در حال بارگذاری ...
نقد نمایش «U+263f» به نویسندگی و کارگردانی پریسا میرعلی و دراماتورژی همایون حجازی

ایدۀ بی‌نظیری که خراب شده است.

رفیق نصرتی-جشنوارۀ تئاتر دانشگاهی در سال‌های اخیر آثاری به خود دیده است و امکان دیده شدنشان را در فضای عمومی تئاتر کشور فراهم کرده است که برخی از آنها به تنهایی موجب امیدواری به تئاتر اند. u+۲۶۳f یکی از آنهاست اثری که قبلاً به عنوان یکی از بازبین‌های مرحلۀ اول جشنوارۀ تئاتر دانشگاهی یک ربع ساعت از آن را دیده بودم و اصرار کردم به مرحلۀ بعد راه پیدا نکند بنا به استدلالی که هنوزم منطقی می‌آید به نظرم اما خوشبختانه چهار بازبین دیگر به دلایل خودشان رای به بالا آمدن کار را دادند و ...

جشنوارۀ تئاتر دانشگاهی در سال‌های اخیر آثاری به خود دیده است و امکان دیده شدنشان را در فضای عمومی تئاتر کشور فراهم کرده است که برخی از آنها به تنهایی موجب امیدواری به تئاتر اند. u+263f یکی از آنهاست اثری که قبلاً به عنوان یکی از بازبین‌های مرحلۀ اول جشنوارۀ تئاتر دانشگاهی یک ربع ساعت از آن را دیده بودم و اصرار کردم به مرحلۀ بعد راه پیدا نکند بنا به استدلالی که هنوزم منطقی می‌آید به نظرم اما خوشبختانه چهار بازبین دیگر به دلایل خودشان رای به بالا آمدن کار را دادند و اینک در جشنواره به عنوان یکی از آثار قابل تأمل، شایستۀ دیده شدن است. در این یادداشت سعی می‌کنم نشان دهم چرا u+263f ایدۀ اولیۀ فوق‌العاده ای دارد و در ادامه ایده را حیف کرده است هرچند در نهایت به عنوان اثری قابل قبول دیده شدنش را پیشنهاد می‌کنم.

تئاتر نزدیکترین هنر به زندگی است اما خود زندگی نیست و تئاتر خوب تئاتری است به واسطۀ نزدیکی اندیشمندانه اش به زندگی، شکاف‌ها، مغاک‌ها، بن‌بست‌ها و برهه‌های بحرانی آن را در معرض دید می‌گذارد. خود زندگی است چون شبیه زندگی آدم‌ها توی آن راه می‌روند، حرف می‌زنند، نفس می‌کشند و ما صدای نفس‌هایشان را حس می‌کنیم، قطره‌های ریز عرق سر ناشی از اضطراب‌هایشان را می‌بینیم، اضطراب‌های کاراکتر یا خود بازیگر مهم نیست. اما خود زندگی نیست بلکه صورتبندی زیبایی‌شناسانه ای از ان است. نوعی دست ساز انسانی است که به قصدی اندیشورزانه تدارک دیده شده است تا چیزی را نشانمان دهد، توجه مان را به چیزی جلب کند که نگاه‌های وارفته و زنگ زدۀ مان چنان به دیدن آن عادت کرده است که دیگر آن را نمی‌بیند. تا دوباره از منظری نو به آن فکر کنیم و با این شکل تازۀ اندیشیدن خود زندگی را دوباره لمس کنیم.

 u+263f با چنین رویه‌ای ما را می‌برد به بخش زنانۀ غسالخانه‌ای در شهری کوچک که در آن سه زن کار می‌کنند. همه چیز عیناً شبیه غسالخانه است، بوی تند کافور چنان است که تماشاچی‌های ردیف اول و دوم را تقریباً اذیت می‌کند، برخلاف صحبتهای کارگردان، طراحی صحنه اصلاً مینیمال نیست و ابزار صحنه چیزی کمتر از یک غسالخانۀ واقعی ندارد و ناتورالیسم افراطی u+263f اولین ویژگی آن است که به ذهن می‌ماند. اتفاقاً دلیل مخالفت من با این اثر در جشنواره‌ای که ذکرش شد این بود که آن ربع ساعتی که فرصت داشتند را به شستن یک مرده گذراندند در حالی که اصل گره دراماتیک در همین زمان ایجاد می‌شود و این از نظر من بی سلیقگی و هدر دادن فرصت بود، بهرصورت. چنان که گفتم سه زن بعد از شستن مرده‌ای آمادۀ شستن مردۀ بعدی می‌شوند و مشکل از اینجا شروع می‌‍‌‌شود چون با جسد یک انسان  u+263f روبرو شده اند که عنوان نمایش هم، همین نماد جنسیتی است که از آفرودیته گرفته شده است و برای گلهای با ویژگی‌های هم نرینه هم مادینه به کار می‌رود. تا اینجا همه چیز شبیه زندگی بود هرچند به نظرم لازم نبود این همه شبیه زندگی باشد، تئاترعرصۀ تخیل است، برای نشان دادن غسالخانه لازم نبود دو لگن بزرگ توی صحنۀ کوچک تالار قشقایی باشد که هم جلوی دید تماشاچی را بگیرد هم مانع حرکت راحت بازیگرها شود.

