در حال بارگذاری ...
نقد نمایش «شرتولوژی» به نویسندگی و کارگردانی ژروم بل از فرانسه

"شرتولوژی" نمایش شعارهای تی‌شرتی!

حمیدرضا قنبری- نمایش "شرتولوژی" به نویسندگی و کارگردانی ژروم بل از کشور فرانسه که شب گذشته در هفتمین روز از سی و ششمین جشنواره‌ی بین‌الملل تئاتر فجر در تالار سایه مجموعه تئاترشهر به روی صحنه رفت، اولین بار در سال ۱۹۹۷ توسط کارگردانش اجرا شده و تا به امروز مدام بروزسانی شده و با تغییراتی در کشورهای مختلف به صحنه رفته است. اثری پرفورمنس که به نظر می‌رسد بهتر است به جای اجرا در سالن تئاتر در موزه‌ها و گالری‌ها اجرا شود همانطور که در سال ۲۰۱۵ نیز در پروژه‌ای به اسم "اتاق" در موزه‌ی تیت لندن اجرا شده است.

 

 

نمایش "شرتولوژی" به نویسندگی و کارگردانی ژروم بل از کشور فرانسه که به سی و ششمین جشنواره‌ی بین‌الملل تئاتر فجر دعوت شده است، اولین بار در سال 1997 توسط کارگردانش اجرا شده و تا به امروز مدام بروزسانی شده و با تغییراتی در کشورهای مختلف به صحنه رفته است. اثری پرفورمنس که به نظر می‌رسد بهتر است به جای اجرا در سالن تئاتر در موزه‌ها و گالری‌ها اجرا شود همانطور که در سال 2015 نیز در پروژه‌ای به اسم "اتاق" در موزه‌ی تیت لندن اجرا شده است.

این نمایش سه بخش دارد که این‌گونه تعریف می‌شود: بازیگر که همان نویسنده و کارگردان است در زیر نقطه‌ی نوری رو به تماشاگر می‌ایستد و لباس و تی‌شرت‌هایی که روی هم پوشیده را تک به تک از تن به در می‌آورد و لحظه‌ای درنگ می‌کند و تی‌شرت خود را به تماشاگر نشان می‌دهد و بعد مدام این کار را تکرار می‌کند.

در بخش اول نمایش او فقط تی‌شرت‌ها را فقط از تنش در می‌آورد؛ بدون کمترین حرکت، بدون موسیقی و بدون بیان هیچ‌کلامی. فقط سعی می‌کند شعارها و تصاویر روی تی‌شرت برای تماشاگر قابل رویت باشند. تفاوت در این است که تصاویر روی تی‌شرت‌ها متعلق به‌ کشورها، فرهنگ‌ها‌ یا تیم‌های ورزشی مختلف است. مثلا روی اولین تی‌شرتش نوشته "ماکائو 1999" و بعد از چند تی‌شرت دیگر به لباسی با لوگوی جام جهانی 1998 فرانسه بر‌میخوریم. این از تن به درکردن لباس‌هایی که روی هم پوشیده، با کمترین حرکت‌ها انجام می‌شود و نهایت آن، این است که پشتش را به تماشاگر می‌کند تا مثلا شماره‌ی روی تی‌شرت تیم ملی فوتبال برزیل هم دیده شود؛ در سکوت مطلق!

بازیگر، وقتی همه‌ی تی‌شرت‌ها را در بخش اول از تنش در می‌آورد از صحنه خارج می‌شود و دوباره با لباس‌های روی همه پوشیده شده به صحنه و جای اول خود در کنار کُپه‌ی لباس‌هایی که از صحنه‌ی اول، روی صحنه جا مانده، می‌ایستد و دوباره لباس‌ها را تک به تک از تن در می‌آورد؛ با این تفاوت که این‌بار سعی می‌کنم با جملات و تصاویر روی تی‌شرت‌ها ارتباط برقرار کند. مثلا کلمات روی یکی از تی‌شرت‌ها را با صدای بلند می‌خواند: تابستان، گرم، شب، موسیقی، رقص و... . تی‌شرت بعدی دارای تصویری از صفحه‌ی نت موسیقی است که بازیگر سعی می‌کند نت‌ها را بخواند. تی‌شرت بعدی تصویر زنی‌ است که گویا مشغول رقص است و با تی‌شرت بعدی، بازیگر می‌رقصد و موسیقی همان نت‌‌هایی که نجوای‌شان کرده بود را تکرار می‌کند. این‌کار دو بار تکرار می‌شود تا به تی‌شرتی بر می‌خورد که روی آن نوشته: خفه شو و فقط برقص! او نیز این‌بار در سکوت می‌رقصد و دقیقا همان رقص را عیناً تکرار می‌کند. روی آخرین تی‌شرتی که در این صحنه به تن دارد نوشته: یک تی‌شرت برای یک زندگی.

وقتی بازیگر برای بار سوم صحنه را ترک می‌کند و دوباره به صحنه بر می‌گردد، این‌بار هیچ‌کدام از تی‌شرت‌هایی که از تن خارج می‌کند تصویر یا نوشته‌ای ندارند و تقریبا همه‌ی تی‌شرت‌ها تنالیته‌ی رنگ آبی دارند و بعد پایان!

