد. به عبارتی بدن خود را، هم در ساحت فردیت و هم در ساخت جمع عیان میکند. اما در انجا همگرایی مخاطبان به عنوان بدن جمع شکل نمی گیرد. بدن جمع پیشتر یک بدن واگرا بوده است؛ چرا؟
به نظر میرسد نمایش «سوارم» پیش از آنکه نمایشی برای تجربه مفهومی در طبیعت باشد، تجربهای برای کشف واقعیت بشری است. جایی است برای آنکه دریابیم ما به عنوان مخلوق در کجای جهان قرار داریم. برای مخاطب ایرانی او در خارج جهان «سوارم» قرار دارد. او نمیتواند در میانه دایره بماند و در کنار دیگر همنوعانش یک «سوارم» را شکل دهد. او مدام به حاشیه میرود و جهان منظم را برهم میریزد. از آن لذت میبرد و در یک سرخوشی به سر میبرد. او میخواهد رکب بزند و برای رکب زدن باید از نظم خارج شد. نظم را نمیخواهد؛ بلکه خویشتن خویش را در قامت نور لیزر عیان میکند. نوترونی سرگردان که نمیتواند خودش را به هسته نزدیک کند. برخلاف پرندههایی که «سوارم» را شکل میدهند. حال میماند یک گروه مجارستانی و یک مواجهه از نوع ایرانی. شاید بازیگوشی لیزرها جای دیگری هم نمود داشته باشد؛ ولی واگرایی وطنی برای ما تعریف عمیقی دارد.
احسان زیور عالم
کارگروه نقد سی و هفتمین جشنواره تئاتر فجر