تصور کنید، چند زن در یک غسالخانه با جنازه‌ای روبرو می‌شوند که هم ویژگی‌های نرینه دارد، هم مادینه. فوق العاده است. چه ایده‌ای بهتر از این می‌تواند نشان‌مان دهد سراسر زندگی عرصۀ سیاست است؟ چه ایده‌ای بهتر از این ما را صاف می‌برد سراغ زیست‌سیاست (BIOPOLITICS) تا نشان‌مان دهد در بطن این ظاهر آرام زندگی، میان عرصه‌های مختلف آن و سیاست چه کشاکش دایمی در جریان است و چگونه در برهه‌های خاصی، سیاست عریان می‌شود و بر زندگی حد می‌گذارد، صورت زندگی را چنگ می‌زند، قدرت نامشروعش را اعمال می‌کند و ما مجبوریم به هزاران دلیل از زندگی دست بشوییم و دلهره را آغاز کنیم.

اینکه هنر خود زندگی نیست و صورتبندی‌ای زیبایی شناختیِ منحصربفردی است که عرصه‌های زندگی را از منظری نو به ما می‌نمایاند در این گرهگاه دراماتیک u+263f به خوبی متجسد شده است. مرگ فردی، آن عرصه از زندگی ماست که به شدت سعی می‌کنیم تعدی سیاست به آن را انکار کنیم، مرگ‌های فرافردی، یعنی شهادت‌ها، مرگ دشمن، مرگ‌های خاص به کنار، در عرصۀ معمول زندگی، مرگ را پایان سیاست به شکلی مطلق تصور می‌کنیم و تجسم رسانه‌ای آن در این سال‌ها عکس‌هایی است از مراسم ختمی که در آن بزرگان جناح‌های مختلف را نشان می‌دهد که حداقل برای مدتی اندک سیاست را تعطیل کرده اند و به احترام مرده کوتاه امده اند. u+263f نشان می‌دهد این تعطیل کردن سیاست و کوتاه آمدن به احترام مرده شعاری بیش نیست چراکه وقتی به انسان‌هایی با حیات برهنه که می‌رسد دیگر رعایت نمی‌شود و اتفاقاً به همان خشونت دوران زیستن حضور دارد. سیاست در مرگ کسانی با نماد جنسیتی u+263f یا U+26AA U+26A2 و غیره همچنان دخیل است. و شستن مردۀ انها به همان راحتی نیست که شستن مردۀ دیگران هست. u+263f اما از اینجا بین یک دو راهی محافظه کارانه به ورطۀ کمدی می‌افتد. این کمدی، منظور شوخی‌های مستهجن یا به ابتذالِ به زور از خنده گرفتن از تماشاچی نیست که اتفاقاً از همین منظر بسیار متین است و بسیار متشخصانه از هرگونه هجو موقعیت پرهیز می‌کند اما همان کاری را می‌کند که دقیقن خود همان سیاست می‌خواهد. ما را از u+263f مرده دور و به سه زن غسالخانه نزدیک می‌کند. با آوردن خرده پیرنگ‌هایی با محتوای زندگی سه زن غسالخانه، همان کاری را می‌کند که سیاست می‌خواهد، فراموش کردن مسألۀ این آدمها، حیات و ممات تباه شده شان به واسطۀ عریانی خشونت سیاسی. (طاهره خانم) با بازی به شدت کلیشه‌ای و بی‌روح فروغ قجابگلی به بهانه‌های مذهبی نقش پلیس (به معنای رانسیری آن) را بازی می‌کند و می‌گوید نباید شست جنازه را. شیرین، ( با بازی بد پردیس حسامی) زن ماخولیایی است که هراس‌های اگزیستانسیالش توان شستن جنازه را از او گرفته است ولی بین پیروی از طاهره یا زن سوم ( با بازی نه چندان قابل قبول نیکان راست قلم) که معتقد است باید جنازه را شست متزلزل است. آن ایدۀ بی‌نظیر یعنی آمدن جنازه‌ای با خصوصیات غیر هنجار سیاسی به غسالخانه که باید به واسطه‌ای برای نگاه تازه‌ای می‌شد به زیست این سوژه‌های انسانی که همۀ زندگی حتی مرگشان در معرض عریان‌ترین نوع خشونت سیاسی است، به درامی معمولی دربارل سه زن از طبقۀ فرودست در غسالخانه‌ای بدل می‌شود که در نهایت یک کمدی انسانی معمولی است با ایده‌ای کمتر دستمالی شده اما نه چندان تازه. آن پایان باسمه‌ای و فاجعه که جنازه این سوی دیوار چهارم یک تئاتر مطلقاً ناتورالیستی قرار گرفت به خوبی بیانگر حیف شدن ایدۀ فوق‌العادۀ اولیه بود. آنچه باید در نقطۀ التهاب قرار می‌گرفت کنار گذاشته شد تا نمایش u+263f با سیاست همدستی کند و بگوید مرگ این آدمها دردسری برای غسالخانه! در حالی که مرگ این آدمها اگر در واقعیت دردسری است برای غسالخانه، در هنر باید دردسری شود برای سیاست. دوستان هنر عرصۀ مقاومت است!. از u+263f ها باید در برابر خشونت سیاست دفاع کرد.

رفیق نصرتی-عضو کانون ملی منتقدان تئاتر ایران 




نظرات کاربران