 نمایش "شرتولوژی" که طبق جدول، قرار بود در مدت 30 دقیقه اجرا شود با تمهید کارگردان برای اجرا در ایران به یک‌ساعت به طول انجامید! و آن تمهید این بود: پخش مصاحبه‌ی کارگردان در سال 1995 و در زمانی که هنوز اثر "شرتولوژی" را خلق نکرده بود. او در این مصاحبه راجع به نمایش قبلی‌اش با عنوان "نامیده شدن توسط نویسنده" صحبت می‌کند و عقاید خود را شرح می‌دهد و البته قسمت‌هایی از همان نمایش نیز پخش می‌شود.

شاید بدترین حالت این باشد که هنرمند تلاش کند خود را در کنار اثرش شرح دهد و توصیف کند و عقایدش را با کلام به صورت مستقیم به مخاطبانش ارائه نماید. این‌که آقای ژروم بل حدود بیست سال است که از نمایش "شرتولوژی" فاصله نگرفته هنوز برای اجرای آن به دنبال فضا می‌گردد از نظر منِ منتقد، نشانه‌ی ایستایی و غیر پویایی ذهن اوست. در زمانی که جوان و جسور بوده به ایده‌ی "شرتولوژی" دست‌یافته و اکنون که ریش و مویی سفید کرده و با کمی حرکت بر روی صحنه به نفس نفس می‌افتد همچنان همان ایده را اجرا می‌کند.

او دوست دارد پرفورمنسی که نهایت مفهوم خروجی آن ارتباط و تنوع فرهنگی است را گسترده‌تر از آنچه هست شرح دهد. از همین رو ست که فیلم مصاحبه‌ی خود و توضیحاتش در مورد پرفورمنس و کورئوگرافی را در میانه‌ی اثرش پخش می‌کند. او که در فیلم مصاحبه‌ی خود به لحاظ تمرکز ذهنی، چندان نرمال به نظر نمی‌رسد می‌گوید: «آثارش کورئوگرافی محض است که کمترین حرکت را دارد.» او معتقد است آثارش بر رد معضل مصرف‌گرایی طراحی‌ شده‌اند و پرفورمنس‌هایش که قطعا تئاتر نیستند لازم است در سالن تئاتر اجرا شوند (خودش به صراحت به تئاتر نبودن آثارش اذعان دارد). یادآور می‌شوم که مصاحبه‌ی او هیچ ربطی به شرتولوژی ندارد چون این مصاحبه قبل از خلق این اثر انجام شده است. اما شرتولوژی‌ هم بر اساس همان عقاید بیست و اندی سال قبل خالقش، خالق شده. او معتقد است: «برای فعال سازی تماشاگر، لازم است هنرمند هیچ کاری نکند!» فرد مصاحبه‌کننده می‌گوید در این صورت تماشاگری برایت باقی نمی‌ماند و ژروم بل جوان پاسخ می‌دهد: از کجا می‌دانی؟ این طور فکر نمی‌کنم و حتما تماشاگرانی هستند که استقبال کنند! (نقل به مضمون)

پرفورمنس شرتولوژی نیز بر مبنای همین عقاید تولید شده که: "منِ خالق کار زیادی نمی‌کنم تا توِ تماشاگر یک کاری بکنی!" اثری که در فرم و محتوا، حداقل‌ها را دارد. پذیرش این نمایش در پروژه‌های پرفورمنس و کانسپچوال با اندازه‌‌ی زمان اجرایی 10 دقیقه پذیرفتنی است اما اجرای آن در جدول اصلی جشنواره‌ی بین‌المللی تئاتر که بزرگترین رویداد تئاتری یک کشور است، با مدت زمان یکساعت که سی دقیقه‌ی آن، توضیح و تشریح کارگردان راجع به خودش است، توهین به شعور تماشاگر قلمداد می‌شود.

به نظر می‌رسد مسئولان جشنوار‌ه‌ی فجر در راستای پُر و پیمان کردن جدول بین‌المللی، دست به دامان همان روش قدیمی شده‌اند: دعوت از نمایشی که نویسنده، کارگردان، طراح و بازیگر آن، یک نفر است و دکور، آکسسوار اثر نیز در یک کیف دستی جا می‌شود! و صرفا پسوند آن نمایش اسم یک کشور اروپایی است! گرچه اجرای نمایشی مثل هملت که در همین جشنواره از کشور آلمان که با دو کانتینر آکسسوار شرکت کرده قابل احترام است و باید به مسئولان فستیوال فجر تبریک گفت اما با این‌حال از همین مسئولان باید چرایی دعوت از نمایشی مثل شرتولوژی را نیز سوال کرد.

نمایش "شرتولوژی" را نمی‌شود در قامت یک تئاتر نقد کرد که اگر بخواهیم آن را در قالب تئاتر ببینیم، اثری سطحی، پوچ و بی‌محتوا ست که شعور تماشاگر را به سُخره می‌گیرد.

برای "تئاتر"ی که به "تماشاگر"ش احترام نمی‌گذارد چه عنوانی باید اطلاق کرد؟

حمیدرضا قنبری- عضو کانون ملی منتقدان تئاتر ایران

 




نظرات کاربران